۱۳۹۸ تیر ۱۷, دوشنبه

پروا و پرواز و پارس و پرخاش (۸۵)

 
 
جمعبندی
از
مسعود بهبودی
 
دیالک تیک کنج و گنج

سَری به سینه فرو برده ام مگر روزی
چو گنج گم شده زین کُنج ِغم برآرندم
سایه

معنی تحت اللفظی:
در
کنج غم
سر به سینه فرود آورده ام
به
امید آنکه روزی
بسان گنج گمشده
کشفم کنند و بیرونم آورند.

۱
دیالک تیک کنج و گنج
را
سایه
از
حافظ دارد.

۲
 
گنج زر
گر
نبود
کنج قناعت
باقی
است

آن
که
آن
داد
به
شاهان
به
گدایان
این
داد

۳
حدس بزنید
دیالک تیک کنج و گنج
را
حافظ
از کی دارد؟

۴
حافظ
هر چه دارد
از
سعدی
دارد.

۵
حافظ
همه چیزهای منفی و مزخرف سعدی
را
از آن خود کرده است.

۶
و
چیزهای مثبت سعدی
را
نخست تحریف
و
بعد
به نام خود منتشر کرده است.

۷
دیالک تیک کنج و گنج حافظ
تحریفی از دیالک تیک رنج و گنج سعدی است.

۸
نابرده رنج
گنج
میسر نمی شود
مزد
آن گرفت
ـ جان برادر ـ
که
کار کرد

۹
سعدی دیالک تیک کار و دستمزد
را
به
شکل دیالک تیک رنج و گنج
بسط می دهد و نقش تعیین کننده را از آن رنج می داند.

۱۰
مارکس هم همین دیالک تیک سعدی
را
به شکل دیالک تیک ریاضت و لذت
توسعه داده است.

۱۱
اگر سعدی را می شناخت
حیرت زده می گشت.

۱۲
هر چه مارکس دارد
سعدی
هم
کم و بیش داشته است

۱۳
سعدی
بزرگ ترین دیالک تیسین قرون وسطای فئودالی ایران است.

۱۴
آثار سعدی
لبریز از دیالک تیک اند
و
بهترین چیز برای تمرین، تعلم و تعلیم دیالک تیک اند.
 
اندکی اندر باب مفهوم عهد بوقی ـ مذهبی ـ خرافی خیانت

۱
در طویله جماران
همه
بدون استثناء
چه زن و چه نر
از دید همدیگر
خاین اند.

۲
مثال
سگان پارسای توده
که
چه بسا
حتی کفنی از دار باقی (دنیای مادی) به نصیب نبرده اند
از
دید اجامر طبقه حاکمه
(اشرافیت فئودال و روحانی و بورژوازی)
خاین مادر زاد
بوده اند و پس از آش و لاش شدن
لاشه گشته اند
و
در
بیابان خاوران
طعمه ددان درنده گشته اند.

۳
قبلا
اجامر نیمه فئودال ـ نیمه بورژوای پهلوی
سران و سرداران توده
را
خاین نامیده بودند
که
به نوبه خود
متقابلا
خاین نامیده شده اند.

۴
به نظر ما
یعنی از دیدگاه رئالیسم و راسیونالیسم
هیچکس خاین نیست.

۵
هر کس در هر جامعه
جایگاهی دارد
یعنی
به
طبقه اجتماعی معینی تعلق دارد
در نتیجه منافع طبقاتی خاص خود را دارد و متحدین طبقاتی در مقیاس جهانی دارد.

۶
آدم
آدم است
و
نه خادم و خاین.

۷
هر کس
آب به آسیاب طبقه اجتماعی معینی می ریزد
و
این حق طبیعی و مدنی ـ اجتماعی او ست.
ضمنا
دست خودش هم نیست.

هر کس
آنچه استاد ازل گفت:
بکن
کرده است و می کند.

۸
تنها بتی که قابل پرستش است
حقیقت عینی است.

۹
مواضع نظری و عملی کسی را می توان با توجه به حقیقت عینی
ارزیابی کرد

۱۰
همنوع خود را می توان و باید نقد رئالیستی و راسیونالیستی کرد.

۱۱
ولی کسی حق ندارد
همنوعش را خاین قلمداد کند.

۱۲
و گرنه به آسانی می توان هر دگراندیشی را خاین قلمداد کرد.

۱۳
هنر و شق القمر
نقد دیالک تیکی افکار است
و
نه
تخریب خردستیزانه اعتبار و شخصیت افراد

۱۴
سازمان سیا و اعضای طبقه حاکمه جوامع امپریالیستی
کثیف تر از جاکشان جماران نیستند.

۱۵
حقیقت در تمامت خود حقیقت است.

۱۶
حقیقت نیمبند
بدتر از دروغ است.

۱۷
نمی توان سازمان سیا را کوبید و ساواما را فراموش کرد

۱۸
نمی توان ترامپ را کوبید
و
سید علی جاکش و جانی و جلاد را تطهیر کرد
 
سعدی

نه طریق دوستان است و نه شرط مهربانی
که به دوستان یک دل
سر دست (؟)
برفشانی

دلم از تو چون برنجد که به وهم در نگنجد
که جواب تلخ گویی تو بدین شکردهانی

نفسی
بیا و بنشین
سخنی
بگو و بشنو
که به تشنگی بمردم بر (کنار) آب زندگانی

غم دل به کس نگویم که بگفت، رنگ رویم
تو به صورتم نگه کن که سرایرم (نیات، یاطنیات مرا) بدانی

عجبت نیاید از من
سخنان سوزناکم
عجب است اگر بسوزم
چو بر آتشم نشانی؟

دل عارفان ببردند و قرار پارسایان
همه شاهدان
به
صورت
تو
به
صورت و معانی

نه خلاف عهد کردم که حدیث جز تو گفتم
همه بر سر زبانند و تو در میان جانی

اگرت به هر که دنیا بدهند
حیف باشد
و گرت به هر چه عقبی بخرند
رایگانی

تو نظیر من ببینی و بدیل من بگیری
عوض تو من نیابم
که
به هیچ کس نمانی

نه عجب کمال حسنت که به صد زبان بگویم
که هنوز پیش ذکرت خجلم ز بی زبانی

مده ای رفیق پندم که نظر بر او فکندم
تو میان ما ندانی که چه می‌رود نهانی

مزن ای عدو به تیرم که بدین قدر نمیرم
خبرش بگو که جانت بدهم به مژدگانی

بت من چه جای لیلی که بریخت خون مجنون
اگر این قمر ببینی دگر آن سمر (سیاه پوست) نخوانی

دل دردمند سعدی ز محبت تو خون شد
نه
به
وصل
می‌رسانی
نه
به
قتل
می‌رهانی

پایان
 
ویکی لیکس گفته:
فلان ایرانی مأمور اطلاعات سیا ست.
 حریف


خوب
باشد.
 
فونکسیون طبقاتی خود ویکی لیکس  چیست؟

۱
میان سیا و موساد و ساواما
به لحاظ طبقاتی
کمترین تفاوتی وجود ندارد.

۲
طبقه حاکمه واحدی
بر توده همه این طویله ها
حاکم
است.

۳
هیچکس
در
رزم طبقاتی در مقیاس ملی
بدون متحد بین المللی نیست.

۴
حتی
اگر
کسی
کمترین رابطه ای با متحد طبقاتی اش در مقیاس بین المللی نداشته باشد
حتی
اگر در جنگ خونین با متحد طبقاتی اش در مقیاس بین المللی
باشد،
باز هم فرقی در ماهیت امر پدید نمی آید.

۵
رادیکال بودن
یعنی
دست به ریشه بردن
(مارکس)

۶
یعنی پرهیز از واله شاخه گشتن.

این بیت غزل خواجه
به 
چه معنی
 است؟

تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن
که دوست (خواجه) خود روش بنده پروری داند

۱
خواجه در این بیت
به پرولتاریا
اندرز می دهد.

۲
اندرز بنده داری (فرماسیون اقتصادی ماقبل فئودالی)
را
می دهد.

۳
به توصیه خواجه (صاحب غلام و رهی و کنیز و بنده)
پرولتاریا
باید
بدون عقد قرارداد کاری با دوستان خواجه (خواجگان)
برای شان جان بکند.

۴
دلیل خواجه این است که خواجگان بنده پرور درجه عالی تر
اند.

۵
محتوای این بیت غزل خواجه
عبارت است از اینکه
برده داری
بهتر از سرمایه داری
است.

۶
بنده
بهتر از پرولتر و یا کارگر و یا عمله است.
 
بازداشت شدگان کارگری را آزاد و از آنان دلجویی کنید
مشد حریف حواس پرت حراف

۱
زکی
مشد حریف
اجامر جماران و اراذل جمکران
مأمورین اشرافیت فئودال و بورژوازی اند
و
نه
ننه بزرگ کارگران

۲
اشرافیت فئودال و بورژوازی
جانی و جلاد و جاکش اند
و
نه
جانان
آنهم برای کارگران

۳
تضاد اصلی طویله سرمایه داری
تضاد بورژوازی با پرولتاریا ست.

۴
پرولتاریا
گورکن سیستم سرمایه داری است.

۵
قصور اجامر زندان اوین
در کره زمین
که شبیه قصور بهشت برین اند
نتیجه عرق جبین کارگران غمین اند
و
نه
مائده های آسمانی رب العالمین

۶
فقط عقل ناقص تو ست که نعمت الهی است
 
«به کجا رویم از اینجا؟»
حسن از حسین پرسید.

۱
اگر خسته اید
در همان خانه خود بمانید و بخوابید و استراحت کنید.

۲
مسافرت
به تشدید خستگی جسمی و روحی و روانی می انجامد.

۳
امروزه
می توان در خانه نشست
و
بدون تحمل هزینه کمرشکن سفر و درد سر
به همه جای جهان
سفر کرد.

۴
زنده باد تنهایی

۵
زنده باد انقلاب علمی و فنی
 
براساس شواهد تاریخی،سیستم سرمایه داری در هرجای جهان که توسعه تکنولوژی را خارج از دایره سودجویی خود بیابد،نه تنها چهره ای مدرن و طرفدار تکنولوژی از آن مشاهده نمی شود ،بلکه می کوشد تا از یکسو از پیشرفت های فناورانه در کشورهای مستقل ممانعت به عمل آورد و از سوی دیگر از مرتجع ترین نیروهای اجتماعی و سیاسی نیز برای پیشبرد اهداف سیاسی و اجتماعی و اقتصادی خود حمایت کند.از این منظر ،همسان پنداشتن سرمایه داری با توسعه ی تکنولوژی نوعی ساده لوحی است.
"افسانه طبقه متوسط" مسعود امیدی

۱
این جمله آخر مسعود امیدی درست است:
همسان پنداشتن سرمایه داری با توسعه ی تکنولوژی نوعی ساده لوحی است.
چون
سرمایه داری سیستم فراگیرتری در مقایسه با سیستم تکنولوژی است.
۲
این فراز از نوشته او اما حاوی ایرادات نظری جدی است.

۳
مسعود امیدی
(و نه فقط مسعود امیدی)
سیستم اقتصادی ـ اجتماعی (فرماسیون اقتصادی) را با طبقه یکسان تصور می کند.
یعنی کاپیتالیسم را با بورژوازی عوضی می گیرد.
به همین دلیل جمله اول او اساسا معیوب است.

چرا و به چه دلیل؟

۴
برای اینکه
کاپیتالیسم
به مثابه فرماسیون اقتصادی
چیزی عینی (اوبژکتیو) است و قوانین و قانونمندی های خاص خود را دارد:
جملات آغازین مانیفست و روند عینی توسعه جامعه بشری
از
پرورش نیروهای مولده غول آسا در دامن کاپیتالیسم
گزارش می دهند و حکایت می کند.
در دامن کاپیتالیسم
به اندازه تمامی تاریخ بشری ماقبل
نیروهای مولده رشد کرده است. (مانیفست)

این جمله مانیفست
یعنی
مرگ بر فئودالیسم
و
زنده باد کاپیتالیسم

۵
این توسعه غول آسا
چه بسا
به بورژوازی تحمیل می شود.

۶
یعنی
بورژوازی
در کشاکش رقابت اقتصادی درونطبقاتی ملی و بین المللی
چاره ای جز تمکین به توسعه نیروهای مولده ندارد:
مسئله حیاتی ـ مماتی است:
یا مرگ یا توسعه بی امان نیروهای مولده

۷
دلیل گذار ناگزیر از کاپیتالیسم به سوسیالیسم (و از کمون اولیه به برده داری و از برده داری به فئودالیسم و از فئودالیسم به کاپیتالیسم)
هم
درست در همین روند عینی توسعه جامعه بشری است:
چون توسعه نیروهای مولده
در
دیالک تیک نیروهای مولده و مناسبات تولیدی
انفجار مناسبات تولیدی سرمایه داری (و هر مناسبات تولیدی دیگری) را الزامی می سازد
دلیل اصلی بحران سرمایه داری در همین دیالک تیک بنیادی جامعه بشری است
 
 
کسی که معنی حرف دهنش را نمی داند
به
همین روز مشد حسین پناهی می افتد.

۱
این جفنگ پناهی بیسواد به چه معنی است؟

۲
این جفنگ او
را
اگر معنی کنیم
بدان معنی است
که
حریفی متعالی و ارزشمند
همنوع زباله ای را دوست دارد
و
به همزیستی مادام العمر با او تن در می دهد.

۳
یعنی
در این رابطه
آدمی با زباله ای همزیستی می کند.

۴
یعنی اصلا رابطه به معنی واقعی کلمه در بین نیست.

۵
حریفی همنوعی را دوست دارد.

۶
معلوم نیست که همنوع هم او را دوست داشته باشد.

۷
دوست داشتن متقابل او
برایش اصلا مهم هم نیست.
چون کسی از زباله ای اصلا انتظار دوست داشتنش را ندارد.

۸
این که هنوز چیزی نیست.

۹
چیز این است که
حریف
ضمن ادعای عشق به همنوع،
خود را
اسیر او تصور و تصویر می کند.

۱۰
ادبیات قرون وسطای فئودالی ایران
مملو از این پارادوکس است:
عاشق (عمدتا نر) خود را صید و اسیر و مقید و وابسته و گرفتار در کمند و قید و بند
زنی
جا می زند
که
ارزش زباله ای را حتی ندارد.

۱۱
زنی که اسباب رفع حاجات متنوع او ست.
اصلا آدم نیست

۱۲
پناهی اسیر
از
جهان زنان خبر ندارد.

۱۳
زنان جهان
اکثرا
در درد دل با هم
می گویند که شوهرشان آدم خوبی بوده
ولی انها دوستش نداشته اند
فقط تحملش کرده اند.

۱۴
تحمل را آلمانی ها دولدونگ می نامند
و
در
مورد پناهنده هایی به کار می برند که مجاز به پناهنده بودن حتی ندارند
ولی دولت خیرخواه امپریالیستی
برای مدتی تحملشان می کند تا بعدا بیرون راند.

نود و پنج درصد مردم ایران دزدی میکنند
حضرت ابوالفضل

۱
۹۹ در صد عیرانی ها فقر مفهومی دارند.

۲
یعنی
معنی واژه هایی را که بر زبان می رانند
نمی دانند.

۳
اما
هر واژه ای (هر مفهومی) حاوی معنای معین استانداردی است.

۴
به
همین دلیل حریفی گفته است:
واژه باید خود باد
واژه باید خود باران باشد.

۵
یعنی باد را باید باد نامید
و
باران را باران.

۶
اگر
کسی (خردستیزی و یا خری)
باد را باران و یا باران را باد بنامد
نه
خودش حرف دهن خود را خواهد فهمید و نه همنوعانش حرف دهن او را

۷
دزدی
مفهومی است که به معنی از آن خود کردن مخفیانه اموال دیگران
است.

۸
جورج بوش و اجامرش
عراق را بمباران و به آسانی خوردن آب اشغال می کنند
و
بعد
موزه های بغداد را
حتی
از
عتیقه جات
تخلیه می کنند و با خود می برند.

۹
ولی احدی جورج
را
دزد بغداد
نمی نامد.

۱۰
دزد بغدا
نام حریف دیگری است.

۱۱
برای اینکه جورج
اصلا دزد نیست
چیست؟

۱۲
چنگیزخان
که
بخش اعظم کشورها را تسخیر و دار و ندار مردم را از ان خود می کند
دزد نامیده نمی شود.

۱۳
آیة الله های طویله جماران را که نمی توان دزد نامید.

۱۴
چه باید نامید؟
 
اگر مرا خفه کردند نعره ی مرا نمی توانند خفه کنند.
یادت باشد که بعد از مرگ نیز نعره خواهم کشید.
ساعدی
اوین - ۱۳۵۳
 
ترک خر به همین می گویند:

۱
اولا
تو عرعر می کنی

۲
نعره با عرعر فرق دارد.

۳
چون
کسی که بر ضد انقلاب ضد فئودالی سفید
با
لاشخورانی از قبیل جلال آل عبا و فدائیان فئودالی متحد می شود
خر
است.

۴
یعنی
اصلا
قادر به نعره کشیدن نیست.

۵
خدا
هنوز خر نعره کش
نیافریده است.

۶
ثانیا
هیچ خری
پس از مردن
نمی تواند عرعر کند
چه رسد به نعره کشیدن
 
شوربختانه شما مانند اکثر ایرانیان تیتر مطلب را می‌خوانید و نه محتوای مطلب را
زاهدی

۱
محتوای مطلب چیز دیگری است.

۲
منظور شما
کل مطلب است.

۳
محتوا با کل فرق دارد.

۴
ضد محتوا
فرم است
و
ضد کل
جزء

دیالک تیک فرم و محتوا
ظرف و مظروف
صورت و سیرت (سعدی)

۵
ما فقط عنوان مطلب را مورد تأمل قرار داده ایم:
سلطنت مرد
زنده باد پادشاهی
را

۶
سلطنت = پادشاهی

۷
این عنوان و یا شعار شما
عوامفریبانه است

۸
شعاری فرمالیستی است.

۹
سلطنت و یا پادشاهی
فرم است.

۱۰
تعیین کننده
محتوای آن است.

۱۱
فرم حکومت در اردن هاشمی و عرعرستان و عنگلسان و سوئد و دانمارک و اسپاینا و غیره سلطنتی است.

۱۲
محتوای این فرم واحد اما یکی نیست.

۱۳
محتوای نظام سلطنتی اردن هاشمی و عرعرستان
احتمالا فئودالی و شاید هم برده داری است.

۱۴
در حالیکه محتوای نظام سلطنتی عنگلستان و سوئد و غیره سرمایه داری است.

۱۵
تعیین کننده
محتوا ست.
اگرچه فرم هیچواره نیست.
 
معیار تعیین کننده
به
توصیه لنین
سطح توسعه نیروهای مولده است.

۱
انقلابی
در
کمون اولیه
آخوندها هستند.

۲
چون خواه و ناخواه
به توسعه نیروهای مولده و تکثیر تولید نعمات مادی و فکری مدد می رسانند.
اگر
هم
با برده سازی اکثریت بشریت

۳
انقلابی در فرماسیون اقتصادی برده داری
اشرافیت فئودال است
که
برده داری را با فئودالیسم جایگزین می سازد
و
فاتحه ای بر برده داری می خواند.

۴
انقلابی در فرماسیون اقتصادی فئودالی
بورژوازی است
که
گورکن فئودالیسم است.

۵
انقلابی در فرماسیون سرمایه داری
پرولتاریا ست.

۶
کیفیت فکری انقلابیون
در طول تاریخ
متفاوت است.

۷
سطح فکری انقلابیون انقلاب ضد فئودالی افغانستان
با سطح توسعه نیروهای مولده آن سامان
انطباق داشته است.

۸
یعنی
پیشرفته ترین اعضای جامعه بوده اند.

۹
تحقیر این فرزانگان سلحشور توده
نشانه طرز تفکر غیر رئالیستی و ایراسیونالیستی است.

۱۰
عقب ماندگی فکری اعضا و رهبران حزب توده
هم
به دلیل سطح نازل توسعه نیروهای مولده جامعه بوده است.

۱۱
آنها اما خردگراترین و خردمندترین اعضای جامعه بوده اند.

۱۲
سطح توسعه فکری
ضمنا
با
سنگر طبقاتی افراد تعیین می شود.

۱۳
بورژوازی همه زورش را هم اکنون بزند
«لغل نگردد»

۱۴
سنگر طبقاتی بورژوازی را به خریت محکوم کرده است

۱۵
شعور به واسطه وجود
تعیین می شود

۱۶
شعور
طبقاتی است.
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر