فروغ
فرخزاد
(1313
ـ 1345)
(1934
ـ 1966)
وصل
·
آن تیره مردمک ها، آه
·
آن صوفیان ساده ی خلوت نشین من
·
در جذبه سماع دو چشمانش
·
از هوش رفته بودند
سماع
آواز خوش
·
دیدم که بر سراسر من موج می زند
·
چون هرم سرخگونه ی آتش
·
چون انعکاس آب
·
چون ابری از تشنج باران ها
·
چون آسمانی از نفس فصل های گرم
·
تا بی نهایت
·
تا آن سوی حیات
·
گسترده بود، او
·
دیدم که در وزیدن دستانش
·
جسمیت وجودم
·
تحلیل می رود
·
دیدم که قلب او
·
با آن طنین ساحر سرگردان
·
پیچیده در تمامی قلب من
·
ساعت پرید
·
پرده به همراه باد رفت
·
او را فشرده بودم
·
در هاله ی حریق
·
می خواستم بگویم
·
اما شگفت را
·
انبوه سایه گستر مژگانش
·
چون ریشه های پرده ی ابریشم
جاری شدند از بن تاریکی
جاری شدند از بن تاریکی
·
در امتداد آن کشاله ی طولانیِ طلب
·
و آن تشنج، آن تشنج مرگ آلود
·
تا انتهای گمشده ی من
کشاله
کشش
دنباله
امتداد و درازای
چیزی
ماهیچه ( ران )
کشال ران
فصل مشترک بین شکم و ران
·
دیدم که می رهم
·
دیدم که می رهم
·
دیدم که پوست تنم از انبساط عشق ترک می خورد
·
دیدم که حجم آتشینم
·
آهسته آب شد
·
و ریخت، ریخت، ریخت
·
در ماه، ماه به گودی نشسته، ماه منقلب تار
·
در یکدگر گریسته بودیم
·
در یکدگر تمام لحظه ی بی اعتبار وحدت را
·
دیوانه وار زیسته بودیم
پایان
ویرایش
از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
بنظرم لحظ بی اعتبار وحدتراکه دیوانه وار زیسته بودند بزیبایی بیان کرده است
پاسخحذف