۱۳۹۰ اسفند ۵, جمعه

سیری در شعری از داریوش لعل ریاحی (1)

داریوش لعل ریاحی
بهتر که نباشید و به تصویر نیایید
(4 اسفند 1390)
اخبار روز:
www.akhbar-rooz.com


تحلیلی از میم نون


• آفت زده این باغ، ببینید کجایید
• یکبار دگر لشگر این شعبده هایید

• دستی بده، ای هموطن غرق تماشا
• وقت دگری نیست که از خواب درآیید

• هر بار که بازیگر این معرکه گشتید
• گفتند و نوشتند، براین شیوه رضایید

• این معرکه توهین به شعور همگان است
• ظلم و خفقان است، اگر نوش نمایید

• بی رأی شما، مهره همان است که باید
• بازیگر تصویر حماسی اش چرایید؟

• تحریم چنین است که در خانه بمانید
• بهتر که نباشید و به تصویر نیایید

• خلوت چو شود کوچه و بازار و خیابان
• دیگر نتوان گفت، هوادار شمایید!

تلاش برای تحلیل شعر
«بهتر که نباشید و به تصویر نیایید»

• این اولین شعری است که ما از آقای داریوش لعل ریاحی می خوانیم.
• از بیوگرافی و جهان بینی ایشان خبری نداریم و لذا به تحلیل اوبژکتیف این شعر قناعت خواهیم کرد.

• عنوان شعر مبنی بر اینکه «بهتر که نباشید و به تصویر نیایید!» قبل از همه جلب توجه می کند:

1

• در این حکم شاعر، دیالک تیک من و غیرمن به شکل دیالک تیک متکلم و مخاطب، صاحبسخن و مستمع بسط و تعمیم می یابد و نقش تعیین کننده به من (متکلم، صاحبسخن، شاعر) اختصاص داده می شود.

• اکنون این سخن پیش می آید که متکلم (شاعر) کیست و مخاطب (مستمع) کدام است؟

2

• از محتوای شعر باید حدس زد که متکلم و یا شاعر، توده مردم را مورد خطاب قرار می دهد.
• بنابرین می توان گفت که دیالک تیک من و غیرمن به شکل دیالک تیک شاعر و توده بسط و تعمیم می یابد.
• انتخاباتی در پیش است و شاعر از توده می خواهد که در انتخابات شرکت نکند.

3

• از فرم عنوان شعر می توان به محتوای دستوری و فرمانواره آن پی برد:
«بهتر که نباشید و به تصویر نیایید!» بوی امربه معروف و نهی از منکر می دهد.

• این فرمان به فرمان فرماندهی به لشکری، اربابی به رعیتی، سرمایه داری به کارگری، سردسته ای به نوچه ای شباهت غریبی دارد.
• در برخی از سایت های سیاسی اسامی مستعاری از قبیل «فرمانده» کم نیست.

• مضحک اما نه خودنامی خودخواهانه این و آن، بلکه فقدان قرینه دیالک تیکی نام ها ست.

• چه بسا در آخرالزمان برای فرماندهان کذائی، تا چشم کار می کند، فرمانبری در دیدرس نیست.

• حریفی از آخوندی پرسیده بود که چرا از 124000 پیامبر فقط نام چند نفر از آنها معروف خاص و عام است؟


• آخوند گفته بود که اکثر آنها پیام خود را فقط برای زن و بچه های شان ابلاغ می کردند، یعنی پیامبر خانواده خود بودند.

• قصه رهبران بی پیرو آدمی را به یاد این پیامبران خانوادگی می اندازد.


• شاعر در هر صورت توده دهها میلیونی مردم را مخاطب خویش می پندارند و پیام خود و همگنان خود را ابلاغ می کنند:

• «بهتر که نباشید و به تصویر نیایید!»

• منظور شاعر از نبودن، شرکت نکردن در انتخابات است.
• منظور ایشان از «به تصویر نیامدن» ظاهر نشدن در صفحات تلویزیونی و غیره است.
• به زبان اهل تشیع، یعنی «خانه نشین باشید تا مورد فیلمبرداری قرار نگیرید!»

بیت اول
• آفت زده این باغ، ببینید کجایید
• یکبار دگر لشگر این شعبده هایید

• رد پای مولانا را در این شعر حتی می توان با چشم بسته تشخیص داد و فرمانده منشی عارفانه را نیز.
• مفاهیمی که شاعر به خدمت می گیرند، عبارتند از «آفت زدگی باغ» و «لشگر شعبده گشتن ملت»

1
مفهوم «آفت زدگی باغ»

• این مفهوم یک مفهوم کشاورزی است.
• باغ ایران آفت زده است، درختان باغ دچار بیماری اند.
• این تشخیص شاعر از باغ کذائی ایران است.
• از چند و چون آفت اطلاعی در دست نیست.
2
مفهوم «لشگر شعبده گشتن ملت»

• بی کمترین پیوند و ارتباط منطقی با مصراع اول، اعلام می شود که ملت ایران به لشگر شعبده ها بدل شده است.

• این کار همیشگی شعرای منادی و مبلغ عرفان است.


• مریدی از شاملو می پرسد که چرا از سعدی خوشش نمی آید، ولی مولانا را می پرستد.

• شاملو طیق معمول پاسخی به پرسش مریدش نمی یابد.
• ولی واقعیت این است که مولانا خردستیز است و سعدی روی هم رفته خردگرا ست.
• دلیل مهر وقهر شاملو نیز همین جا باید باشد.

• شاعر این شعر هم ظاهرا در خط مولانا می رانند و کاری به کار قاعده و منطق و غیره در شعر ندارند.
• شاید بعدا به پیوند منطقی آفت زدگی و به چند و چون ان اشاره شود.

بیت دوم
• دستی بده، ای هموطن غرق تماشا
• وقت دگری نیست که از خواب درآیید

• ظاهرا به دنبال پیوند منطقی میان بیت اول و دوم گشتن بیهوده است.
• مفاهیمی که شاعر در این بیت به خدمت می گیرند، عبارتند از «دست دادن»، «هموطن غرق تماشا»، «خواب آلودگی هموطن»، «بیدارباش شاعر»

1
مفهوم «دست دادن»

• شاعر هموطن تماشاچی اش را ظاهرا به همدستی و اتحاد فرامی خوانند.

2
مفهوم «هموطن غرق تماشا»

• شاعر در این بیت، دیالک تیک فعالیت و انفعال را به شکل دیالک تیک مبارزه و تماشا بسط و تعمیم می دهند و عملا خود را در سنگر مبارزه، مقاومت و ایثار و هموطن خود را غرق تماشا تصویر می کنند و قصد بیدارباش دادن به او را دارند.

3
مفاهیم «خواب آلودگی هموطن» و«بیدارباش شاعر»

• رهائی از شر خرد مزاحم، ظاهرا آدمی را به بی خیالی و بی اعتنائی به همه چیز سوق می دهد:
• هموطنی که غرق تماشای ـ احتمالا باغ آفت زده ـ بود، ظاهرا ضمن تماشا خوابش برده و شاعر نشتر بیدارنده خود را در اندامش فرو می کند تا بلکه برخیزد.
• شاعر اما ضمنا به مطلق کردن لحظه حاضر دست می زنند و اعلام می دارند که فقط و فقط هم اکنون می توان بیدار شد و گرنه برای بیداری دیر خواهد بود.

• اما چرا و به چه دلیل؟

• شاید شاعر بعدا توضیح دهند.


بیت سوم
• هر بار که بازیگر این معرکه گشتید
• گفتند و نوشتند، براین شیوه رضایید

• شاعر اکنون به روشنگری دست می زنند و برای این کار مفاهیم زیر را به خدمت می گیرند:
• «بازیگر معرکه گشتن»، «گفتن و نوشتن رضایت به شیوه»

1
مفهوم «بازیگر معرکه گشتن»

• منظور شاعر از این مفهوم عبارت است از شرکت در انتخابات.
• شاعر انتخابات پارلمانی را معرکه می نامند.
• شاید منظورشان از شعبده در بیت اول نیز همین بوده است:

• انتخابات پارلمانی
در قاموس شاعر، یعنی معرکه گیری و شعبده بازی.


• چه می شود کرد؟

• اگر سران رسانه های تمام ارضی امپریالیسم جهانی فارسی می فهمیدند و دست شان به شاعر می رسید، بیشک بر او همان می رفت که بر سرهنگ قذافی رفته است.


اولین انتخابات در لیبی پس از 42 سال

• معرکه و شعبده نامیدن انتخابات پارلمانی به معنی امضای داوطلبانهء حکم اعدام خویش است:
• همین دیروز، دختر خانمی پس از دادن رأی در بهشت جدید دموکراسی که روزی لیبی نام داشت، به لبخندی سرشار از رضایت خاطر به رسانه های بیطرف و دموکراتیک جهانی گفت که اولین بار است که در تمامت عمرش در انتخابات شرکت کرده و اکنون از فرط شادی شاید بسان بمبی غول آسا منفجر شود و بساط انتخابات کذائی را بر هم زند.

• چگونه می توان کشوری را با خاک یکسان کرد تا مردم بالاخره بتوانند در گورستانی به نام کشور دموکراتیک، در انتخابات شرکت کنند و از سوی دیگر انتخابات را معرکه و شعبده نام داد؟

شاعر ظاهرا نمی دانند که در چه دورانی بسر می برند و چنین بی پروا به مقدسات تمام ارضی می تازند.
مگر می شود چیزی در آن واحد هم ایدئال و امید و هم معرکه و شعبده باشد؟

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر