
تضاد اصلی، تضاد فرعی
احمد سپیداری
منبع:
نوید نو
تحلیلی
از
یدالله سلطانپور
استاد طبری
در جای دیگری می نویسد:
در جای دیگری می نویسد:
«مارکس
مطلب
را
کاملا مشخص و در مسیر کشف حرکت ماهوی یک روند معین،
ماهیتی
که
خود
چیزی جز روابط و جریانات به هم پیوسته نیست،
می دید
و
تضاد و تناقض و تخالف و تباین و تمایز و فرق و غیره
را
صور گوناگون «خلع و لبس» کیفی یک روند
که
حیات آن
را
تشکیل می دهد
می دانست.»
معنی تحت اللفظی:
مارکس
مطلب
(تضاد؟)
را
کاملا مشخص
می دید.
مارکس
مطلب
را
در
مسیر کشف حرکت ماهوی روند معینی
می دید.
روند معین
ماهیتی
است
که
چیزی جز روابط و جریایات به هم پیوسته
نیست.
مارکس
تضاد و تناقض و آنتاگونیسم و پارادوکس و تمایز و فرق
را
فرم های گوناگون تحول کیفی روندی
می دانست.
فرم های گوناگون تحول کیفی روندی
که
حیات آن روند
را
تشکیل می دهند.
۱
مارکس
مطلب
مطلب
(تضاد)
را
در
مسیر کشف حرکت ماهوی روند معینی
می دید.
را
در
مسیر کشف حرکت ماهوی روند معینی
می دید.
وقتی گفته می شود
که
طبری
از
تجرید
خبر ندارد،
به
همین دلیل
است:
تضاد
به
مثابه عام ترین مفهوم فلسفی
یعنی
به
مثابه مقوله فلسفی
همه
انواع و اقسام تضاد در همه عرصه های هستی
را
یعنی
همه تضادهای موجود در طبیعت، جامعه و تفکر
را
در
بطن خود
دارد.
مثل بزرگ ترین عروسک ماتروشکای روسی،
که
عروسک های کوچکتر
را
در
بطن خود
دارد.
بنابرین
مارکس
نمی تواند
تضاد
را
در
مسیر کشف حرکت ماهوی روند معینی
ببیند.
۲
مارکس
مطلب
(تضاد) مطلب
را
در
مسیر کشف حرکت ماهوی روند معینی
می دید.
ضمنا
دیدن تضاد در مسیر کشف حرکت ماهوی روند معینی
به
چه معنی
است؟
اصلا
من ـ زور طبری
از
مفهوم ادبی حرکت ماهوی چیست؟
برای پیدا کردن پاسخ به این پرسش
باید
ضد دیالک تیکی ماهوی
را
پیدا کرد.
ضد دیالک تیکی ماهوی،
نمودین
است.
بنابرین
البته اگر طبری از این حقیقت امر خبر داشته باشد،
باید گفت
که
در
قاموس او
هر روند حاوی دو نوع حرکت است
که
جفنگی بیش نیست:
الف
حرکت نمودین (ظاهری)
ب
حرکت ماهوی (ذاتی)
۳
مارکس
مطلب
(تضاد) مطلب
را
در
مسیر کشف حرکت ماهوی روند معینی
می دید.
من ـ زور طبری
ظاهرا
این است
که
مارکس
در
تلاش برای کشف قانونمندی ها و قوانین درونی روند معینی
به
وجود ضدیت و ستیز میان اقطاب متضاد آن روند
رسیده است.
طبری
با
این ادعای توخالی
عملا
به
تخریب اعتبار فلسفی مارکس
می پردازد.
اولا
تضاد
که
از
اختراعات مارکس
نبوده است.
تضاد
را
فلاسفه یونان باستان
مثلا
هراکلیت
زنون
دموکریت
لوی کیپ
ارسطو
بعد
فلاسفه اسکولاستیک
بعد
کوزانوس
جوردانو برونو
یاکوب بومه
لایب نیتس
کانت
شلینگ
و
هگل
و
غیره
کشف و فرمولبندی کرده بودند.
خدمت کلاسیک های مارکسیسم
کشف و فرمولبندی تضاد دیالک تیکی
است.
منظور طبری
این است
که
تضاد منشاء واقعی ـ عینی
(رئال و اوبژکتیو)
دارد.
یعنی
مصنوع خیال نیست.
طبری
این اندیشه ساده
را
در
جمله ادبی پر هارت و پورتی
تبیین می دارد
و
طلاب
را
گیج و سردرگم می سازد.
۴
روند معین
ماهیتی
است
که
چیزی جز روابط و جریایات به هم پیوسته
نیست.
ماهیتی
است
که
چیزی جز روابط و جریایات به هم پیوسته
نیست.
این «تعریف» طبری
از
مفهوم فلسفی روند
است.
روند چیست؟
۱
روند
به
توالی دینامیکی (پویای) حالات مختلف چیزی و یا سیستمی
اطلاق می شود.
روند ها
به
دو دسته تقسیم بندی می شوند:
الف
روندهای تعین یافته
(مقدر به معنی فیزیکی آن)
ب
روندهای تعین نیافته
(استوشاستی: وابسته به تصادف)
۲
روندهای تعین یافته
روندهائی
اند
که
هر حالت، بطور روشن از حالت قبلی خود
پدید می آید.
۳
ویژگی روندهای تعین نیافته
اما
برعکس
این
است
که
حالات یک سیستم
با
درجه معینی از احتمال
از
حالات قبلی خود
پدید می آیند.
۴
روندهای تعین یافته
روندهای واقعی «ایدئالیزه شده»
اند.
۵
زیرا
هر روندی
وحدتی
است
از
تغییرات ضرور و تصادفی،
یعنی
ماهیتا
تعین نیافته
است.
مراجعه
کنید
به
دیالک تیک ضرورت و تصادف
۶
به
لحاظ مته متیکی (ریاضی)،
روندهای تعین یافته
حالات مرزی روندهای تعین نیافته
اند.
۷
مثلا
پیدایش سوسیالیسم از سرمایه داری،
روندی تعین نیافته است،
مقدر و حتمی
نیست.
۸
امروزه
بنا بر بررسی های به عمل آمده،
کلیه روندها
را
تعین نیافته و آماری (استاتیستیکی)
محسوب می دارند.
۹
روندهای تعین یافته
به
معنی مکانیکی ـ کلاسیکی،
حتی
در
عرصه فیزیک
استثنائی
اند،
حالات مرزی
اند،
کم و بیش
نزدیک به روندهای ریاضی ـ انتزاعی تعین یافته
اند.
۱۰
این
استنتاج معرفتی
به
معنی تعمیق تئوری ماتریالیسم دیالک تیکی
است
که
بنا بر آن
هر روند، هر جریان و غیره
وحدت دیالک تیکی از ضرورت و تصادف
را
تشکیل می دهد.
۱۱
حالات منفرد هر سیستم و روند
تبدیل حالتی به حالتی دیگر
نیز
یک همچو وحدتی
را
به وجود می آورند.
۱۲
این
وحدت دیالک تیکی تضادآمیز
فرم خاصی
از
دیالک تیک عام رابطه میان حرکت وسکون
است.
۱۳
همه روندهای واقعیت عینی
به
طور قانونمند
جریان می یابند،
اگرچه
قانون تبدیل حالات منفرد هر سیستم به حالات دیگر آن،
یعنی
تبدیلی که تشکیل دهنده روند
است،
حاوی خصلت تصادفی پیچیده ای
است.
۱۴
در
موارد ساده تر
می توان
عاملی
را
مشخص کرد
که
با
به
کار گرفتن آن در حالتی از سیستم،
منجر به پیدایش حالات دیگر سیستم
می شود.
۱۵
اگر
تعداد حالات یک سیستم معلوم
باشد
و
عواملی
که
این حالات را به یکدیگر مبدل می سازند،
مشخص باشند،
آنگاه
می توان
کل روند
را
به
طور مته متیکی (ریاضی)
نشان داد.
۱۶
در
پراتیک علم، فن و اقتصاد سیاسی و غیره
همیشه
تلاش می شود
که
روندهای تعین نیافته
با
استفاده از وسایل کمکی ریاضی و سیستمتئوریکی گوناگون
به
روندهای تقریبا تعین یافته
مبدل شوند.
زیرا
روندهای تعین یافته
به
لحاظ نظری و عملی
به
مراتب
سهلتر و بهتر قابل کنترل
اند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر