درنگی
از
ربابه نون
دکتر رویا
مشاورخانواده وازدواج ، مشاور مدرسه ، دبیر ، محقق مسائل زنان ومردان ،
یه زنِ منطقی و واقع گرا که عاشق مطالعه فلسفه اگزیستانسیالیسمه
"یک گفت و گوی طولانی
میتونه شمارو از یک فروپاشی نجات بده."
به قول آدام فیلیپس:
فرد فقط زمانی باید برود و یک روان تحلیلگر را ببیند که صحبت با دوستان دیگر فایدهای ندارد.
اگه شما یک رفیق امن دارید خیلی خوشبختید.
این فرمایش دکتر رویا را هم نخست تجزیه و بعد تحلیل می کنیم:
۱
"یک گفت و گوی طولانی
میتونه شمارو از یک فروپاشی نجات بده."
آدام فیلیپس
فروپاشی بشری به چه معنی است؟
من ـ زور فیلیپس از فروپاشی
احتمالا
بحران روحی و روانی است.
تأکید فیلیپس در این ادعا
قبل از همه
بر کمیت گفتگو ست.
یعنی
او
دیالک تیک کمیت و کیفیت
را
وارونه می سازد و نقش تعیین کننده را از آن کمیت می داند.
در حالیکه نقش تعیین کننده در این دیالک تیک از آن کیفیت است.
سعدی
صدها سال قبل از فیلیپس به این حقیقت امر مارکسیستی واقف بوده است:
اسب تازی اگر ضعیف بود
باز هم از طویله ای خر، به
معنی تحت اللفظی:
یک اسب تازی مردنی (کیفیت)، از دهها خر (کمیت)
بهتر است.
دلیل مؤثریت گفتگو در غلبه بر بحران روحی و روانی اما چیست؟
دلیل اولش
این است که بیمار روحی و روانی، به برکت گفتگو، خود را تخلیه روحی و روانی می کند و فشار مربوطه کاهش می یابد و او آرامش می یابد.
حتما هم نباید این درد دل، نزد رفیقی باشد.
مهم نه شنونده درد دل، بلکه تبیین درد است.
فرد می تواند درد خود را در خودگویی تبیین دارد.
بنویسد.
بسراید.
دلیل خودگویی مجانین هم همین است.
گفتگو
شبیه منفذ بخار سماور است و بس.
دلیل دومش
این است که در روند تبیین درد (در روند درد دل)،
کار فکری و معرفتی بر روی درد صورت می گیرد.
در نتیجه بیمار به علل درد خود پی می برد
و
شناخت هر چیز، رهایی بخش است.
وقتی کسی به علل درد خود پی ببرد،
به طور خود به خودی، آرامش می یابد.
۲
فرد فقط زمانی باید برود و یک روان تحلیلگر را ببیند
که صحبت با دوستان دیگر فایدهای ندارد.
اگه شما یک رفیق امن دارید خیلی خوشبختید.
روان تحلیلگر
در بهترین حالت، شنونده قلم به دست جیب بری بیش نیست.
روان تحلیلگر کذایی
درمانی برای درد روحی و روانی ندارد.
من ـ زور از دوست و رفیق چیست
که به قول فیلپس
روانپزشک هر دیوانه ای است؟
روانکاوان
شنونده بی بو و بی خاصیت مزخرفات دیوانگان اند و بس.
به قول خودشان
برای درد دیوانه درمانی ندارند.
چون ریشه درد دیوانه را در ایام کودکی می بینند
و
برگشت به دوران کودکی و ارضای نیازهای خرکی کودک محال است.
آدم باید دیوانه باشد که به دکه شیادی به نام روانکاو برود و دار و ندارش را به حساب او بریزد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر