اطفال بيشتر به دستور و سرمشق محتاجند تا انتقاد و عيب جويي.
کنفوسیوس
در این ادعا
کودکان را دستکم می گیرد.
کنفوسیوس
از
دیالک تیک مولد و مولود (والدین و فرزندان)
بی خبر است.
به همین دلیل
رابطه دیالک تیکی کودکان با والدین و بزرگسالان
را
به درجه وابستگی تنزل می دهد.
وابستگی
رابطه نیست.
رابطه
باید دو طرفه باشد.
کودکان
بزرگسالان (مادر و پدر و مربی وم علم و غیره) را فقط مرجع تقلید قرار نمی دهند.
ضمنا
به چالش می کشند.
همین روند دیالک تیکی را خود مادران و پدران هم در ایام کودکی طی کرده اند.
به همین دلیل
نسل نو توسعه یافته تر از نسل قبلی است.
کودک
مادر و پدر را نفی دیالک تیکی می کند.
یعنی
جنبه های مثبت و حیاتمند مادر و پدر را جذب می کند و توسعه می دهد
و
جنبه های منفی و مرده و کهنه آنها را نقد و حذف می کند.
کریم
هم از قانون دیالک تیکی نفی نفی (نفی در نفی) خبر داشته است:
ان من ازواجکم و اولادکم عدو لکم فاحذروهم.
زنان و فرزندان تان
دشمنان تان اند و باید از آنان دوری کنید.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر