۱۳۹۸ خرداد ۱۶, پنجشنبه

پروا و پرواز و پارس و پرخاش (۶۶)


جمعبندی
از
مسعود بهبودی
 
شیخ شیراز

سخن عشق تو بی آن که برآید به زبانم
رنگ رخساره خبر می‌دهد از حال نهانم

گاه گویم که بنالم ز پریشانی حالم
بازگویم که عیان است چه حاجت به بیانم

هیچم از دنیی و عقبی نبرد گوشه خاطر
که به دیدار تو شغل است و فراغ از دو جهانم

گر چنان است که روی من مسکین گدا را
به در غیر ببینی
ز در خویش برانم

من در اندیشه آنم که روان (روح، جان) بر تو فشانم
نه در اندیشه که خود را ز کمندت برهانم

گر تو شیرین زمانی
نظری نیز به من کن
که به دیوانگی از عشق تو
فرهاد زمانم

نه مرا طاقت غربت
نه تو را خاطر قربت
دل نهادم به صبوری که جز این چاره ندانم

من همان روز بگفتم
که طریق تو گرفتم
که به جانان نرسم تا نرسد کار به جانم

(من همان روز اول که عاشق تو شدم، با خود گفتم:
«اگر به وصل جانان نایل نیایم، جانم در خطر خواهد بود»)

درم (در و گوهر مرا) از دیده چکان است به یاد لب لعلت
نگهی باز به من کن
که بسی در (در و گوهر) بچکانم

سخن از نیمه بریدم که نگه کردم و دیدم
که به پایان رسدم عمر و به پایان نرسانم

پایان
 
علاف ها و عندرزها

هیچکس مجبور نیست انسان بزرگی باشد
تنها انسان بودن کافی است
آلبر کاموی حراف و علاف

۱
هارت و پورت.

۲
آدم آدم است
ای حراف.

۳
آدم
بسته به شرایط عینی و ذهنی
قابل تبدیل به همه چیز مثبت و منفی است.

۴
کسب آدمیت
محتاج
به
شرایط عینی و ذهنی
است.

۵
بستر رود باید تمیز باشد
تا
آب رود
زلال و آشامیدنی گردد.

۶
با فرمان و فتوا و اندرزهای انتزاعی
چیزی عوض نمی شود
 
جنگ
چیست؟

۱
جنگ
فرمی از مبارزه طبقاتی است.

۲
جنگ
به
همین دلیل
و
با
همین محتوا
می تواند
دو فرم زیر
را
در
بر داشته باشد:

الف
مبارزه طبقاتی از بالا
را

ب
مبارزه طبقاتی از پایین
را

۳
فرق بلشویسم با سوسیال ـ دموکراتیسم
فرق انترناسیونالیسم پرولتری با شووینسسم بورژوایی
در
موضعگیری نسبت به این دو فرم مبارزه طبقاتی است.

۴
مرگ
بر
جنگ
=
مرگ
بر
مبارزه طبقاتی از بالا

۵
مرگ
بر
جنگ
=
تبدیل جنگ امپریالیستی ـ فوندامنتالیستی به نیت تخریب نیروهای مولده و خروج موقتی از بحران عمومی سرمایه داری
به
جنگ رهایی بخش پرولتری

۶
مرگ
بر
جنگ
=
زنده باد مبارزه طبقاتی از پایین

۸
زنده باد لنینیسم

سعدی

ای گنج نوشدارو
بر
خستگان
گذر کن

مرهم
به
دست
و
ما
را
مجروح
می گذاری

عمری دگر بیاید
بعد از وفات
ما
را
کاین عمر طی نمودیم
اندر امیدواری.

شریعتی شیاد

در نهان به آنانی دل می بندیم
که دوستمان ندارند

در آشکار از آنانی که دوستمان دارند
غافلیم و شاید این است دلیل تنهایی مان.

۱
اولا
آدم باید خودستیز (مازوخیست) و خر باشد که دل به کسی ببندند که محل سگ به او نمی گذارد.

۲
ثانیا
در
طویله طبقاتی
کسی یافت نمی شود که دوستدار همنوعی باشد.

۳
هر کس
اگر هنوز سلب آدمیت نشده باشد
خودش را دوست دارد و توله هایش را

۴
دلیل تنهایی
بدبخت بی شعور
بیگانگی آدمی نسبت به خود و جامعه و همنوع خود و طبیعت مادر است که نتیجه بیگانگی از وسایل تولید مایتاج حیاتی اش است

۵
یعنی نتیجه سلب مالکیت شدن بر وسایل اساسی تولید مایحتاج حیاتی خویش
از سویی
و
وسایل فکری خویش
از
سوی دیگر
است

۶
یعنی
نتیحه تشکیل طویله طبقاتی است
که
مبلغش لاشخورهایی از جنس تو ست

دو زاری های کج و زاری های کله های پر گچ

۱
دو زاری ناصر پاکدامن
از
فرط کجی
هنوز نیفتاده.

۲
مخالفین انقلاب بورژوایی شکوهمند سفید
همه از دم
مرتجع بوده اند.

۳
چه
راست
و
چه
چپ

چه
مذهبی
و
چه
لائیک

طنزی از منوچهری

درود فراوان به ترامپ
که
عاشق ایران و نگران ایرانیان است.

از شب تا صبح و از صبح تا شب
فقط
در این فکر است که
چگونه به ایرانیان کمک کند.

اصلأ فکر نکنید
که او بدنبال سودی برای خودش است
یا بدنبال منافع سعودیها و اسراییلی ها ست.

زنده باد ترامپ

شاید
ترامپ
نتونه ایران را در نقشه پیدا کند
و
شاید
هم
اصلأ
فرق بین ایران و عراق را ندونه

ولی لطفأ شازده را بیار ایران.

این پدیده باید مورد تحلیل سوسیولوژیکی (جامعه شناسی) قرار گیرد.

۱
آره.
پول
بتی
است
که
پرستیده می شود.

۲
پول
همان گوساله زرین
در
ماجرای حضرت موسی
کلیم الله
است.

۳
پول
اما
چیست؟

۴
فریدون تنکابنی
پول
را
معیار معیارها
(معیارالمعاییر)
نامیده است.

۵
پول
اما چیست؟

۶
مارکس
احتمالا
گفته است
که
پول
کالای انتزاعی
است.

۷
منظور او و یا هر فرزانه دیگر
از
مفهوم «کالای انتزاعی»
چیست؟

۸
مثال
مفهوم درخت
«درختی» مجرد و انتزاعی است.

۹
یعنی
فقط در ذهن ما وجود دارد.

۱۰
یعنی نتیجه تجرید سرو و صنوبر و سپیدار و غیره است.

۱۱
در خارج از ذهن ما
درختان مشخص
وجود دارند.

۱۲
پول
کالای انتزاعی است.

۱۳
کالای انتزاعی موسوم به پول
یک مفهوم فلسفی و اقتصادی و غیره است.

۱۴
یعنی
فقط در ذهن ما وجود دارد.

۱۵
در
خارج از ذهن ما
خر و خرمالو و خربزه و خورجین و خرما و خردل و خانه و خم و ...
وجود دارند که تولید می شوند و مبادله می شوند تا حوایج خلایق بر آورده شوند.

۱۶
کالای انتزاعی پول
نتیجه تجرید همه کالاهای جامعه و جهان است.
بسان درخت که نتیجه تجرید همه درختان جهان است.

۱۷
پول پرستی
فرمی از کالاپرستی
(فتیشیسم کالایی) (پرستش بتی به نام کالا)
به
قول مارکس
است.

۱۸
دلیل کالاپرستی و یا پول پرستی
چیست؟

۱۹
چرا در جامعه بشری
به ویژه در فرماسیون اقتصادی سرمایه داری
پول ویا کالا
در فرم های متنوع و بیشمار
پرستیده می شود؟
۲۰
چرا پول و یا کالا
به
حلال مشکلات
به
جادوی طلسمگشا
به
باب الحوایج
(قمر بنی هاشم سر و مر و گنده)
مبدل می شود؟

۲۱
برای سلب الهیت (بتیت) از پول = کالای کالاها = شاهنشاه کالاها
چه باید کرد؟

۲۲
چگونه می توان
کیش و آیین بت پرستی را بر انداخت
و
به
جای آن
کیش و آیین خداپرستی
را
نشاند؟

۲۳
چگونه می توان
کالا
را
پول = کالای کالاها
را
سلب اعتبار و اقتدار کرد
و
به
قابل خرید و فروش بودن
همه چیز و همه کس
پایان داد؟

۲۴
چگونه
می توان
اتیک و اخلاق خجسته بر باد رفته و از یاد رفته ی نیاکان بشری
را
دوباره
در
پله متعالی تری از توسعه اجتماعی
احیا کرد؟

تو
همیشه جوانی

آنچه خوبان همه دارند
تو
تنها
داری

اگر
تردید داشتی
آیینه ای بخر
و
به همیشه جوانی ات
ایمان بیاور

ما
از دیروزمان
حتی
بیزاریم
چه
رسد به امروزمان

تنها
رمز رضایت خاطر ما
این است
که
درجا نزده ایم
نگندیده ایم
نپوسیده ایم

بلکه
برعکس
رشد کرده ایم
همچون نهالی
«تا
دیوار
را
برای برگ های مان معنی کنیم.»
(فروغ فیلسوف)

مد شده است.

۱
نیمه دیگر جامعه بشری
(زنان)
شب و روز
تماتیزه می شود.
(مطرح می شوند.)

۲
اما
نه
به
مثابه نیمه دیگر جامعه،

نه
به
مثابه
زنان جامعه

نه
به
مثابه نصف بشریت.

۳
بلکه
به
مثابه اوبژکت تفنن نیمه سلب آدمیت شده ی نر

حریف
ساده و روان وعامه فهم صحبت کنید

۱
چرا؟

۲
مگر
شما
جزو عوام الناس
هستید
و
مگر ما
جزو اجامر جمارانیم

۳
ما سگان توده ایم.

۴
سگان سرسپرده توده
باید
فیلسوف باشند
و
در
پی توده ای کردن فلسفه
باشند.

۶
چون بدون فلسفه
بدون خرد کل اندیش
نه
می توان
به
کشف منافع پرولتاریا
نایل آمد
و
نه
می توان
از
منافع پرولتاریا
دفاع کرد.

یعنی
برای پرولتاریا
پارس کرد
و
پاچه درید.
 
چشم.
مگه اسم واقعی ات شهریار  نیست؟
حواسپرت

۲
ما به احترام حتی پیشوند مش
بدان افزوده ایم
 
۳
ضمنا
سگ ها 
که
برای پارس
از
شهریاران
رهنمود نمی گیرند.

مولانا

آنکس که درون سینه را دل پنداشت
گامی دو سه رفت و جمله حاصل پنداشت

تسبیح و سجاده، توبه و زهد و ورع
این جمله ره است
خواجه منزل پنداشت

۱
معنی تحت اللفظی:
در درون سینه
دل
وجود ندارد.
تسبیح و سجاده و توبه و زهد و تقوا
نه
مقصد
بلکه راه هستند.

۲
دل به چه معنی است؟

۳
خیلی ها خیال می کنند که
دل = قلب

۴
دل اما به معنی ذهن و ضمیر آدمی است.

۵
حق با مولانا ست:
دل = قلب نیست تا در درون قفس سینه باشد.

۶
تسبیح و سجاده و توبه و زهد و تقوا
چیستند؟

۷
تسبیح و سجاده و توبه و زهد و تقوا
وسیله عبادت اند.

۸
برخلاف تصور مولانا
راه نیستند.

۹
وسیله در دیالک تیک وسیله و آماج
وجود دارد.

۱۰
تسبیح و سجاده و توبه و زهد و تقوا
وسیله ای برای ابراز بندگی نسبت به خدای بنده دار است.

۱۱
عبادت در فرم های متنوع از رکوع و سجود و زاری و التماس و غیره
تمرین
بندگی
در مقابل اربابان زمینی است.

۱۲
خدا
هم
عکس انتزاعی اربابان ستمگر و استثمارگر و استحمارگر زمینی است

۱۳
عبادت
تمرین برای نوکریت در مقابل اعضای طبقه حاکمه است.

۱۴
خلایق
نخست در مقابل تصویر انتزاعی ـ آسمانی طبقه حاکمه (خدای کذایی وو اهی)
خم و راست می شوند
بعد
که
یاد گرفتند و عادت به عبادت (بندگی، نوکریت) کردند
در
مقابل اعضای طبقه حاکمه خم و راست می شوند و بله ـ قربان می گویند

مش شهریار 
«اعتصاب و تجمع خیابانی»
بهترین شیوه‌ ی اعتراض

۱
عجب

۲
چرا و به چه دلیل
اعتصاب و تظاهرات خیابانی شده بهترین شیوه اعتراض
در
جهنم جمارانی
مش شهریار؟

۳
میلیاردر زاده
به اصطلاح رایج
آغا زاده ها
پورشه می رانند
مسابقه می ذارند
در ملأ عام
آدم می کشند
و
دیه می پردازند.

۴
به
حساب مردم
سردار زاده ها
از ماده و نر
در
سواحل کانادا
لخت می گردند
عشوه می ریزند
کیف خر می کنند.

۵
چرا و به چه دلیل
اعتصاب و تظاهرات خیابانی شده بهترین شیوه اعتراض
در
جهنم جمارانی
مش شهریار؟

۶
سگ رامی شده اید
گرگ هاری باید باشید.

۷
پاچه ها
نه
برای لیس زدن
بل برای دریدن
آفریده شده اند.

۸
تنها ره رهایی
ترور مؤدبانه
در
اندرون و بندرون طویله

۹
کجا ست
مش پرویز پویان
اخوی هادی قفاری و صادوخ خلخالی؟
 
آنانکه
بر ضد انقلاب بورژوایی شکوهمند سفید
برخاستند
بی کم ترین تردید
نمایندگان ارتجاع فئودالی
بوده اند:

۱
شاه و مؤلفان انقلابی کتاب انقلاب سفید
آنها
را
به درستی
ارتجاع سرخ و سیاه
نامیده اند.

۲
این مفهوم فلسفی
کماکان اعتبار دارد:

۳
مراد فدائیان فئودالی
احمد شاملو
و
جلال آل احمد
بوده اند

۴
احمد شاملو
جد اندر جد
فاشیست و اگزیستانسیالیست
و
جلال آل احمد
آخوندزاده فاشیست و فوندامنتالیست و فئودالیست بوده اند
کثافت محض بوده اند.

۵
امیر پرویز پویان
آخوند بوده است.

۶
احمد زاده ها
توله های طاهر احمد زاده
و
بیژن جزنی
از
جبهه ملی نیمه فئودال ـ نیمه بورژوا
بوده اند.

۶
زباله های فدایی و مجاهد و دیمدام و لیملام
تا
مغز استخوان
ضد توده ای و ضد خلقی بوده اند.

۷
تاریخ
این کثافت ها را محکوم خواهد کرد.

سعدی

هشیار کسی باید کز عشق بپرهیزد

وین طبع که من دارم با عقل نیامیزد

آن کس که دلی دارد آراسته معنی

گر هر دو جهان باشد در پای یکی ریزد

گر سیل عقاب آید شوریده نیندیشد

ور تیر بلا بارد دیوانه نپرهیزد

آخر نه منم تنها در بادیه سودا

عشق لب شیرینت بس شور برانگیزد

بی بخت چه فن سازم تا برخورم از وصلت

بی‌مایه زبون باشد هر چند که بستیزد

فضل است اگرم خوانی عدل است اگرم رانی

قدر تو نداند آن کز زجر تو بگریزد

تا دل به تو پیوستم راه همه دربستم

جایی که تو بنشینی بس فتنه که برخیزد

سعدی نظر از رویت کوته نکند هرگز

ور روی بگردانی در دامنت آویزد
 
ادامه دارد.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر