۱۴۰۱ آذر ۱۷, پنجشنبه

تحلیل دیگری از تراژدی «مهره سرخ» ـ شاهکار سیاوش کسرایی (۷۲)

 Siyavash Kasraei.jpg 

تحلیلی 

از

شین میم شین
 

۹

یک لب به مهربانی و پیوند باز، نه

از پشت سال ها دوری و انتظار

آن دم که پا گرفته یکی شعله تا بدان

از ره رسیده را

با چشم دل ببینی و بشناسی

در پرده های مه نفسی کارساز، نه

معنی تحت اللفظی:

حتی لبی به مهربانی باز نشد تا به پیوند پدر با پسر اشاره کند.

پس از سال ها دوری و انتظار ـ در لحظه ای که باید از راه رسیده را در پرتو شعله ای به چشم دل ببینی و بشناسی ـ نفسی کارساز در پرده های مه یافت نمی شود.

 

سهراب

 اکنون به جای انتقاد از خود و پدر خود،

 به جای انتقاد از قطب داخلی در دیالک تیک داخلی و خارجی،

قطب خارجی را ناتورالیزه و ایراسیونالیزه می کند:

به زعم سهراب، دست قوای موهومی توان بینش و شناخت را از پور و پدر سلب می کند.

بدین طریق در قاموس سهراب

 قطب خارجی دیالک تیک داخلی ـ خارجی به دو بخش تقسیم می شود:

 

الف

بخش اجتماعی و بشری در هیئت دشمنان

 

ب

بخش ماورای اجتماعی و طبیعی در هیئت قوای موهوم و ایراسیونال.

 

وقتی به رزم

چشم و چراغ تو

ـ رستمت ـ

می رفت تا پسر بکشد،

با خود اوفتد

زال زرت چه شد که به تدبیر می نشست؟

 

معنی تحت اللفظی:

وقتی رستم ـ چشم و چراغ تو ـ می رفت تا در میدان رزم، فرزند خود را بکشد،

یعنی به خودستیزی تن در دهد،

پس زال زر تو کجا بود که همیشه به تدبیر می پرداخت؟

 

سهراب

در این بند شعر،

حکیم طوس

 را

به رگبار مسلسل  نکوهش بسته است.

 

دل سهراب از دست فردوسی پر است.

سهراب هر چه در خشاب چنته و کله دارد،

خطاب به حکیم طوس شلیک می کند.

پرت و پلا پشت سر پرت و پلا.

از دشمنان شروع کرده، به سپهر و چرخ و غیره رسیده و اکنون با حکیم طوس گلاویز شده است.

 

سیمرغ رهنمای کجا بود

آن قاف ـ آشیان؟

 

سهراب علاوه بر زال زر تدبیرگر، سراغ سیمرغ را از حکیم طوس می گیرد،

 سراغ سیمرغ یاریگر و چاره گر به هنگام نیاز را.

 

و اینک که زخم پهلوی من چون گل عقیق

پر داده عطر مرگ

کاووس شاه کیست که بی رأیت، ای حکیم

دارو کند نهان؟

معنی تحت اللفظی:

اکنون که زخم پهلوی من بسان گل عقیق، عطر مرگ می پراکند، کاووس شاه کیست که بی اجازه ی تو، دارو نهان کرده باشد؟

 

سهراب از آغاز این فراز شعر در گفتگو با حکیم طوس، پیگیرانه بر صراط منطقی واحدی می راند:

 

۱

نخست در دیالک تیک داخلی و خارجی، یعنی در دیالک تیک پور و پدر و بیگانگان،

خارجی (بیگانگان)

را

مطلق کرده بود

و

داخلی (پور و پدر)

 را

 به آب زمزم شسته بود.

 

۲

بعد

 قطب خارجی در دیالک تیک داخلی ـ خارجی

را

ناتورالیزه و ایراسیونالیزه کرده بود.

باز هم به سیاق سابق، داخلی (پور و پدر) را تطهیر و تبرئه کرده بود و قوای موهوم ماورای اجتماعی از قبیل چرخ و سپهر و غیره را به محاکمه کشیده بود و محکوم کرده بود.

 

۳

اکنون نوبت به خارجی دیگری رسیده است.

خارجی دیگر

 شخص شخیص فردوسی

 است

که

معمار یگانه عمارت عظیم تراژدی است.

 

می توان گفت که سهراب دیالک تیک داخلی و خارجی را به شکل دیالک تیک پور و پدر و فردوسی بسط و تعمیم می دهد و وارونه می سازد.

یعنی نقش تعیین کننده را در این دیالک تیک از آن خارجی (فردوسی) می داند و پور و پدر را تبرئه می کند.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر