۱۳۹۲ تیر ۱۰, دوشنبه

سیری در جهان بینی احسان طبری (29)



گفتگوی احسان طبری و صادق هدایت
مقاله طبري، بخشي از گفتگوئي است که او در ديداری اتفاقي با صادق هدايت در خيابان ‌هاي تهران، پس از سرکوب حکومت آذربايجان داشته است.
مقاله حذف شده طبري از کتاب «خدمت و خيانت روشنفکران»
(با کمي تلخيص)
تحلیلی از شین میم شین

احسان طبری
بايد در ميان آن روشنفکران ارجمند، که تلخي مصائب گذشته و ناگواري حوادث اکنون و تاريکي منظره آينده، آنها را به خشم آورده و نوميد ساخته و بعضي از روشنفکرنمايان خودپسند، که کاخ فلسفه و تخيل خود را تا ثريا بالا مي ‌برند و سايه مخوف آن را بر روي همه چيزهاي ثمربخش، خجسته، فاضل و اصيل مي ‌افکنند، فقط براي آنکه امنيت کوچک خود را از تطاول مصون نگاه دارند، فرق بسيار گذاشت.
اگر زيست اين دو دسته، اين اندازه با هم تفاوت دارد، کلمات شان به يکديگر شبيه است.
حالا مستوره اي از افکار و کلمات آنها را برداريم و در معرض بحث و انتقاد قرار دهيم.

1
اگر زيست اين دو دسته، اين اندازه با هم تفاوت دارد، کلمات شان به يکديگر شبيه است.

·       طبری جوان در این حکم خویش، دیالک تیک فرم و محتوا را به شکل حرف روشنفکر و زیست روشنفکر بسط و تعمیم می دهد.
·       این اما پدیده حیرت انگیزی نیست.
·       چون اگر جز این می بود، دو گروه مورد نظر طبری وجه مشترکی پیدا نمی کردند و نتیجتا نمی توانستند، روشنفکر محسوب شوند.
·       شباهت ظاهری حرف ها اما دلیل بر محتوای ایدئولوژیکی واحد آنها نمی تواند باشد.
·       قاعدتا در فرم واحدی می توان محتواهای مختلف و حتی متضاد گنجاند:
·       در جامی هم می توان شراب ریخت و عرضه کرد و هم آب.
·       فرم (جام) یکسان است، محتوا (آب، شراب) اما متفاوت اند.

2
حالا مستوره اي از افکار و کلمات آنها را برداريم و در معرض بحث و انتقاد قرار دهيم.

·        منظور طبری جوان از مستوره ای از افکار و کلمات احتمالا شمه ای از افکار و جملات آنها ست.

روشنفکر مايوس
خوب شما را پيدا کردم، مدت‌ها بود که مي‌خواستم انتقام خود را از يکي از اين آقايان طرفدار توده‌ ها بکشم.
به عقيده من اگر ديگر شما دم از آزادي بزنيد، فقط براي اين است که حيا را فراموش کرده ايد.
تمام رشته ‌هاي ملت ايران در اثر شاهکارهاي شما پنبه شده.
اگر مرد ميدان نبوديد، چرا پا در ميدان گذاشتيد؟
چرا ملت را تحريک کرديد و خودتان کنار رفتيد؟

·       ما این فراز از ترهات صادق هدایت و امثالهم را قبل از شنیدن نظر طبری جوان، نخست تجزیه و بعد تحلیل می کنیم:

1
خوب شما را پيدا کردم، مدت‌ها بود که مي‌خواستم انتقام خود را از يکي از اين آقايان طرفدار توده‌ ها بکشم.

·       از همین اولین جمله هدایت می توان به طرز تفکر او پی برد:
·       او و امثال او نه تنها دل پری از توده و طرفداران توده دارند، بلکه حتی فکر و ذکری جز انتقامگیری از توده و توده ای ها ندارند.
·       اگر طبری جوان از فلسفه فاشیسم خبر می داشت، به ماهیت طبقاتی این موضعگیری هدایت ها پی می برد.



·       ما به عنوان نمونه سری به آثار نیچه (فیلسوف امپریالیسم، استعمار و فاشیسم) می زنیم و محض مقایسه، فرازی از رهنمودهای فاشیستی، ضد توده ای و آنتی هومانیستی او را ترجمه می کنیم:

2


·       «مهمترین خصیصه هر اشرافیت خوب و سالم این است که خود را نه به مثابه فونکسیون اشرافیت (خواه سلطنت و خواه اجتماع)، بلکه به مثابه معنای وجودی اشرافیت، به مثابه عالی ترین توجیه اشرافیت احساس کند.
·       و به همین دلیل، با وجدان راحت به سلاخی و قربانی کردن تعداد بیشماری از انسان ها تن در دهد.
·       انسان های بیشماری که باید به خاطر اشرافیت تحت فشار قرار داده شوند، سرکوب شوند و به درجه انسان های ناقص، برده وار و ابزار وار تنزل و تقلیل داده شوند.
·       ایمان اساسی اشرافیت به همین دلیل، باید این باشد که وجود جامعه به خاطر جامعه وارگی آن نباشد.
·       جامعه باید به مثابه زیربنا و زیرساختی تلقی شود که بر روی آن، موجود برگزیده (ابربشر موبور قسی القلب. مترجم) به انجام وظایف متعالی خود بپردازد و به مقام عالی ترین موجود به طور کلی ارتقا یابد.»
·       (کلیات نیچه، جلد دوم، ص 728، 1966)

3

·       آنچه هدایت ها تبلیغ می کنند، چیزی جز ایدئولوژی امپریالیسم نیست.

·       در این ایدئولوژی، نه تنها تنفر از توده و تحقیر توده تئوریزه می شود، بلکه برده واره و ابزار واره و چیز واره کردن توده بطرز رادیکالی نمایندگی می شود.

·       این همان تئوری است که بوسیله فاشیسم و ناسیونال ـ سوسیالیسم و میلیتاریسم جامه عمل پوشیده و می پوشد.


·       این همان تئوری بربریت مدرن است که شش میلیون انسان را در قلمرو حکومت فاشیسم به بهانه تعلق به نژاد «پست» به بیگاری می کشد و پس از کشیدن شیره وجودی اش، به کوره های آدمسوزی می سپارد.
·       و 60 میلیون نفر را در سرزمین های دیگر جهان شقه شقه می کند و گورستانی بی حد و مرز به جا می گذارد.

4
خوب شما را پيدا کردم، مدت‌ها بود که مي‌خواستم انتقام خود را از يکي از اين آقايان طرفدار توده‌ ها بکشم.
به عقيده من اگر ديگر شما دم از آزادي بزنيد، فقط براي اين است که حيا را فراموش کرده ايد.

·       از همین فرمولبندی هدایت، نهایت بی شرمی تراوش می یابد.

·       او توده و توده ای های بلحاظ مادی سرکوب شده را به خمپاره  ی حملات روانی، روحی و ایدئولوژیکی می بندد.
·       از واژه واژه ترهات هدایت نفرت و خشم و انزجار نسبت به توده ی «بی همه چیز» می چکد.

5
تمام رشته ‌هاي ملت ايران در اثر شاهکارهاي شما پنبه شده.

·       هدایت با این حکم خویش، اولا در بهترین حالت، در نهایت بی شرمی و قساوت، دیالک تیک توده و طبقه حاکمه را، دیالک تیک مغلوب و غالب را، دیالک تیک ستمکش و ستمگر را وارونه می سازد و همه کاسه کوزه ها را بر سر توده می شکند و عملا طبقه حاکمه را به آب زمزم می شوید و تطهیر می کند.

6

·       هدایت ثانیا تشکیلات سیاسی در هم شکسته ی توده را از توده جدا می کند و مورد حمله روانی و نظری بی رحمانه  قرار می دهد.
·       هدایت در این حکم خویش، به طبقه حاکمه ملی و بین المللی کمترین کاری ندارد، طبقه حاکمه ملی و بین المللی ئی که جنبش رهائی بخش خلق ها را در خون خفه می کند و از ساده ترین حقوق بشری محروم می سازد، یعنی حق حتی خواندن و نوشتن و تحصیل کردن به زبان مادری را از آنها سلب می کند.
·       هدایت حتی کمترین اخمی بدان نمی کند، کمترین کینه ای نسبت بدان در دل نمی پرورد
·       تمام بمب های روانی و نظری هدایت در اردوگاه خاکستر شده توده و بویژه در ستاد فرماندهی حزب توده منفجر می شوند.


7
تمام رشته ‌هاي ملت ايران در اثر شاهکارهاي شما پنبه شده.

·       بزعم هدایت، پنبه کننده تمام رشته های مردم نه امپریالیسم تازه نفس امریکا، نه رژیم دست نشانده آن، بلکه حزب توده است.

·       این اگر وارونه سازی دیالک تیک توده و طبقه حاکمه نیست، پس چیست؟

·       مگر بهتر از این می توان ایدئولوژی فاشیسم (نیچه ئیسم) را، ایدئولوژی بربریت مهاجم مدرن را نمایندگی کرد؟

8
اگر مرد ميدان نبوديد، چرا پا در ميدان گذاشتيد؟

·       اگر نه هدایت، بلکه فرد ساده لوح خیرخواهی این سؤال را طرح می کرد، می شد به او جواب علمی و قانع کننده داد.
·       هر نبردی از دو جبهه دوست و دشمن تشکیل می یابد و جبهه ای می تواند پیروز شود که تناسب قوا به نفع آن باشد.
·       هر نبردی حتما نباید به پیروزی منجر شود.

·       خوب فرض کنیم حق با صادق هدایت است و حزب توده «مرد میدان» نبوده و لذا می بایستی کنار کشد و در جنبش خلق ها شرکت نکند.

·       خوب نتیجه این عقب نشینی حزب توده چه می شد؟

·       «رشته های ملت» هدایت در آن صورت پنبه نمی شد؟

9

·       شرکت حزب توده در جنبش های رهائی بخش ملی، بی اعتنا به یاوه های هدایت ها و جوجه فاشیست های دیگر، شطی از شعور رهائی بخش در رگ جان این جنبش ها جاری کرده است.

·       با شرکت حزب توده در این جنبش ها ببرکت کار عرقریز توده ای های بی اعتنا به آوازه و شهرت و نام، شعور توده ای به میان توده برده شده است.
·       بی دلیل نیست که سطح آگاهی توده ها در این مناطق، فوق العاده بالاتر از سطح آگاهی سکنه دیگر نقاط کشور است.

·       خدمات روشنگرانه حزب توده بر جامعه عقب مانده ایران باید مورد ارزیابی اوبژکتیف قرار گیرد و قدردانی تاریخی از این زحمات و خدمات بی بدیل به عمل آید.

10

·       علاوه بر این، شرکت حزب توده در حرکات انقلابی، حتی اگر آن حرکات به پیروزی کامل نیانجامند، بهتر از گوشه نشینی و کناره گیری از آنها ست.

·       هر جنبش اجتماعی و انقلابی با شرکت حزب توده، محتوای ترقی طلبانه کسب می کند، محتوائی که حتی اگر جنبش شکست بخورد، بوسیله جلاد جنبش کم و بیش جامه عمل می پوشد:
·       این در طبیعت انقلابات شکست خورده است که وصایایش بوسیله ضد انقلاب اجرا شود.

·       به جرئت می توان گفت که انقلاب سفید شاه، معنائی جز انجام بخشی از مطالبات جنبش رهائی بخش ملی نبوده است.
·       هیچ قطره ی خونی از اندام خلق هدر نمی رود و هیچ صدائی از حنجره توده و حزب توده بی پژواک نمی ماند.

·       دغدغه خاطر هدایت ها اما نه خلق، بلکه ضدخلق است.

11
چرا ملت را تحريک کرديد و خودتان کنار رفتيد؟

·       جهان بینی عقب مانده هدایت از همین پرسش پرخاش آمیز او عربده می کشد:
·       هدایت ها خیزش توده ها را نتیجه توطئه این و آن می دانند و نه نتیجه منطقی نهائی رسیدن کارد به استخوان توده ها.

·       این همان طرز تفکر عقب مانده ی طبقه حاکمه است.
·       این همان ایدئولوژی طبقه حاکمه است که صادق هدایت با هارت و پورت غیظ آلود تحویل طبری جوان می دهد.

12
چرا ملت را تحريک کرديد و خودتان کنار رفتيد؟

·       در همین یاوه هدایت، تحقیر توده بوضوح نمایان می گردد.

·       هدایت توده را در سنت «تئوری فاشیستی نخبگان» مشتی زباله فاقد فهم و فراست و شناخت و شعور تلقی می کند و در نهایت حماقت و کوته بینی، حزب توده را با نخبه کذائی عوضی می گیرد.

·       حزب توده بر خلاف توهمات هدایت ها، نه محل تجمع مشتی نخبه، روشنفکر و از خود راضی، بلکه گردان پیشاهنگ توده بوده است.

·       گردان پیشاهنگ توده اصولا کمترین تفاوت ماهوی با سپاه توده ندارد.
·       فرق آن تنها و تنها در تقسیم کار درونی سپاه توده است و لاغیر.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر