
شین میم شین
نه اندیشه مادرزاد وجود دارد
و
نه اندیشیدن مادرزادی.
اندیشیدن
را
باید مثل هرعلم،
در روندی دشوار فراگرفت.
شیخ سعدی
(۱۱۸۴ ـ ۱۲۸۳ و یا ۱۲۹۱)
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص ۱۵ ـ ۲۲)
حکایت
دوم
بخش سوم
۱
چو گرگ خبیث آمدت در کمند
بکش، ورنه دل
برکن از گوسفند
سعدی
در
این بیت شعر
تریاد گله ـ شبان ـ گرگ
را
به
شکل تریاد توده ـ شاه ـ عمال دربار (مأمورین دولتی)
بسط می دهد
و
اعدام فی الفور گرگ های خبیث
را
به
تأکید
توصیه می کند.
بدین طریق و با این ترفند
سیستم اجتماعی ـ اقتصادی فئودالی،
طبقه حاکمه
و
سلطنت
حفظ می شوند
و
مأموری
مثلا
وزیری، مباشری، مالیات و بهره مالکانه جمع کنی
فدا
می شود.
۲
از ابلیس هرگز
نیاید سجود
نه از بدگهر، نیکوئی در
وجود
سعدی
در
این بیت شعر
دوئالیسم خرافی خیر و شر
را
در
نظر دارد.
مظاهر شر
به
نظر سعدی
ابلیس و خبیث (افراد بدذات)
اند
و
انتظار سجده از ابلیس و عمل خیر از خبیث
بیهوده است.
دوئالیسم خیر و شر
از
کتب مقدس
(تورات و انجیل و قرآن)
است
و
خرافه ای
بیش نیست.
همه آدم ها
از
مادر
برابر زاده می شوند.
بانی خیر و شر گشتن
در
جامعه
صورت می گیرد.
۳
بداندیش را جاه
و فرصت مده
عدو در چه و دیو
در شیشه، به
سعدی
در
این بیت شعر
رهنمود می دهد:
به
خبیث و ابلیس
نباید مقام و مهلت
داد.
خبیث
را
باید
در
چاه
و
ابلیس
را
باید
در
شیشه
زندانی کرد.
۴
مگو شاید این مار کشتن به چوب
چو سر زیر سنگ
تو دارد، بکوب.
سعدی
در
این بیت شعر
مار
را
به
غلط
مظهر شر
قلمداد می کند
و
کشتنش
را
اکیدا
توصیه می کند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر