۱۳۹۷ مهر ۲۰, جمعه

پای منبر دکتر مرتضی محیط و پامنبری های او (۲۶)


مرتضی محیط
(متولد ۱۳۱۴ در شوشتر خوزستان)
نویسنده و پژوهشگر
مقیم کالیفرنیا
حوزهٔ فعالیت او بیشتر در زمینهٔ مسائل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی است.
وی از حامیان جنبش سبز و از مخالفان حملهٔ نظامی به ایران است و آن را با هدف نابودی ایران تحت عنوان دخالت بشردوستانه می‌داند.
یادداشتی بر مفهوم "چپ ملی" در دیدگاه دکتر مرتضی محیط
نویدنو
 
تلخیص، ویرایش و تحلیل
از
یدالله سلطان پور
 
تز پنجم  پامنبری ها:
ادامه

۱
 امروز 
در
 دوران جهانی سازی و نئولیبرالیسم 
که 
با استفاده از سیستم های مدیریتی و امکانات ارتباطی پیشرفته 
 برای برنامه ریزی، نظارت و کنترل بر زنجیره کامل فرآیند مکان یابی، منبع یابی، تجهیز، تولید و بازاریابی و توزیع گسترده محصول در گستره جهانی 
برای 
سرمایه 
به مثابه یک طبقه جهانی 
تحقق عینی یافته 
و 
بورژوازی کشورهای مختلف نیز در یک زنجیره ای از تقسیم کار جهانی در آن
 از نقش فزاینده ای برخوردار شده اند، 
شاید مهم ترین حقیقت در باره سرمایه داری امروز در جهان است. 
این در مورد بورژوازی ایران هم صدق می کند. 
یعنی این بورژوازی اساسا فاقد ظرفیت ملی و ضدامپریالیستی است.
 

۱
 امروز 
در
 دوران جهانی سازی و نئولیبرالیسم 


سؤال
این بود
که
پامنبری ها
چگونه
به این رویزیون (تجدید نظر) در تعریف مفهوم مارکسیستی ـ لنیینستی دوران
 رسیده اند؟
 
برای کشف جواب به این سؤال
باید پرسید:
«مفاهیم» گلوبالیزاسیون و نئولیبرالیسم
  از کجا آمده اند؟
«مفاهیم» گلوبالیزاسیون و نئولیبرالیسم
از 
مفاهیم اسطوره ای ایده ئولوگ های عوامفریب طبقه حاکمه امپریالیستی اند
که
پس از سقوط اردوگاه سوسیالیستی مطرح شده اند و شهرت جهانگیر کسب کرده اند.
این «مفاهیم»
در بهترین حالت و به هر مشقت
 از  اقتصاد سیاسی به عاریه گرفته شده اند.

سران حزب توده
و
قبل از همه
حمید صفری و جوانشیر
اقتصاد دان بوده اند
و
نه
فلسفه دان.

دلیل معرفتی ـ نظری خطاهای خطیر حزب توده در فقر فلسفه بوده است.

تحلیل های برنامه ای حزب توده
نه
تحلیل های ماتریالیستی ـ دیالک تیکی و تاریخی، بلکه تحلیل های اکونومیکی ـ سیاسی بوده اند.
 
خطای پامنبری ها
اما
فراتر از این جایگزین سازی فلسفه (خرد کل اندیش) با علوم منفرد (اقتصاد سیاسی) است.

چیست؟

از توضیحات بعدی پامنبری ها قضیه روشن می شود.

۲
 امروز 
در
 دوران جهانی سازی و نئولیبرالیسم 
که 
با استفاده از سیستم های مدیریتی و امکانات ارتباطی پیشرفته 
 برای برنامه ریزی، نظارت و کنترل بر زنجیره کامل فرآیند مکان یابی، منبع یابی، تجهیز، تولید و بازاریابی و توزیع گسترده محصول در گستره جهانی 
برای 
سرمایه 
به مثابه یک طبقه جهانی 
تحقق عینی یافته 
و 
بورژوازی کشورهای مختلف نیز در یک زنجیره ای از تقسیم کار جهانی در آن
 از نقش فزاینده ای برخوردار شده اند، 
شاید مهم ترین حقیقت در باره سرمایه داری امروز در جهان است. 

از این توضیحات پامنبری ها
هم
طرز تحلیل اکونومیکی ـ سیاسی آنها آشکار می گردد
و
هم
به سؤال مطروحه راجع به خطای مهمتر پامنبری ها جواب کشف می شود:

همه این تحولات برشمرده شده
با
انقلاب علمی ـ فنی
در رابطه اند 
و
نه
با 
انقلاب اجتماعی

از این رو
تعریف دوران
نه
با
 توجه به فرماسیون اقتصادی جامعه بشری
یعنی
نه
با 
توجه به مناسبات تولیدی به مثابه ساختار و زیربنای اقتصادی جامعه بشری
 بلکه
با
توجه به انقلاب علمی ـ فنی در نیروهای مولده صورت می گیرد
و
پامنبری ها 
را
به تجدید نظر در مفهوم دوران سوق می دهد.

بدین طریق دوران کذایی  گلوبالیزاسیون و نئولیبرالیسم سرهم بندی می شود.

غافل از اینکه با انقلاب صنعتی و فنی و علمی ـ فنی
کمترین تغییری در محتوای دوران پدید نمی آید.

محتوای دوران ما
همان گذار گلوبال از سرمایه داری (و حتی ماقبل سرمایه داری) به سوسیالیسم می ماند.

محتوای این دوران
زمانی عوض خواهد شد
که
گذار جهانشمول به سوسیالیسم 
پایان گرفته باشد.

۳

برای 
سرمایه 
به مثابه یک طبقه جهانی 
 

منظور پامنبری ها
از
سرمایه
بورژوازی است.

مفهوم فلسفی سرمایه
اما
فقط به معنی بورژوازی  نیست.

سرمایه
به قول حریفی به نام مارکس،
رابطه و یا مناسبت
است.
 
شاید منظور مارکس این باشد 
که
با حذف سرمایه دار و با تخریب سرمایه ثابت مثلا وسایل تولید
جامعه عوض نمی شود.
 
برای تحول بنیادی جامعه
 مناسبات تولیدی 
باید تحول یابد.

فرم مالکیت بر وسایل مهم تولید (سرمایه) باید عوض شود.

دیالک تیک کار و سرمایه
دیالک تیک پرولتاریا و بورژوازی
دیالک تیک کار زنده و کار مرده
باید وارونه شود.
 سرمایه
را
در هر صورت
می توان
در
به عنوان کالای تلنبار شده
تلقی کرد.

کالا
را
و
سرمایه 
را
ضمنا
می توان
کار مرده 
محسوب داشت.

به همین دلیل
حاکمیت بورژوازی بر پرولتاریا
را
می توان حاکمیت کار مرده بر کار زنده محسوب داشت.

وقتی از تضاد میان کار و سرمایه سخن می رود،
منظور تضاد میان کار زنده و کار مرده است.

گذار از فرماسیون اقتصادی سرمایه داری به فرماسیون اقتصادی سوسیالیستی
ضمنا
به معنی وارونه سازی دیالک تیک کار و سرمایه است.
به معنی حاکمیت کار زنده بر کار مرده و یا سرمایه است.

 ۴

بورژوازی کشورهای مختلف نیز در یک زنجیره ای از تقسیم کار جهانی در آن
 از نقش فزاینده ای برخوردار شده اند، 
شاید مهم ترین حقیقت در باره سرمایه داری امروز در جهان است.
 

تقسیم کار میان بورژوازی از عهد بوق رواج داشته است.

کدام مهم ترین حقیقت در باره سرمایه داری امروز؟

جالب 
نتیجه گیری مکانیکی پامنبری ها از تقسیم کار میان اقشار مختلف بورژوازی است:
 
۵

این در مورد بورژوازی ایران هم صدق می کند. 
یعنی این بورژوازی اساسا فاقد ظرفیت ملی و ضدامپریالیستی است.
 
چون بورژوازی یک طبقه جهانی است
و
میان اقشار مختلف بورژوازی تقسیم کار برقرار است،
پس نتیجه گرفته می شود
که
بورژوازی ایران فاقد طرفیت ملی و ضد امپریالیستی است.

یعنی میان سرمایه داران کوچک و متوسط و کنسرن ها تضادی وجود ندارد.

این هنوز چیزی نیست.

چیز این است که خصلت ملی بروژوازی ایران هم انکار می شود.

ضمنا
ملی
نه
ضمنا
به عنوان ایرانی،
بلکه فقط به عنوان ضد امپریالیستی معنی می شود.

خوب
فرض کنیم چنین است،
سؤال فقط این است
که
حزب توده
(نامه مردم)
با  احزاب و سازمان های  کدام طبقات جامعه
می خواهد
جبهه ضد جمارانی تشکیل دهد؟


چون غیر از میرحسین و مش زهرا و کلبه کروب
پرولتری در دیدرس نیست.

ادامه دارد. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر