۱۴۰۴ تیر ۸, یکشنبه

درنگی در شعری از سیاوش کسرایی تحت عنوان «ای واژه خجسته آزادی» (۱۳) (بخش آخر)

  

  سیاوش کسرایی
  
درنگی
از
شین میم شین
 
 
گفتم:

 «نمی کشند کسی را»

 
گفتم: 

«به جوخه های آتش
 دیگر نمی برند کسی را.»

 
 گفتم:

 «کبود رنگ شهیدان عاشق است.»

 
 
غافل من، ای رفیق
 دور از نگاه غمزده تان، هرزه گوی من
به پگاه می برند
 بی نام می کشند
خاموش می کنند صدای سرود و تیر
این رنگ بازها
 نیرنگ سارها
گلهای سرخ روی سراسیمه رسته را
 در پرده می کشند به رخساره کبود  
 
این بند از شعر سیاوش 
را 
نخست تجزیه، بعد تحلیل می کنیم:

غافل من، ای رفیق
 دور از نگاه غمزده تان، هرزه گوی من
به پگاه می برند
 بی نام می کشند
خاموش می کنند صدای سرود و تیر
این رنگ بازها
 نیرنگ سازها
گلهای سرخ روی سراسیمه رسته را
 در پرده می کشند به رخساره کبود 
 
معنی تحت اللفظی:
 
من
دستخوش غفلت بوده ام و یاوه گویی پیشه کرده ام.
مخالفین را در سحرگاهان بازداشت می کنند.
مخفیانه می کشند.
صدای سرود محکومین به اعدام و تیر جوخه اعدام را خاموش می کنند.
اجامر طبقه حاکمه
    هر روز به رنگی در می آیند و نیرنگ تازه ای می سازند.
جوانان انقلابی سراسیمه روییده را زجر و شکنجه می دهند و مخفیانه به قتل می رسانند. 
 

۱
غافل من، ای رفیق
 دور از نگاه غمزده تان، هرزه گوی من 

 
سیاوش 
در این جملات
به انتقاد از خود می پردازد:
خود را جزو غافلان و یاوه بافان می داند و به نقد می کشد.
 
۲
به پگاه می برند
 بی نام می کشند
خاموش می کنند صدای سرود و تیر  
 
سیاوش
 در این جملات
فرم نوین حذف فیزیکی مخالفین توسط طبقه حاکمه
را  
کشف و افشا می کند.
 
طبقه حاکمه
دیگر امیدی به درس عبرت دادن به توده از طریق حلق آویز کردن علنی محکومین ندارد.
استفراغ اطلاعات توسط اسرا 
برای ساواک مهمتر از درس عبرت دادن به توده ها ست.
یکی از دلایل تجدید نظر در فرم اعدام
سراسیمگی و ترس طبقه حاکمه است.

جنبش فدایی
در مقابل قهر حکومتی به قهر مقاومتی توسل می جوید.
بمب می گذارد.
ساواکی ها و ژنرال های عالی رتبه و حتی پاسبان ها را ترور می کند.
دل و دین توده محروم از حزب توده را می رباید و تقویت روزافزون می شود.


۳
این رنگ بازها
 نیرنگ سازها
گلهای سرخ روی سراسیمه رسته را
 در پرده می کشند به رخساره کبود
 
سیاوش
 در این جملات
به عوض افشای علمی و عقلی و فلسفی و تجربی و نظری (تئوریکی)  
ساواک و دولت و طبقه حاکمه،
به تخریب و تحقیر اتیکی (اخلاقی) آنها می پردازد.

مورالیسم 
(اخلاق گرایی)
اما
واکنشی و روشی عصبی ـ عاطفی ـ غریزی است و نه عقلی، علمی، تئوریکی، تحلیلی.


مورالیسم 
(اخلاق گرایی) 
بیشتر به درد عوامفریبی می خورد و نه به درد روشنگری علمی و انقلابی.
 
۴
گلهای سرخ روی سراسیمه رسته را
 در پرده می کشند به رخساره کبود
 
 
سیاوش
 در این جملات
 جوانان فدایی را به گل های سرخ خودرویی تشبیه می کند که سراسیمه رسته اند.
 
دلیل روبنایی این سراسیمگی
ممنوعیت حزب توده و شدت خفقان و سرکوب و فقدان امکانات روشنگری و تشکیل تشکیلات و انتشار مطبوعات و غیره بوده است.

دلیل زیربنایی ـ طبقاتی اش
تعلقات طبقاتی غیر پرولتری فدائیان خلق بوده است.
 
حضرات 
منشاء طبقاتی عمدتا فئودالی و روحانی داشته اند.

نه شرقی ـ نه غربی بوده اند.
هم ضد توده ای ـ ضد کمونیستی بوده اند و هم ضد سلطنتی ـ ضد سرمایه داری.


سیاوش
به دلیل فقر فلسفی 
غافل از این ماهیت طبقاتی حضرات بوده است.
 
سیاوش
فریب «رنگ ها و نیرنگ های» فئودالی حضرات را خورده است.
 
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر