شارل فوریه
پروفسور دکتر هانس یورگ سندکولر
فصل هفتم
ماتریالیسم
برگردان شین میم شین
بخش پنجم
ماتریالیسم، تاریختئوری و جنبش کارگری در قرن ۱۹
ادامه
۶
· اکنون در وارونه سازی ایمان ایدئالیستی و تبدیل
آن به تئوری به مثابه پیش شرط انقلابات بورژوائی، سند تاریخی عرضه می شود.
· مبنی بر اینکه «انقلابات علمی همیشه دنباله رو
بلاواسطه انقلابات سیاسی بوده اند.»
۷
· با اهمیت عظیم قیاس که به مدد آن، معارف اجتماعی
ـ نظری از این چنین تئوری طبیعت کسب می شود، نمی توان به شناخت ساختار فرمول ماتریالیستی
و هنوز نه ایدئالیستی نایل آمد که قابل مقایسه با سیستم فلسفه کلاسیک بورژوائی
آلمان باشد.
· اما در رئالیسم اجتماعی ـ تاریخی فلسفه کلاسیک
بورژوائی آلمان و در پیشگوئی های اوتوپیکی آن، وساطت تفکر ماتریالیستی و
ایدئالیستی وجود داشته که در آلمان ناشناخته بوده است.
۸
· نتیجه گیری های نهائی بمراتب رادیکال تر (ریشه ای
تر) در وهله اول در تئوری شارل فوریه صورت می گیرند که در سال ۱۸۰۸ انتشار می یابد
و به تئوری «جنبش چهارگانه و سرنوشت عمومی» معروف است.
۹
· شارل فوریه به مثابه «کاشف محاسبه ریاضی سرنوشت»،
اگرچه به نیوتون ارجاع می دهد، ولی با «علوم نامطمئن»، متافیزیک، سیاست، اخلاق و
اقتصاد قطع رابطه می کند.
۱۰
· شارل فوریه،
در استفاده از قیاس، به مثابه «جبر» (جبر ریاضیات) علم جدید، اندیشه سن
سیمون راجع به وحدت یونیورسال (عام) توسعه طبیعی و توسعه تاریخی و قانونمندی آندو را
می پذیرد و ظاهرا برای کشف «وجود علم اجتماعی ناشناخته»، برنامه تئوری سازی همانند
با سن سیمون را دنبال می کند.
· ظاهر قضیه از این قرار است.
۱۱
· تمایز شارل فوریه از سن سیمون اما در رأی انقلابی
او بر ضد فلاسفه است.
· فلاسفه ای که در انقلاب فرانسه و با توجه به «مصائب
بیشماری که صنعت اجتماعی به همراه آورده»، در رابطه با طراحی نظری جهان انسانی
(هومان) نوین، بی لیاقتی از خود نشان داده اند.
۱۲
· وضع «تمدن و یا رژیم فلاسفه» هم از این قرار
است.
۱۳
· شارل فوریه در وهله اول، فلسفه را به دلیل ضعف
معرفتی (شناخت) اش مورد انتقاد قرار نمی دهد.
· او حاملین اجتماعی فلسفه را، یعنی فلاسفه را که
«همیشه از قافله جنبش اجتماعی عقب تر می مانند، دچار فساد، حرص و آز و تنگ نظری می شوند»، به تیغ تیز انتقاد می سپارد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر