در گام، بعدی
داریوش لعل ریاحی
داریوش لعل ریاحی
به آقای رییس جمهور ِ منتخب مردم
در گام ، بعدی
اگر یاس در تیرگی ، می دمید
اگر تیغ را دسته اش می برید
اگر باز بر پا نمی گشت ، دار
به امضای قضات ِ بی اختیار
اگر بند و زندان و حصری نبود
اگردرب ِآن را کسی می گشود
اگر دولت ما ، یکی بود و بس
توان داشت تا بشکند این قفس
اگر دست ِ هر خود سری بسته بود
ز تحریم دیگر نمی برد سود
اگر خنده های خوشش را ظریف
به پیش ِ تو می زد به جای حریف
نمی بود ما را ، جز این انتظار
که آن وعده ها می شود برقرار
در آغوش ِ این مردم ِ پاک باز
دروغ و دغل را نباشد ، نیاز
اگر باور ِ خود بگیرید راست
گذر گاه ِ مقصود را ، یک خداست
اگر معنی زندگی بودن است
اگر عشق سر فصل روییدن است
به جز قلب مردم ، نجو قلب کس
تو را بر گزیدند ..... فریاد رس
ششم آذر 1392
Dlr1266@hotmail.com
در گام ، بعدی
اگر یاس در تیرگی ، می دمید
اگر تیغ را دسته اش می برید
اگر باز بر پا نمی گشت ، دار
به امضای قضات ِ بی اختیار
اگر بند و زندان و حصری نبود
اگردرب ِآن را کسی می گشود
اگر دولت ما ، یکی بود و بس
توان داشت تا بشکند این قفس
اگر دست ِ هر خود سری بسته بود
ز تحریم دیگر نمی برد سود
اگر خنده های خوشش را ظریف
به پیش ِ تو می زد به جای حریف
نمی بود ما را ، جز این انتظار
که آن وعده ها می شود برقرار
در آغوش ِ این مردم ِ پاک باز
دروغ و دغل را نباشد ، نیاز
اگر باور ِ خود بگیرید راست
گذر گاه ِ مقصود را ، یک خداست
اگر معنی زندگی بودن است
اگر عشق سر فصل روییدن است
به جز قلب مردم ، نجو قلب کس
تو را بر گزیدند ..... فریاد رس
ششم آذر 1392
Dlr1266@hotmail.com
سرچشمه :
اخبار روز
http://www.akhbar-rooz.com
مسعود بهبودی
·
شعر زیبائی است که بلحاظ فرم و
ساختار و صنعت شعر رد خور ندارد.
·
این خود چیز کمی نیست و دستکم
گرفتنش در این واویلا خطای کمی نیست.
·
چون هر ننه مرده ای ببرکت فیس بوک
و وبلاگ و غیره دعوی شاعریت دارد و کسی هم جلودارش نیست.
·
حتی اگر توصیه ای از پیشکسوتی از
قبیل فروغ را یادآور شوی، از تندبار توهین مصون نخواهی ماند.
·
ما این شعر شاعر را نخست تجزیه و بعد تحلیل می کنیم تا ابهاماتی
که در فرمولبندی شاعر به چشم می خورد، بلکه رفع شوند:
1
در گام، بعدی
·
احتمالا منظور شاعر، گام بعدی
بوده:
·
گام بعدی پس از پایان انتخابات
کذائی
·
2
به آقای رییس جمهور ِ منتخب مردم
·
رسانه های امپریالیستی بعضی مفاهیم و احکام را از مغز و محتوا تهی می کنند و
از بس تکرار می کنند که حتی به شاعرجماعت امر مشتبه می شود و فریب ظاهر قضایا را
می خورند و لذا از انتخابات دموکراتیک دم می زنند.
·
مردم اصلا هر ننه مرده ای را که از
صافی شورای برگزیده طبقه حاکمه بگذرد، به هر دلیلی هم که باشد، « انتخاب» می کنند.
·
این ولی بزعم حکیم الحکما ـ شیخ
شیراز ـ «صورت زیبای ظاهر» است و چه بسا حتی فرم (صورت) نیست، بلکه فرمالیته بی غش و غل است:
·
با همین ترفند حتی جانی بالفطره ای
از قبیل حجة السرمایه هیتلر و موسولینی و غیره «انتخاب» شده اند.
·
با طناب فرم بر چاه ارزیابی ها
اندر شدن، ساده لوحانه است.
·
طبقه حاکمه هر نفکسکشی را بدون کمترین
بهانه حتی قلع و قمع می کند، ضمن تحمیق عمیق توده، با وعده و وعید دنیوی و اخروی سر
خرد و کلان را شیره می مالد و بعد «معرکه انتخابات آزاد و دموکراتیک» راه می اندازد،
معرکه ی تهوع آوری که یکی از آنها را حتی لعل ریاحی تحریم کرده بود.
·
روحانی ها منتخب مردم نیستند.
·
روحانی ها کهنسال ترین و رادیکال ترین
دشمنان مردم اند.
·
نمایندگان ارتجاع محض اند.
3
اگر یاس در تیرگی ، می دمید
اگر تیغ را دسته اش می برید
اگر باز بر پا نمی گشت ، دار
به امضای قضات ِ بی اختیار
اگر بند و زندان و حصری نبود
اگردرب ِآن را کسی می گشود
اگر دولت ما ، یکی بود و بس
توان داشت تا بشکند این قفس
اگر دست ِ هر خود سری بسته بود
ز تحریم دیگر نمی برد سود
اگر خنده های خوشش را ظریف
به پیش ِ تو می زد به جای حریف
نمی بود ما را ، جز این انتظار
که آن وعده ها می شود برقرار
اگر باز بر پا نمی گشت ، دار
به امضای قضات ِ بی اختیار
اگر بند و زندان و حصری نبود
اگردرب ِآن را کسی می گشود
اگر دولت ما ، یکی بود و بس
توان داشت تا بشکند این قفس
اگر دست ِ هر خود سری بسته بود
ز تحریم دیگر نمی برد سود
اگر خنده های خوشش را ظریف
به پیش ِ تو می زد به جای حریف
نمی بود ما را ، جز این انتظار
که آن وعده ها می شود برقرار
·
·
جامعه وارونه در این ابیات لعل
ریاحی، در نهایت زیبائی استه تیکی و هنری تصور و تصویر می شود:
·
به دلیل حکمفرمائی وارونگی، وعده
های «انتخاباتی» را نخست باید وارونه کرد،
تا ماهیت خود را بیرون ریزند:
·
وظیفه روشنگری علمی و انقلابی هم
جز این نیست:
·
وارونه کردن وارونه ها
4
·
این شعر ولی می بایستی قبل
از انتخابات سروده شود و از افتادن توده به چاه عوامفریبی طبقه حاکمه ملی و بین
المللی ممانعت به عمل آید.
·
فونکسیون اصلی و اصیل تئوری
رهائی بخش مارکس و انگلس و لنین همین است:
·
از صراحت گذراندن وعده ها
و ادعاها
·
شاید هم شاعر همین کار را
کرده اند.
·
چه می شود کرد:
·
هیاهو بسیار است و گوش
شنوا کم
·
گرد و غبار بشدت غلیظ است
و چشم بینا نارسا.
5
در آغوش ِ این مردم ِ پاک باز
دروغ و دغل را نباشد ، نیاز
دروغ و دغل را نباشد ، نیاز
·
چرا و به چه دلیل؟
·
پاکبازی مردم چه ربطی به
بینش طبقه حاکمه دارد؟
·
دروغ و دغل جزو تسلیحات ایدئولوژیکی
طبقه حاکمه اند و آنها به همان سان به خدمت گرفته می شوند که شلاق و چماق و تفنگ و
شکنجه و شرنگ:
·
دیالک تیک وسیله ـ ساختار ـ
فونکسیون
·
هر کدام به جائی
6
·
دروغ ضمنا ضد حقیقت است.
·
چیزها، پدیده ها، سیستم ها
و روندهای اجتماعی در آئینه ضمیر طبقات اجتماعی متفاوت بطرز متفاوت منعکس می شوند:
·
آنچه بنظر عمله ای حقیقت
جلوه می کند، در آن واحد به نظر اخوندی تاجر، زمیندار و یا باغ پسته دار دروغ
مطلقا باطلی می نماید.
·
دروغ روحانیت در قاموس طبقاتی
آن اصلا دروغ نیست، حقیقت جزمی ـ الهی ـ شرعی مطلق محض است.
7
اگر باور ِ خود بگیرید راست
گذر گاه ِ مقصود را ، یک خدا ست
گذر گاه ِ مقصود را ، یک خدا ست
·
آره.
·
حق با شاعر است.
·
بحث فقط بر سر چیستائی خدا
ست:
·
خدای روحانی ها انعکاس
آسمانی ـ انتزاعی برده داران و اربابان و سرمایه داران زمینی است.
·
معبود است:
·
بنده دار و خواجه و ارباب
بزرگ است.
8
اگر معنی زندگی بودن است
اگر عشق سر فصل روییدن است
اگر عشق سر فصل روییدن است
به جز قلب مردم ، نجو قلب کس
تو را بر گزیدند، فریاد رس
·
از این دو بیت واپسین شعر
می توان با نهایت تأسف دریافت که شاعر روندهای اجتماعی را نه دیالک تیکی، بلکه
مکانیکی تصور می کند:
·
حتی اگر کسی را توده های
مولد و زحمتکش در آزادترین و دموکراتیک ترین انتخابات برگزینند، این دلیل بر تغییر
ماهیت طبقاتی حریف نخواهد شد.
·
بنی بشر بسته به جایگاه
خود در تولید اجتماعی (بسته به خاستگاه طبقاتی خود) پایگاه طبقاتی معینی را
نمایندگی می کند.
·
بسته به وجود اجتماعی خویش
(کاخ نشینی و یا کوخ نشینی) شعور اجتماعی درخور کسب می کند و نهایتا بسته به شعور اجتماعی (طبقاتی) خویش، بسته به ایدئولوژی طبقاتی
خویش عمل می کند.
9
اگر معنی زندگی بودن است
·
کی گفته که «معنی زندگی
بودن است»؟
·
معنی زندگی ایفای نقش طبقاتی
آهنین خویش است.
·
حتی به بهای چشم پوشیدن از
«بودن» به هر قیمت.
·
شاعر اگر خواست می تواند
از ارانی و آریان پور و روزبه و سیامک و عطارد و کبیری و هزاران مرتاض طراز نوین
بپرسد.
10
اگر معنی زندگی بودن است
اگر عشق سر فصل روییدن است
اگر عشق سر فصل روییدن است
به جز قلب مردم ، نجو قلب کس
تو را بر گزیدند، فریاد رس
·
شاعر ظاهرا مردم را نمی
شناسند.
·
در قلب مردم برای اراذل و اناگل
(جمع من در آوردی انگل) و اجامر و اوباش جائی
نیست.
·
مردم «بی همه چیز» اند،
ولی خر نیستند.
·
روحانی و امثال بیشمار او،
نماینده طبقه حاکمه تا مغز استخوان انگل اند.
·
روحانیت دیالک تیک طبقه و ایدئولوگ
است:
·
روحانیت هم زمیندار، موقوفه
دار، سرمایه دار و چپاولگر است و هم ایدئولوگ طبقات بهره کش و چپاولگر است.
·
تجسم دیالک تیک مادی و
معنوی است.
·
دیفونکسیونال است:
·
دو فونکسیون اجتماعی ـ طبقاتی
را در آن واحد بدوش می کشد.
·
چنین قشر اجتماعی ئی قاعدتا
نمی تواند فریادرس توده باشد.
·
هر از گاهی که توده یکه
تاز همه میدان ها ست، استثنائاتی از طبقات اجتماعی انگل کم و بیش به توده می
پیوندند.
·
ولی استثناء می مانند که
تعیین کننده نیستند:
·
در دیالک تیک استثناء و
قاعده (برتولت برشت)، نقش تعیین کننده از آن قاعده است، بی آنکه استثناء هیچ واره
باشد.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر