۱۳۹۵ اسفند ۲۳, دوشنبه

حیدر مهرگان و «حماسه» گلسرخی (۲۴)



 

ویرایش و تحلیل از

یدالله سلطان پور
 
خسرو گفته بود:
«کاری که امروز چریک ها می کنند
 ادامه خلاق لنینیسم است. 
اگر لنین امروز در جامعه ما بود، تفنگ به دست می گرفت.»

سؤال این است که در این مفهوم «تفنگ» و یا به زبان احمد زاده و پویان و این و آن، «جنگ مسلحانه» چه چیزهای مادی و فکری  تجرید می شوند و چرا مطلق می شوند؟
۱
خسرو گفته بود:
«کاری که امروز چریک ها می کنند
 ادامه خلاق لنینیسم است. 
اگر لنین امروز در جامعه ما بود، تفنگ به دست می گرفت.»
در مفهوم تفنگ و یا «جنگ مسلحانه» ـ قبل از همه ـ  فرم های متفاوت نفی مکانیکی دشمن تجرید می یابند.
این نفی مکانیکی دشمن، هم می تواند از بالا باشد و هم از پایین.
الف
نفی مکانیکی دشمن هم می تواند با ذره ای زهر صورت گیرد و هم با زیر گرفتن او با ماشین و موتور سیکلت و اسب و غیره در خیابان و بیابان.
اجامر خرده بورژوایی جماران سال ها قبل از شکست انقلاب سفید، کودکان و زنان و جوانان و پیران بهایی را در خیابان ها با ماشین زیر می گرفتند.
کاری که به پندار گلسرخی لنین می بایستی در ایران انجام دهد، اجامر جماران پیشاپیش انجام داده اند.
ب 
سید احمد کسروی و منشی اش را فدائیان اسلام به فتوای آیات عظام دم در دادگستری به ضرب دشنه کشتند.
نادره مرد جسور و متفکر روشنگری که صدها سال برای تولد دوباره اش باید صبر کرد.
پ
هر دانش آموز دگراندیش انقلابی پس از انقلاب سفید، توسط اجامر فئودالی و تجار بازاری تهدید می شد و اگر به طرفداری از اصلاحات ارضی و غیره ادامه می داد، مورد ضرب و شتم و تحقیر و تخریب قرار می گرفت.
ت
بهروز دهقانی و دار و دسته اش در تبریز، پس از فاجعه سیاهکل، احتمالا سرباز دم در کلانتری را به ضرب چاقو کشتند و تفنگش را بردند تا فرسیو را با آن ترور کنند.
ث
اعدام اعضای حزب توده توسط عمال کودتای ۲۸ مرداد، چیزی جز توسل به تفگ و یا ترور مسلحانه نبوده است.
ج
قتل های زنجیره ای نوک بهمن عظیمی است که بر سر مردم آوار شده است.
جوخه های ترور جماران در بحث های خیابانی دگراندیشان را شناسایی و بعد تعقیب و ترور و سر به نیست کرده اند.
همه این فرم های نفی مکانیکی دشمن در همین مفهوم توسل به تفنگ و یا جنگ مسلحانه تجرید می یابند.
بی دلیل نیست که هادی غفاری می گوید:
«ما استالینیست بوده ایم.»

استالینیسم در قاموس اجامر فوندامنتالیست یعنی ترور هر نفسکش ترقی خواه و انقلابی.
ح
همان تفنگداران و تفنگ ستایان دیروز، امروز تفنگ ستیز و مسالمت جو و آشتی طلب شده اند و مخالف اعدام اند.
تهوع آور اما این است که تجاوز وحشت انگیز امپریالیسم بر ملل و دول خاور را مسکوت می گذارند که به قتل میلیون ها نفر و به آوارگی و ذلت دهها میلیون نفر منجر شده است.
همه توطئه هاُ دسیسه ها، جنگ ها و تجاوزات امپریالیستی هم در مفهوم توسل به تفنگ و جنگ مسلحانه تجرید می یابند.
  ۲
خسرو گفته بود:
«کاری که امروز چریک ها می کنند
 ادامه خلاق لنینیسم است. 
اگر لنین امروز در جامعه ما بود، تفنگ به دست می گرفت.»
بخش اعظم توسل ها به تفنگ، از بالا صورت گرفته و صورت می گیرد.
هم ترور اعضای حزب توده، اعمال زور و توسل به قهر از بالا بوده است و هم ترور کسروی و یا سرباز دم در کلانتری و هم سر به نیست سازی سیستماتیک جوانان دگراندیش جامعه و هم شکنجه ها و توبه گیری ها و رسواسازی ها و اعدام ها و خاوران آرایی ها و هم بهایی کشی ها.
گلسرخی گیج است و به همین دلیل ادعا می کند که لنین اگر در ایران بود حتما  تفنگ برمی داشت تا بر ضد انقلاب بورژوایی و به نفع اشرافیت کثافت فئودالی و روحانی بجنگد.
۳
خسرو گفته بود:
«کاری که امروز چریک ها می کنند
 ادامه خلاق لنینیسم است. 
اگر لنین امروز در جامعه ما بود، تفنگ به دست می گرفت.»
اعمال قهر و سرنگونی مسلحانه طبقه حاکمه توسط توده، تحت رهبری مترقی ترین طبقه اجتماعی، یعنی پرولتاریای سازمان یافته، توسل به تفنگ از پایین است.
فرمی از مبارزه طبقاتی است.
ضمنا تحت رهبری فرزانه ترین حزب توده است.
لنین از قضا همه فرم های مبارزه طبقاتی را توصیه می کند:
مبارزه اقتصادی
مبارزه سیاسی
مبارزه ایده ئولوژیکی

مبارزه نظامی و یا مسلحانه یکی از زیرفرم های فرم سیاسی مبارزه طبقاتی است.

۴
خسرو گفته بود:
«کاری که امروز چریک ها می کنند
 ادامه خلاق لنینیسم است. 
اگر لنین امروز در جامعه ما بود، تفنگ به دست می گرفت.»

 توسل به تفنگ و جنگ مسلحانه اما در هر صورت، فرم مبارزه است.
فرم، به تنهایی (فی نفسه) تعیین کننده نیست.
تعیین کننده، درونمایه فرم است.
محتوای فرم است.  
فرم در فلسفه شیخ شیراز، پوسته است.
تعیین کننده هسته است.
به قول سعدی، تعیین کننده مغز است.

مطلق کردن فرم، در بهترین حالت، به معنی وارونه سازی دیالک تیک فرم و محتوا ست.
این بدان معنی است که در دیالک تیک فرم و محتوا، نقش تعیین کننده از آن فرم است.
این تازه، در بهترین حالت چنین است.

گلسرخی و اجامر فدایی و مجاهد و لیملام و دیمدام، کمترین خبری از دیالک تیک ندارند.
یعنی محتوا را اصلا نمی شناسند تا برایش نقش فرعی در داربست دیالک تیک فرم و محتوا قایل شوند.

اینها نمایندگان بی شعور فرمالیسم اند.
ظاهر پرست اند.
درست به همین دلیل ابلهان عوامفریب اند.

۵
خسرو گفته بود:
«کاری که امروز چریک ها می کنند
 ادامه خلاق لنینیسم است. 
اگر لنین امروز در جامعه ما بود، تفنگ به دست می گرفت.»

دلیل ایمان آهنین این زباله های با عبا و بی عبا، با عمامه و بی عمامه به امحای مکانیکی همنوعان دگراندیش خویش، باور به تئوری فاشیستی موسوم به «تئوری نخبگان» است:
در قاموس این زباله ها، تاریخ را نه توده های مولد و زحمتکش، بلکه نخبه ها (انبیاء اولیاء، ائمه، فقها، علما، خوانین، سلاطین، روشنفکران، پهلوانان، قهرمانان، ژنرال ها و غیره) می سازند.
توده های مولد و زحمتکش در قاموس این زباله ها، چیزی در حد زباله اند.

همان توده های مولد و زحمتکش، که اگر لحظه ای دست از کار کمرشکن بر دارند، این زباله ها حتی جرعه ای آب و لقمه ای نان نخواهند داشت تا زنده بمانند و به لاشه گندیده ای در زباله دانی تمامکشوری تبدیل خواهند شد.

ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر