۱۴۰۲ اسفند ۱۶, چهارشنبه

فرهنگ مفاهیم فلسفی(ج) جامعه (۱)


 

پروفسور  دکتر ولفگانگ پطر ایشهورن

برگردان

شین میم شین

 

۱

·      جامعه به معنی بنیادی اش به کل سیستمی از مناسبات عملی میان انسان ها اطلاق می شود که در مرحله تاریخی مشخص بر پایه سطح توسعه معین نیروهای مولده مادی برقرار می شوند و بخش بنیادی آن مناسبات  (یعنی ساختار اقتصادی جامعه) را سیستم مناسبات تولیدی مادی مربوطه تشکیل می دهد.

 

۲

·      مفهوم جامعه به این معنی با مفهوم فرماسیون اقتصادی ـ جامعتی (مفهوم بنیادی ماتریالیسم تاریخی) یکسان است.

 

۳

·      جامعه هرگز به صورت انتزاعی وجود ندارد.

 

۴

·      جامعه فقط به صورت فرماسیون اقتصادی ـ جامعتی تاریخی معین وجود دارد.

 

۵

·      مفهوم جامعه، مسئله فلسفی ـ سوسیولوژیکی عامی است.

 

۶

·      هر تعریف از جامعه ماهیتا خصلت فلسفی دارد و طرح فلسفی ـ سوسیولوژیکی معینی را مطرح می سازد.

 

۷

·      پشت سر هر تئوری مفروض جامعه شناسی، پشت سر هر طرح سیاسی و ایدئولوژی، مفهوم معینی از جامعه (آشکار و نهان) قرار دارد.

·      اگرچه گروهی از جامعه شناسان معاصر بورژوائی به اقرار آن تن در نمی دهند.

 

۸

·      توسعه تئوری ماقبل مارکسی (پیشامارکسی) جامعه، مفاهیم متنوعی از آن را پدید آورده است که روی هم رفته در چارچوب ایدئالیسم قرار دارند.

 

۹

·      گرایشات اصلی در این زمینه به شرح زیرند:

 

الف

·      نظرات ایدئالیستی رایج، که جامعه را با دولت یکسان تلقی می کنند، به شرح زیرند:

 

۱

·      قلمداد کردن جامعه، به مثلبه واقعیت از پیش تعیین شده و بی عیب و نقص.

 

۲

·      قلمداد کردن جامعه، به مثلبه واقعیت مستقل از افراد بشر و اعمالشان.

 

۳

·      قلمداد کردن جامعه، به مثلبه واقعیتی ایستا، با هیرارشی (سلسله مراتب) معین که هدف نهائی اش بنا بر مشیت الهی پیشاپیش تعیین شده است:

·      فلسفه اجتماعی قرون وسطی ـ قبل از همه ـ توماس فون اکوین، ج. د. مایستر، ل. د. بونالد و به طور کلی آموزه اجتماعی کاتولیکی تا عصر حاضر.

 

۴

·      مفهوم مشابهی از جامعه، به وسیله استروکتورالیسم (ساختارگرایی) فلسفی بورژوائی با استفاده از اصطلاحات علوم ساختاری مطرح می شود.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر