۱۴۰۰ آبان ۲۰, پنجشنبه

زندگی مارکس و انگلس (۶۸)

  

 هاینریش گمکوف

برگردان

شین میم شین

 

فصل پنجم

ادامه
  

۵

مارکس و انگلس در همین اولین اثر مشترک شان

نگرش ایدئالیستی

را

نیز به چالش کشیدند.

نگرشی

که

قوای ماورای طبیعی

را

و

یا

فقط قهرمانان

را

و

یا

به اصطلاخ نخبگان

 را

 «تاریخساز می دانستند.»

 

(مارکس و انگلس بدین طریق اولین خشت مبارزه ایده ئولوژیکی

با

 کلریکالیسم (طرز تفکر مذهبی ـ روحانی)، آوانتوریسم (ماجراجویی، چریکیسم) و فاشیسم (تئوری نخبگان، نیچه ئیسم، شاملوئیسم)

را

از همان آغاز می نهند.

مترجم)

 

مارکس و انگلس

در این کتاب

اثبات کردند

که

این توده های زحمتکش اند که با کار خود و با مبارزه سیاسی خود

به

توسعه جامعه بشری نایل می آیند

و

سازنده حقیقی تایخ

توده 

است.

 

البته این به معنی تحقیر نقش شخصیت ها در تاریخ نیست.

به ویژه شخصیت هایی که وکیل مدافع منافع خلق اند.

 

مارکس و انگلس

در نقد فلسفه ایدئالیستی

که

شعور انسانی

را

نیروی محرکه تاریخ

قلمداد می کرد،

می نویسند:

 

«افکار

نمی توانند

از

حد اوضاع واقعی جهان قدیم

پا فراتر نهند.

افکار

فقط

می توانند

از

حد افکار اوضاع جهان قدیم

پا فراتر نهند.

افکار

اصلا

نمی توانند کاری کنند.

 

برای جامه عمل پوشاندن به افکار،

به انسان ها نیاز است.

انسان هایی که قوه عملی به کار می بندند.»

( مارکس و انگلس، «خانواده مقدس و یا نقد نقد انتقادی، بر ضد نظرات برونو باوئر و شرکاء  و یا  «کلیات»، جلد ۲، ص ۱۲۶»

 

و

در جای دیگر می نویسند:

«اگر انسان، مولود شرایط جامعتی است،

پس شرایط جامعتی باید انسانی شوند.»

(ایضا همانجا، ص ۱۳۸)

 

اینها قوانین اساسی تاریخ نگری نوین بودند

که

مارکس و انگلس تدوین می کردند

و

ما

ماتریالیسم تاریخی اش

می نامیم.

 

بسیاری از متفکرین و سیاستمداران بورژوایی

به

اعتماد مارکس و انگلس بر نیروی پرولتاریا و نقش جامعتی آتی اش،

لبخند می زدند

و

خیلی از خودشیفتگان، هنوز هم لبخند می زنند.

 

آنها به ضعف طبقه کارگر جوان، به جهل آنان و به فقدان شعور طبقاتی ـ پرولتری در توده  و ضعیف آن

اشاره می کردند.

 

مارکس و انگلس

خطاب به این شکاکان و شکاکان از خودراضی می گفتند:

«حرف بر سر آماجی که این و یا آن پرولتر و یا حتی کل پرولتاریا تصور می کند، نیست.

حرف بر سر این است که پرولتاریا چیست و بسته به این وجود جامعتی ـ تاریخی اش، به لحاظ تاریخی چه باید بکند.

آماج پرولتاریا و اکسیون (عمل) تاریخی پرولتاریا

در

شرایط زندگی پرولتاریا و در کل سازمان جامعه بورژوایی امروزی

معنی کسب می کند و به طرز بی برگشتی پیشاپیش مشخص شده است.»

(ایضا همانجا ص ۳۸)

 

مارکس و انگلس

با این معارف

به

تکمیل فراتر آموزه (تعلیمات) رسالت رهایی بخش تاریخی ـ جهانی طبقه کارگر نایل آمدند.

 

جریان تاریخ

صحت این آموزه

را

بعدها

تأیید کرده است.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر