۱۳۹۷ آذر ۱۳, سه‌شنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (۸۰۰)

 
 
جمعبندی
از
مسعود بهبودی 
 
 
دیالک تیک مهره و طبقه

۱
مش مونیکا
مهره می بیند
از فرط کوته بینی.

۲
دستور قتل چه گوارا از طرف طبقه حاکمه صادر شده بود.

۳
قضیه از همین قرار است.

۴
حتی هیتلر و پینوچه و خمینی و خامنه ای
مأمورین طبقه حاکمه اند.

۵
طبقه حاکمه ای که از جنس اجنه است.

۶
دیده نمی شود
مگر به چشم مجهز به چراغ تئوری مارکسیستی ـ لنیینستی

۷
ضمنا
کسی دستان چه گوارا را نبریده بود
ای غافلان دور افتاده از قافله

۸
دستان ویکتور خارا را بریده بودند
تا
نتواند گیتار بزند
 
کسب و کار همه شده
آفتابه برداشتن بر زبان بینوای فارسی.

۱
تحولات سیاسی
هم
همه جا و همیشه
رواج داشته و دارد.
و
هم
فوق العاده زیبا و شیوا
ست.

۲
هیچ بنی بشری
واژه کریه « تحول های سیاسی»
را به کار نمی برد
حتی اگر یک خروار مغز خالص خر خورده باشد.
 
خیلی زیبا ست.

ویرایش:

۱
تو را دوستت دارم
جمله معیوبی است.

۲
بهتر است به صورت یکی زا اشکال زیر باشد:

الف
دوستت دارم

باشد

ب
و یا
تورا دوست دارم

باشد
 
ویرایش:
 
شعری
از
بیتا امیری

در خیالات خودم
در زیر بارانی که نیست
می رسم با تو به خانه،
از خیابانی که نیست

می نشینی روبه رویم
خستگی در میکنی
چای می ریزم برایت
توی فنجانی که نیست

باز می خندی و می پرسی که حالت بهتر است؟
باز می خندم که خیلی...!
گرچه می دانی که نیست

شعر می خوانم برایت
واژه ها گل می کنند
یاس و مریم می گذارم
توی گلدانی که نیست

چشم می دوزم به چشمت،
می شود آیا کمی
دست هایم را بگیری
بین دستانی که نیست؟

وقت رفتن می شود
با بغض می گویم:
«نرو»
پشت پایت اشک می ریزم
در ایوانی که نیست

می روی و خانه لبریز از «نبودت» می شود
باز تنها می شوم
با یاد مهمانی که نیست
رفته ای و بعد تو
این کار هر روز من است
باور اینکه نباشی
کار آسانی که نیست

پایان
 
هی زبان بینوای فارسی
به کجا کشیده کارت

۱
تشدید «توجه» را می گذارید.

۲
ولی در همین متن مختصر
همه جا «به» را با همه مخلفاتش به واژه بعدی می چسبانید.

۳
نفرین بر جنتی و جماران
لعنت بر امام جمعه و جمکران
که
بر زبان ما آفتابه برداشت
و
حریفی پیدا نشد که بر جد و آبادش آفتابه بردارد.

۴
این بدترین غلط املایی است که می توان مرتکب شد.

۵
چرا و به چه دلیل؟

۶
به این دلیل که مثلا
« نامه ای»
را نباید
«نامهای»
نوشت.
چون معنی بکلی دیگری کسب می کند.

۷
«نصفه شبی» را
نباید «نصفه‫شبی»
نوشت.

۸
«دیوانه بازی» را
هرگز
حتی
با صد شلاق در دانش کاه اوین
نباید
«دیوانه‫بازی»
نوشت

۹
«یک اداره»
را
اولا
نباید
«یک اداره ای»
نوشت
ثانیا نباید
«یک اداره‫ای»
نوشت. 
 
۱۰
از جنتی بپرس:
 
به کجای این طویله
می توان
آویخت پالان را؟
 

هی حریف
شعر شعرا را تحریف مکن:
 
زندگی
زیبا ست
ای زیبا پسند

زنده اندیشان
به زیبایی رسند.

۱
زنده اندیشان 
(نه خودفریبان. نه زیبا اندیشان، نه پوزیتیویست ها)
به زیبایی رسند.

۲
زنده اندیشی
ضد چیست؟

۳
و منظور سایه
از
این
مفهوم فلسفی غول آسا
چیست؟

آره.

۱
آرزو بر جوانان عار نیست.

۲
ما در عصر گورستانیزاسیون جهان به سر می خزیم
و در دوره مرده پرستی و زنده ستیزی.

۳
از یوگوسلاوی بگیر
برو بین النهرین
بعد
سری بزن
به لیبی و سومالی و سوریه و یمن و الی آخر
تا برسی به افغانستان

۴
روندها و روال ها عینی اند و نه ذهنی.

۵
مثال:
آب تحت فشار جو در ۱۰۰ درجه سانتیگراد می جوشد.

۶
یعنی روندی عینی است.
بسته به میل کسی نیست.

۷
نیل به زیبایی هم به همین سان.
روند و روالی عینی و قانونمند است نه بسته به میل این و ان.
 

ویرایش:
سعدی

دوست دارم که بپوشی رخ همچون قمرت
تا چو خورشید نبینند به هر بام و درت

جرم بیگانه نباشد که
تو خود
صورت خویش
گر در آیینه ببینی
برود دل
ز برت

جای خنده‌ است
سخن گفتن شیرین پیشت
کآب شیرین
چو بخندی
برود از شکرت

راه
آه سحر
از شوق
نمی‌ یارم داد

تا نباید که بشوراند خواب سحرت

هیچ پیرایه زیادت نکند حسن تو را
هیچ مشاطه نیاراید از این خوبترت

بارها گفته‌ ام این روی به هر کس منمای
تا تأمل نکند
دیده ی هر بی بصرت

بازگویم
نه
که این صورت و معنی که تو را ست
نتواند که ببیند
مگر اهل نظرت

راه
صد دشمنم از بهر تو می‌ باید داد
تا یکی دوست ببینم که بگوید خبرت

آن چنان سخت نیاید سر من
گر برود
نازنینا که پریشانی مویی ز سرت

غم آن نیست که بر خاک نشیند سعدی
زحمت خویش نمی‌خواهد بر رهگذرت

ﭘﺸﺖ ﻭﯾﺘﺮﯾﻦ ﺳﺎﻋﺖ ﻓﺮﻭﺷﻲ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ.
ﺳﺎﻋﺘﻬﺎ ﺭﻭ ﻛﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﻴﻜﺮﺩﻡ ﺩﯾﺪﻡ ﻫﯿﭻ ﺳﺎﻋﺘﯽ ﺑﻪ ﻗﺸﻨﮕﯽ
ﺳﺎﻋﺘﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺭ ﻫﻢ ﻫﺴﺘﯿﻢ،
ﻧﯿﺴﺖ.
حریف

۱
زیبایی و فریبایی این سخن حریف
در استفاده او از واژه ساعت
به معانی متفاوت است:

الف
ساعت به مثابه ابزار زمان نما

ب
ساعت
به معنی زمان

۲
خیلی زیبا ست.
زنده باد حریف زیبا اندیش

۳
دور هم بایی
به همان اندازه
امروزه معاصر و اکتوئال است
که
مغازه ساعت فروشی

۴
امروزه
ساعت فروشان
در بهترین حالت
ساعات تجملی به قیمت های نجومی
می فروشند که در مسابقات تنیس و غیره
تبلیغ می شوند.
مثلا توسط استفی گراف و اقاسی

۵
حتی در چارچوب خانواده
زن و شوهر
با «هم» اند و تنها یند.

۶
هر کس به تنهایی در کنجی
با تنهایان دیگر
ایشتاق ـ میشتاق می کند.

۷
کدام دور هم بایی؟

۸
ما در عصر پرستش عکس به سر می بریم
بی اعتنا به اندیشه

۹
عکس پرستان اندیشه فراموشانیم.

۱۰
عکس اما چیست
به جز لحظه ای از بود نمودین کسی و یا چیزی

ب
الانتظار اشد من الموت.
مش مسعود.

۱
انتظار
به مراتب
بدتر از مرگ است.

۲
درد و دریغ که ملت ایران
ملتی منتظر است
منتظر از هر لحاظ و جهت و نظر است.

۳
چنین جامعه ی
اگر گورستان باشد
تعجبی نخواهد داشت

شکیب مصدق 
 در 
توضیح آهنگش 
می گوید:
کارگر بودم در طفولیت
و خیابانهای ایران هنوز از سنگینی بار شانه های کودکیم
ترک دارند
کارگر نوجوان و جوانی بودم که جاده های خاکی شهرهای افغانستان
هنوزگرد خستگی هایم را بر چهره دارند.

کارگرم و خیابان های سنگ کاری شده آلمان
صدایم را در حاشیه هایش می بلعد تا منعکس نشوم
کارگرم چون سنگینی حجم فقر و گرسنگی و بقای جهان بر دوش کارگران است و بس

کارگرم ، چون یک چپ جهان وطنم و هنوز به این فرا خوان ( کارگران جهان متحد شوید) متعهد و معتقد و باور دارم .

روزی جهانیان دوباره برای نجات خود دست به دامن سرخ انترناسیو نالیسم خواهند شد.

من همانم که اگر دوست مرا یاد کند
به صفای قدمش دیده ی خود فرش
کنم
سعدی

معنی تحت اللفظی:
اگر دوست یادی از من کند
من به صفای قدمش
فرشی از چشمم پهن می کنم.

۱
هی سعدی
دوست را باید میان خیل دشمن جست.

۲
دوست حقیقی
کیماتر از کیمیا ست

۳
دوست مجازی
البته
ریخته زیر دست و پا ست

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر