درنگی
از
ربابه نون
۱
مرا به زوزهٔ دراز توحش
درعضو جنسی حیوان چکار
مرا به حرکت حقیر کرم در خلاء گوشتی چکار
مرا تبار خونی گلها به زیستن متعهد کردهاست
تبار خونی گلها میدانید؟
فروغ در این بند واپسین شعر،
برای اثبات ضرورت حرکت و جنبش،
با
توحش و غریزه گرایی
مرزبندی می کند.
ارتجاع سیاه فئودالی ـ مذهبی
بر اساس اشعار دوران نوجوانی فروغ
به
تخریب شعور و شخصت فروغ
مبادرت ورزیده است.
این بند واپسین شعر،
نوعی جواب دندان شکن به آنها ست.
لچک به سرهای تهی مغز عوامفریب
که
عاجز از درک اشعار و افکار فروغ بوده اند،
قیاس به نفس کرده اند
و
خیال کرده اند که فروغ فکر و ذکری جز جفتگیری ندارد.
فروغ
اکنون
به
معرفی خود می پردازد:
۲
مرا به زوزهٔ دراز توحش
درعضو جنسی حیوان چکار
مرا به حرکت حقیر کرم در خلاء گوشتی چکار
مرا تبار خونی گلها به زیستن متعهد کردهاست
تبار خونی گلها میدانید؟
فروغ
تمدن
را
در مقابل توحش قرار می دهد
و
گسست بی برگشت رابطه خود با توحش را برملا می سازد.
ضمنا
به
تحقیر جفتگیری فیزیکی و مکانیکی می پردازد.
آنگاه
عامل دلبستگی اش به زندگی
را
تبار خونی گل ها
قلمداد می کند.
در مفهوم تبار خونی گل ها
تمامی تاریخ رزم انقلابی توده
تجرید می یابد.
از
رزم مزدک ها تا بابک ها
از
رزم حیدر عموغلی ها تا روزبه ها، مبشری ها، سیامک ها و پیشه وری ها.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر