۱۳۹۷ مهر ۲۰, جمعه

سیری در مثنوی معنوی مولوی (بخش دهم) (۷)

 
جلال‌الدین محمد بلخی
معروف به مولوی
(۶۰۴ ـ ۶۷۲ ه. ق)
 
ویرایش و تحلیل
از
شین میم شین
 
دفتر اول
 
بخش دهم 
بیان آنک کشتن و زهر دادن مرد زرگر 
به اشارت الهی بود 
نه به هوای نفس و تامل فاسد 


گر بدی (بود) خون مسلمان کام او
کافرم  گر بردمی من  نام او

می‌ بلرزد عرش از مدح شقی
بدگمان گردد ز مدحش متقی

شاه بود و شاه بس آگاه بود
خاص بود و خاصهٔ الله بود

آن کسی را کاش (که اش) چنین شاهی کشد
سوی بخت و بهترین جاهی کشد

گر ندیدی سود او در قهر او
کی شدی آن لطف مطلق قهرجو

بچه می‌ لرزد از آن نیش حجام
مادر مشفق در آن دم شادکام

نیم جان بستاند و صد جان دهد
آنچ در وهمت نیاید آن دهد

تو قیاس از خویش می‌ گیری ولیک
دور دور افتاده‌ ای بنگر تو نیک
 
۱
گر بدی (بود) خون مسلمان کام او
کافرم  گر بردمی من  نام او
 
معنی تحت اللفظی:
اگر شاه برای کام گرفتن از کنیزک به قتل زرگر اقدام کرده بود،
من
فقط
اگر کافر باشم،
حاضر به بر زبان راندن اسم او می شوم.
 
این دلیل قوی مولانا بر ادعای قبلی او ست
که
شیخ و شاه 
زرگر
را
به فرمان خدا کشته اند.
 
اگر کسی کله شق باشد و دلیل مولانا در او کارگر نیفتد،
باکی نیست.
 
قحط دلیل قوی که نیست:
 
۲
می‌ بلرزد عرش از مدح شقی
بدگمان گردد ز مدحش متقی
 
معنی تحت اللفظی:
اگر کسی لب به مدح قسی القلبی باز کند،
عرش الهی به لرزه می افتد و پرهیزگاران از مدح او بدگمان می شوند.
 
منظور مولانا این است که به ادعای قبلی خود یقین مطلق دارد.
یعنی
هرگز 
به مدح شاه نمی پرداخت، اگر به پاکدامنی اش یقین نداشت.
 
جالب اما لرزش عرش و بدگمان گشتن متقی است.
 
مولانا
ظاهرا
بدگمانی متقی
را
معلول لرزش عرش می داند.
 
باشد.
 
برویم و دلیل دیگر مولانا را بخوانیم:
 
۳
شاه بود و شاه بس آگاه بود
خاص بود و خاصهٔ الله بود
 
معنی تحت اللفظی:
 شاه 
شاه آگاهی بود.
ضمنا جزو خواص بود و از مقربین درگاه خدا بود.
 
این دلیل مولانا دیگر ردخور ندارد.
 
پس
قتل زرگر
دال بر شقاومت شاه و شیخ نبوده است.
 
۴
آن کسی را کاش (که اش) چنین شاهی کشد
سوی بخت و بهترین جاهی کشد
 
معنی تحت اللفظی:
کسی که چنین شاهی قاتلش باشد،
هم
خوشبخت می شود
و
هم
به مقامات عالی می رسد.
 
حتما
زرگر هم در زیر خاک به سعادت و جاه و مقام رسیده است.
 
۵
گر ندیدی سود او در قهر او
کی شدی آن لطف مطلق قهرجو
 
معنی تحت اللفظی:
اگر شاه که لطف مطلق است،
در قتل زرگر، فایده ای برای او نمی دید،
هرگز اقدام به قتلش نمی کرد.
 
این دلیل مولانا دیگر قابل رد نیست.
 
۶
بچه می‌ لرزد از آن نیش حجام
مادر مشفق در آن دم شادکام
 
معنی تحت اللفظی:
کودک از نیش چاقوی حجامت کننده دچار ترس می شود.
مادرش اما کیف خر می کند.

حتما
خواننده از خود می پرسد:
 این دیگر چه ربطی به پاکدامنی شاه دارد؟

۷
نیم جان بستاند و صد جان دهد
آنچ در وهمت نیاید آن دهد
 
معنی تحت اللفظی:
حجام اندکی به کودک زجر می دهد.
ولی در عوض به کودک چیزی می دهد که در تصور کسی نمی گنجد.

باشد.
ولی این ادعا با تجربه عینی تصدیق نمی شود:
چون زرگر بدبخت زیر خاک است.

۸
تو قیاس از خویش می‌ گیری ولیک
دور دور افتاده‌ ای بنگر تو نیک
 
معنی تحت اللفظی:
تو قیاس به نفس می کنی و از ماجرا دور افتاده ای.

مولانا
به عوض اقامه دلیل حداقل تجربی بر معصومیت شیخ و شاه
به خواننده گیر می دهد و او را خر جا می زند.
 
این آخرین بیت این بخش بود.
 
پایان
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر