۱۳۹۷ مهر ۱۹, پنجشنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (۷۷۴)


جمعبندی
از
مسعود بهبودی
 
 
نه.

۱
این درخت جمهوری جماران نیست

۲
به عبارت دقیقتر
این فقط درخت جمهوری جماران کذایی نیست.

۳
درخت چیست؟

۴
زنده اندیشان
رادیکال (ریشه ای اندیشان) اند.
و
نه
سطحی عندیشان

۵
زنده اندیشان
نه
پرسه زنان در خطه خاص
بلکه ره پویان عالم عام اند.

۶
زنده اندیشان
نه
پرسه زنان در جرعه و جزء
بلکه ره پویان عالم کل اند.

۶
چرا که حقیقت در کل است و نه در جزء

۷
فیلیت (فیل وارگی) فیل و خریت خر
نه
در خرطوم فیل و دم خر
بلکه در کلیت هر دو ست.

به قول مولانا
تأملی در حرف های همنوعی

الف
تو مرا می فهمی
من تو را می خواهم
و همین ساده ترین قصه یک انسان است

۱
زنده باد «من»

۲
«من» تو در تو

۳
«من»
اسرار آمیز
دشوار شناختنی

۴
زنده باد «تو»

۵
«تو» ی «من» تو در تو شناس هوشیار

۶
«تو» ی چیز واره
متاع اسا
خواستنی
و
از آن خود ساختنی

۷
زند باد انسان و قصص ساده انسان که
در
فهمیدنی و خواستنی
خلاصه می شود.

۸
چه سعادتی
فهمیدن
همان و خواستن و بستن ( بسته بندی کردن)
و بردن
همان

۹
رسد ادمی به جایی
که بجز جیگر نخواهد

ب
تو مرا می خوانی
من تو را ناب ترین شعر زمان می دانم
و تو هم می دانی
تا ابد در دل من می مانی

۱
زنده باد «تو» که سواد خواندن دارد.

۲
زنده باد «من» که «تو» را به درجه شر و وری اعتلا می بخشد و در کنار خدا می نشاند.
به درجه شر و ور ناب زمانه و زمان می رساند.

۳
زنده باد «تو» که علاوه بر توان خواندن و فهمیدن
توان دانستن
هم
دارد
آنهم
چه دانستنی

۴
دانستن اینکه
تا ابد الآباد
در دل (شکم و ...) شاعر عیاش علاف
خواهد ماند

۵
چه دلی
چه دلی

۶
اگر به کوچه ما آمدی
الاغ بیار
  
اندکی اندر باب هنر و هنرمند

الیف شافاک، داستان‌نویس سرشناس ترک، در مراسم اهدای جایزه گلد اسمیت که امسال خود یکی از داوران آن بود درباره اهمیت رمان در عصر خشونت سخنرانی کرد.
وی ضمن تشریح موقعیت انسان در جهان کنونی و نقش رمان در آن گفت:
نویسندگان دیگر نمی‌توانند در دنیایی که ترس و تفرقه در آن حکم‌فرماست، ژست غیرسیاسی بودن بگیرن

۱
عجب هنرمند حواس پرتی

۲
به چنین هنرمندی ی در درس تاریخ باید نمره صفر داد.

۳
عصر خشونت از کدام توبره عرعردوغانی است؟
همشیره

۴
ضمنا عصر صلح و صفا کجا بود که نابود شده؟

۵
همین دولت فخیمه عثمانی
دوشادوش نازی های ناز نازی نازی آباد
شوخی شوخی
دو جنگ جهانی را شروع کرده اند و هر دو الحمد لله شکست خورده اند
و
گرنه به عوض ۷۰ ـ ۸۰ میلیون نفر می بایستی یک میلیارد نفر نفله شوند تا رایش هزار ساله نازی ها و چندرغازی ها تشکیل شود.
سوسیالیسم برای مشتی قسی القلب کله طاس مو بور
به مثابه
المدینة الفاضله فی الارض الصلح و الصفا

۶
همین دو دولت فخیمه
میلیون ها یهودی و کولی و کمونیست و ارمنی را قتل عام کرده اند و حتی به طور سیستماتیک خاکستر کرده اند تا به عنوان کود در مزارع حیوانات وحشی مصرف شوند.

۷
راستی آن دوره صلح و صفا را
رمان نویسان عصر خشونت فراموش کرده اند؟

۸
یا دلیلش چیز دیگری است؟

۹
شاید دلیلش این باشد که خشونت
دیگر نه فقط توسط خود طبقه حاکمه امپریالیستی
بلکه توسط اجامر پان اسلامیستی صورت می گیرد که پروردگار شان همان نازی ها و چندرغازی های ماسکدار اند.

۱۰
اما بحثی راجع به هنر.

۱۱
هنر
راستش را بخواهید
همشیره مذهب است
و
بسان مذهب فرمی از شعور است.

۱۲
با این تفاوت که فرم معیوبی و مخدوشی از شعور است.

۱۳
هگل علیه الرحمه پس از پایان تدوین فلسفه اش
با
شعار مرگ بر هنر
بر لب
از دانشگاه بدر زد

۱۴
هنر از دید خاتم الفیلسوف بورژوازی مترقی اغازین
نه لازم بلکه زیان بار است.

۱۵
چون
آثار هنری
بر خلاف آثار علمی و فلسفی
عمدتا به طور خودپو تشکیل می شنود:
به قول حکیمشاعر حزب توده:
 
می جوشد از نهادم،
آتشفشانِ آواز.

می تابد از نگاهم،
خورشید بسته ی راز.

  معنی تحت اللفظی:
  از ذاتم، آتشفشان آواز غلیان دارد و از نگاهم، خورشید مهر و موم شده راز در تابش است.

۱۶
هنرمند
اصولا و اساسا
نمی تواند و نباید سیاسی باشد
بهتر هم همین است که سیاسی نباشد و گرنه به سیاست آفتابه برداشته می شود.

۱۷
آثار هنری
در تحلیل نهایی
بیانگر منافع طبقاتی و ایده ئولوژیکی طبقه معینی از طبقات جامعه اند.

۱۸
اگر تحلیل دیالک تیکی شوند
از این انعکاس مستور و مخدوش منافع
پرده برداشته می شود.

۱۹
خرافه پر طمطراق سیاسی بودن هنرمندان را لاشخورهای اگزیستانسیالیسم مد کرده اند تا حسابی شکم و زیر شکم کثافت خود را سیر کنند.
 
شهریار
به استقبال این غزل سعدی
زیباترین شعرش را سروده است:

اي كه از كلك هنر نقش دل انگيز خدايي
حيف باشد
مه من
كاينهمه از مهر جدايي
گفته بودي جگرم خون نكني باز كجايي

من ندانستم از اول كه تو بي مهر و وفايي
عهد نابستن از آن به كه ببندي و نپايي

مدعي طعنه زند در غم عشق تو
زيادم (بیش از اندازه)
وين نداند كه من از بهر غم عشق تو
زادم (زاده شده ام)
نغمه بلبل شيراز نرفته است ز يادم

دوستان عيب كنندم كه چرا دل به تو دادم
بايد اول به تو گفتن كه چنين خوب چرايي

تير را قدرت پرهيز نباشد ز نشانه
مرغ مسكين چه كند گر نرود در پي دانه
پاي عاشق نتوان بست به افسون و فسانه

اي كه گفتي:
«مرو اندر پي خوبان زمانه»،
ما كجاييم در اين بحر تفكر تو كجايي

تا فكندم به سر كوي وفا رخت اقامت
عمر بي دوست ندامت شد و با دوست غرامت
سر و جان و زر و جاهم همه گو:
«رو به سلامت»

عشق و درويشي و انگشت نمايي و ملامت
همه سهل است، تحمل نكنم بار جدايي

درد بيمار نپرسند به شهر تو طبيبان
كس در اين شهر ندارد سر تيمار غريبان
نتوان گفت غم از بيم رقيبان به حبيبان

حلقه بر در نتوانم زدن از بيم رقيبان
اين توانم كه بيايم سر كويت به گدايي

گرد (غبار) گلزار رخ تو ست
غبار خط ريحان
چون نگارين خط تذهيب به ديباچه قرآن
اي لبت
آيت رحمت
دهنت
نقطه ي ايمان

آن نه خال است و زنخدان و سر زلف پريشان
كه دل اهل نظر برد
كه سري است خدايي

هر شب هجر بر آنم كه اگر وصل بجويم
همه چون ني به فغان آيم و چون چنگ بمويم
ليك مدهوش شوم چون سر زلف تو ببويم

گفته بودم:
«چو بيايي غم دل با تو بگويم»
چه بگويم كه غم از دل برود چون تو بيايي

چرخ امشب كه به كام دل ما خواسته گشتن
دامن وصل تو نتوان به رقيبان تو هشتن
نتوان از تو براي دل همسايه گذشتن

شمع را بايد از اين خانه برون بردن و كشتن
تا كه همسايه نداند كه تو در خانه مايي

سعدي اين گفت و شد از گفته خود باز پشيمان
كه مريض تب عشق تو
هدر گويد و هذيان
به شب تيره نهفتن نتوان ماه درخشان

كشتن شمع چه حاجت بود از بيم رقيبان
پرتو روي تو گويد كه تو در خانه مايي

نرگس مست تو مستوري مردم نگزيند
دست گلچين نرسد تا گلي از شاخ تو چيند
جلوه كن
جلوه
كه خورشيد به خلوت ننشيند

پرده بردار كه بيگانه خود آن روي نبيند
تو بزرگي و در آيينه كوچك ننمايي

نازم آن سر كه چو گيسوي تو در پاي تو ريزد
نازم آن پاي كه از كوي وفاي تو نخيزد
شهريار آن
نه
كه با لشكر عشق تو ستيزد

سعدي آن نيست كه هرگز ز كمند تو گريزد
كه بدانست كه در بند تو خوشتر
ز رهايي
 
چرا علامت داروخانه ها "مار و جام شراب" است؟

زمانکه ابن سینا از زاد گاه خود تبعید شد در همدان
طاعونی سخت شیوع پیدا کرد

ابن سینا متوجه شد که تنها عامل این بیماری موش است

نگهداشتن مار در خانه را توصیه کرد تا کلک موش ها را بکند.

ضمنا برای افزایش زهرما توصیه کرد که جامی شراب قرمز در سر راه مار قرار دهند
تا توان شکار موش بیشتری داشته باشد.

بعد از آن در شفاخانه هر شخص طاعونی که می امد مشخص میشد در ان خانه" مار" نبوده وطاعون سرایت کرده ومیگفتند :
بیمار
یعنی به سبب نداشتن مار در خانه
طاعون گرفته است.

دلیل علامت داروخانه در دنیا ""ماری در حال سر در جام شراب "
و واژه "بیمار " به عنوان مریض همین است.

از وال دوست افغانی

شراب برای مست کردن موش ها بوده است.
تا شکارشان توسط مار و یا گربه تسهیل شود
 
از ترید یونیونیسم تا بلشویسم

۱
اعتصاب کارگران
چیزی جز تمرین نیست که دستاوردهای زیر را در پی دارد:

الف
شناخت خویشتن خویش به مثابه طبقه درخود را

ب
شناخت دشمن طبقاتی خویش در هیئت بورژوازی را

پ
شناخت ماهیت طبقاتی دولت را

۲
اعتصاب
فرم اقتصادی مبارزه است

۳
اعتصاب
می تواند به وحدت طبقه کارگر در سطوح کارگاهی، کارخانه ای، روستایی، شهری، کشوری و جهانی بانجامد
اگر سازماندهی شود.

۴
اعتصاب
حتی اگر پیروز شود چیزی عوض نمی شود.

۵
حقوقی که در اثر اعتصاب احقاق می شوند
در فرصتی دیگر می توانند بر باد روند

۶
ترید یونیونیسم در همین حد کاهش ساعات کار و افزایش دستمزد و بهبود شرایط کار و غیره مؤثر است

۷
احزاب و دار و دسته های جمارانی
خیال می کنند که اعتصاب
حلال مشکلات است.

۸
در متروپل های امپریالیستی
اعتصاب
مثل نقل و نبات است.

۹
هنر
بلشویسم است که پرولتاریا را از طبقه درخود به طبقه برای خود اعتلا می بخشد

۱۰
به معمار جامعه ای تحت سرکردگی طبقه کارگر ارتقا می دهد.

۱۱
وظیفه حزب طبقه کارگر
کارزار ایده ئولوژیکی است

۱۲
وظیفه حزب طبقه کارگر
تمرین و آموزش تفکر مفهومی
و بردن شعور طبقاتی ـ انقلابی به میان پرولتاریا ست.

۱۳
وظیفه حزب طبقه کارگر
روشنگری علمی و انقلابی پیگیر و قاطعانه است.

۱۴
در این کارزار ایده ئولوژیکی است که
هم حزب
تربیت می شود و هم طبقه

۱۵
با تعطیل کارزار ایده ئولوژیکی و جست و جوی متحد در هر ننه قمری
تبر بر کمر حزب طبقه کارگر فرود می آید
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر