۱۳۹۰ اسفند ۹, سه‌شنبه

مرگ چترش را بسته است

و سوگواران در اتاق می‌‌گریند!

یوسف صدیق (گیلراد)

گلسنگ، مراسم و برزخ
سرچشمه
اخبار روز:
www.akhbar-rooz.com


1
گلسنگ
(۱۳۸۷)


• سنگی‌
• رها شده در شعر‌های من،
• سنگی‌ که نا‌گفته‌ هایم را
• در خود نهان کرده است.

• امشب
• آسمان شهابی را می‌‌ سراید
• و شعری بر سنگی
• گلسنگ می‌‌ شود!
2
مراسم
(۱۳۸۷)


• کنار نرده‌ ی ایوان
• از جرعه‌ های چای تا لرزه‌ های دست،
• واژه‌ ها
• در بی‌ تابی اندوه
• تب کرده‌ اند.

• مرگ
• چترش را بسته است و
سوگواران
• در اتاق می‌‌ گریند.
3
برزخ
(۱۳۸۵)


• یخبادی
• از گذرگاه جهان می‌‌ گذرد
• و کسی
دروازه‌ های دوزخ و پردیس را می‌‌ بندد.

• سرمازده
• نشانی برزخ را
• از رهگذران می‌‌ پرسم.

• صدایم به خود باز می‌ گردد
• و پاره‌ های دلم را یخباد می‌‌ برد.
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر