فروغ فرخزاد
(1313 ـ 1345)
(1934 ـ 1966)
·
چون سنگ ها صدای مرا گوش می کنی
·
سنگی و ناشنیده فراموش می کنی
·
رگبار نو بهاری و خواب دریچه را
·
از ضربه های وسوسه، مغشوش می کنی
·
دست مرا که ساقه سبز نوازش است
·
با بر گ های مرده هم آغوش می کنی
·
گمراه تر ز روح شرابی و دیده را
·
در شعله می نشانی و مدهوش می کنی
·
ای ماهی طلایی مرداب خون من،
·
خوش باد مستی ات که مرا نوش می کنی
·
تو دره ی بنفش غروبی که روز را
·
بر سینه می فشاری و خاموش می کنی
·
در سایه ها، فروغ تو بنشست و رنگ باخت
·
او را به سایه از چه سیه پوش می کنی؟
پایان
ویرایش از
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر