ویرایش
و تحلیل از
ربابه
نون
ژیگولتر اول
خیلی عالی است.
ضمنأ شعر گالیا
ـ سروده ی هوشنگ ابتهاج ـ
به این عکس خیلی میاد.
1
·
از دو حالت قصه
خالی نیست:
الف
·
حالت اول می
تواند حاکی از آن باشد که ژیگولتر اول بی ربطی عکس به متن را مورد انتقاد قرار می
دهد.
·
به نظر او، عکس مورد نظر برای شعر «گالیا»ی سایه مناسب است و نه به این متن
راجع به زنان.
·
چون دار قالی و زن قالیباف کمترین ربطی به مسئله ستم بر زنان و یا رهایش زنان
ندارد.
·
مسئله رهایش زنان
مسئله ای فوق العاده عام است.
·
اما اگر نیت ژیگولتر
اول انتقاد باشد، در آن صورت، حکم «خیلی عالی است» بی محتوا و بی اعتبار خواهد
گشت.
ب
·
احتمال این هم می
رود که ژیگولتر اصلا اعتنائی به متن مربوطه نداشته باشد و تمامی تمرکز خود را به
عکس ها مصروف کرده باشد.
·
قاعده البته همین است:
·
عیرانی جماعت
عاشق سینه چاک عکس اند و نه اندیشه.
·
کلکسیون بی پایان
از عکس دارند و سودائی جز تماشا و تهیه و تکثیر و توزیع عکس ندارند.
ت
·
دلیل عکس پرستی
حضرات، حقیقت گریزی و حقیقت ستیزی آنها ست.
·
عیرانی جماعت شب
و روز دنبال چیزهای خیلی خیلی مهم می گردند که شاهراه نیل به آنها از عوالم عکس می
گذرد و عکس هرچه عریان تر باشد، به همان میزان، مطلوب تر و مفید تر و پرمشتری تر و
لایک آور تر خواهد بود.
2
حریف
ممنونم،
درسته شاید هنوز تو انتخاب تصویر برای متن مشکل دارم.
ولی از راهنمائی دوستان خوبی مثل شما سپاسگزارم.
البته تمرکز من بیشتر روی محتوای مطالبم بوده است.
·
حریف در جمله آخر،
دیالک تیک فرم نمودین و محتوای ماهوی را به شکل دیالک تیک عکس و اندیشه (متن) بسط
و تعمیم می دهد و بدرستی بر نقش تعیین کننده محتوای ماهوی (اندیشه، متن) تأکید می
ورزد.
·
ولی هراس از این
است که نقش تعیین کننده داشتن محتوای ماهوی را به معنی هیچی و پوچی فرم نمودین
تصور کند.
·
چرا هراس؟
3
البته تمرکز من بیشتر روی محتوای مطالبم بوده است.
·
دلیل هراس ما،
تجربه تلخ تر از زهری است که نسلی را به جهنم کابوس های بی پایان افکنده است:
·
در عهد عتیق که
روشنفکران عیرانی از عنگلاب اسلامی اجامر فئودالی ـ فوندامنتالیستی دفاع می کردند،
در پاسخ به این اعتراض که بابا این اجامر نه انقلابی، بلکه عنگلابی اند و ساده
ترین حقوق ملت را بی مهابا پایمال می سازند و ترور سیستماتیک هر نفسکشی را لحظه به
لحظه به مورد اجرا می گذارند، می گفتند:
·
محتوا تعیین کننده است و نه فرم.
4
·
من ـ زور حضرات
این بود که محتوای ماهوی توهم آمیز اجامر، همه چیز است و فرم نمودین آنها و کرد و
کار آنها، هیچ.
·
ایراد اول این تخریب دیالک تیک عینی فرم نمودین و محتوای ماهوی این است که
محتوای ماهوی از قضا در همین فرم نمودین خودنمائی می کند و از فرم نمودین باید به
راه افتاد و به شناخت محتوای ماهوی رسید.
·
ثانیا فرم نمودین اگرچه در این دیالک تیک نقش تعیین کننده ندارد، ولی نقش
تعیین کننده نداشتن، به معنی نداشتن نقش فوق العاده مهم و چشمگیر و صرفنظرناپذیر نیست.
·
عکس حریف و هر کس دیگر باید با محتوای متن در پیوند تنگاتنگ باشد و خادم شناخت
بهتر محتوای ماهوی باشد.
5
ژیگولتر دوم
هنگامی که جنبش توده ها، حزب توده را وادار به حرکت می نمود
و به پیش می راند،
او خود را رهبر می نامید،
فیلم عصر جدید چارلی چاپلین را ببیند با پرچم سرخش در جلو
کارگران،
هنگامی که چارلی بصورت تصادفی در صف اول قرار می گیرد.
·
اولین سؤالی که
هر کسی پس از قرائت این کامنت مفصل ژیگولتر دوم حیرت زده از خود خواهد پرسید، این
است که ستم بر زنان، و نقل قول از انگلس، چه ربطی به حزب توده دارد؟
6
هنگامی که جنبش توده ها، حزب توده را وادار به حرکت می نمود
و به پیش می راند،
او خود را رهبر می نامید،
فیلم عصر جدید چارلی چاپلین را ببیند با پرچم سرخش در جلو
کارگران،
هنگامی که چارلی بصورت تصادفی در صف اول قرار می گیرد.
·
دلیل این کامنت ده
برابر بزرگ تر از مطلب حریف، این است که حریف برای ژیگولتر دوم حکم طعمه را دارد،
حکم نوچه بالقوه را دارد که باید بالفعل شود و صید او بدین طریق تدارک تئوریکی و
برنامه ریزی پراتیکی دیده می شود.
·
نوچه باید از بدو تولد با زهر آنتی کمونیسم مسموم شود.
·
حزب توده هم از دیرباز نماینده کمونیسم بوده است.
·
در نتیجه آنتی کمونیسم در طول تاریخ معاصر کشور عه هورا، با توده ستیزی
دست در دست رفته است.
·
مسئله سؤال انگیز ولی این است که شاهعنشاه و بعد شیخعنشیخ یکی پس از دیگری،
تبر بر ریشه حزب توده و یا هر چیز جدی واقعا موجود از حزب توده فرود آورده اند.
·
اکنون پس از فاجعه، حزب توده ای وجود ندارد تا تخریب تئوریکی شود.
7
هنگامی که جنبش توده ها، حزب توده را وادار به حرکت می نمود
و به پیش می راند، او خود را رهبر می نامید،
فیلم عصر جدید چارلی چاپلین را ببیند با پرچم سرخش در جلو
کارگران،
هنگامی که چارلی بصورت تصادفی در صف اول قرار می گیرد.
·
دلیل این عصبیت و
عجله ژیگولتر دوم این است که شبح سرخ حزب توده کماکان در فضا ست و همین شبح سرخ
مهیب، ژیگولتاریا را به هراس می افکند و به هارت و پورت برمی انگیزد.
·
هر پرولتری و هر روشنگر علمی و انقلابی در قاموس ژیگولتاریا و شبانتاریا، حزب توده بالقوه است و خطری
مهلک محسوب می شود.
·
به همین دلیل هر دو یکی شبان روشانه و دیگری ژیگول منشانه، به «تربیت» نوچه مشغولند تا نسبت به کمونیسم رویین
گردد و این جور کامنت های بی ربط به مطلب به همین نیت صورت می گیرند.
·
ولی بررسی همین کامنت ژیگولتر دوم هم ضرور است و هم بی ضرر.
8
هنگامی که جنبش توده ها، حزب توده را وادار به حرکت می نمود
و به پیش می راند،
او خود را رهبر می نامید.
·
ژیگولتر دوم در این جمله، دیالک تیک ماتریالیستی ـ تاریخی شخصیت و تاریخ
(پله خانوف) را به شکل دیالک تیک حزب توده و توده بسط و تعمیم می دهد و بلافاصله
وارونه می سازد:
·
آن سان که دیالک تیک پیشرو و پیرو، پا در هوا می شود.
·
یعنی توده نقش پیشرو و حزب توده، نقش پیرو بازی می کنند.
·
ایراد این بینش
ژیگولتریستی کجا ست؟
9
هنگامی که جنبش توده ها، حزب توده را وادار به حرکت می نمود
و به پیش می راند،
او خود را رهبر می نامید
·
ایراد این بینش ـ
قبل از همه ـ در این است که ژیگولتر دوم دیالک تیک عینی چیزها، پدیده ها، سیستم ها
و روندهای هستی را در نمی یابد:
·
جنبش از هر نوع، همیشه دیالک تیکی از توده و پیشرو است.
·
حتی اگر جنبشی خودپو و خودجوش باشد، بلافاصله پس از
تشکیل، شخصیتی و یا واحد پیشاهنگی را از صدف سینه خود بیرون می آورد، پیش می اندازد
و به پیروی از او و آن به «عرش اعلی یورش می برد.»
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر