درنگی
از
شین میم شین
از در درآمدی و من از خود به در شدم
گفتی کز این جهان به جهان دگر شدم
گوشم به راه تا که خبر میدهد ز دوست
صاحب خبر بیامد و من بیخبر شدم
چون شبنم اوفتاده بدم پیش آفتاب
مهرم به جان رسید و به عیوق بر شدم
گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق
ساکن شود بدیدم و مشتاقتر شدم
دستم نداد قوت رفتن به پیش یار
چندی به پای رفتم و چندی به سر شدم
تا رفتنش ببینم و گفتنش بشنوم
از پای تا به سر همه سمع و بصر شدم
من چشم از او چگونه توانم نگاه داشت
کاول نظر به دیدن او دیدهور شدم
بیزارم از وفای تو یک روز و یک زمان
مجموع اگر نشستم و خرسند اگر شدم
او را خود التفات نبودش به صید من
من خویشتن اسیر کمند نظر شدم
گویند روی سرخ تو سعدی چه زرد کرد
اکسیر عشق بر مسم افتاد و زر شدم
پایان
از
در
درآمدی
و
من از خود
به در شدم
سعدی
این غزل سعدی
نه تنها به لحاظ صنعت و ساختار پوئه تیکی ـ هنری
فوق العاده زیبا و شیوا ست،
بلکه به لحاظ محتوای معنوی و متد فکری
غول آسا ست.
در این غزل سعدی
دیالک تیک دگرگونی
به هزاران صورت بسط و تعمیم داده شده است.
این غزل سعدی
باید کلمه به کلمه و بیت به بیت
تحلیل مارکسیستی شود
تا
عظمت فکری، تئوریکی و متدیکی و استه تیکی ـ هنری سعدی روشن شود.
ادامه دارد.
عظمت فکری، تئوریکی و متدیکی و استه تیکی ـ هنری سعدی روشن شود.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر