شین میم شین
نه اندیشه مادرزاد وجود دارد
و
نه اندیشیدن مادرزادی.
اندیشیدن
را
باید مثل هرعلم،
در روندی دشوار فراگرفت.
بوستان
سبب نظم کتاب
البته
این خودستائی،
چه در مورد سعدی و چه در
مورد حافظ و امثالهم،
به خودستائی سرگروهبان های
ارتش و شهربانی و ژاندارمری می ماند.
۱
این خودستائی، نه خودستائی فردی
از نظر فکری و عملی خودمختار و مستقل، بلکه خودستائی یک انسانواره نوکر و تا مغز
استخوان سرسپرده و وابسته است.
۲
ما این پدیده را در جریان
حلاجی آثار سعدی و حافظ و امثالهم نشان خواهیم داد.
شرافتمند و
سربلند زیستن در جامعه طبقاتی دشوار است و خیلی گران تمام می شود.
این نوع خودستائی
حتی امروز،
هفتصد سال بعد از مرگ سعدی،
همچنان رونق و رواج دارد
و
حتی
شعرای خرفت، خودخواه، خودمرکزبین، توخالی و
خردستیز
خود
را
قله های معرفت بشری جا می
زنند:
احمد شاملو
جدال در خاموشی.
الف
من
بامداد نخستین و آخرینم!
هابیلم
من
شرف کیهانم
من
طلیعه آفتابم
من.
آتش سیاه اندوهم
دوزخ
را
از
بضاعت نا چیزش
شرمسار می کند.
معنی تحت اللفظی:
من
اولین و آخرین صبح هستم.
من
مظهر خیر مطلق هستم
من
شرف کاینات هستم.
من
پیشقراول سپاه آفتاب هستم
یعنی
آفتاب
پس از طلوع من
و
با
اذن من
طلوع می کند.
دوزخ
با
دیدن آتش سیاه اندوه من
شرمنده می شود.
۳
این اراجیف احمد شاملو
چیزی فراتر از خودستایی است.
هارت و پورت هروئینیستی خرده بورژوای
ترحم انگیز و تهوع انگیزی
است.
این زباله ها
فقط به درد عیاشان زن و مرد طویله می
خورند
تا
بی شرمانه
هندوانه زیر بغل گندناک خود بچپانند
و
حریفی
را
نرم و گرم و خام و خر کنند
و
به بستر کشند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر