۱۳۹۰ شهریور ۱۴, دوشنبه

چاله ها و چالش ها (57)

تروتسکی، لنین، استالین

شبح تروتسکیزم
مازیار رازی
سرچشمه:
مجله هفته
http://www.hafteh.de

بی نام

• خوشحالم که ماهیت مخرب جریانات تروتسکیستی وابسته روز به روز آشکار تر می شود.
• تروتسکیست ها سال ها ست که تحت حمایت امپریالیسم به لجن پاشی بر ضد تفکرات مارکسیستی پرداخته اند و از در تلاش برای آلترناتیو سازی از تفکرات اولترا انقلابی خود جهت تحت تاثیر قرار دادن ذهن جوانان و دانشجویان وارد شده اند .
• سال ها ست که این جریان منحرف از جنبش کارگری و توده ای طرد و به سخره گرفته شده است.
• تمام سرمایه گذاری این جریان بر روی هیجانات و روحیات انقلابی گری خرده بورژوایی است .
• اگر چه تروتسکیست ها به یمن مخالفت با شوروی و کمونیست ستیزی سال ها مهمانان ناز پروده امپریالیسم بوده اند، اما امروز دیگر این ناز پروردگی و فربه شدن از امکانات بورژوائی توانایی مقابله با تفکرات کمونیستی و انحراف به چپ کودکانه رادر جنبش کارگری به آنها نمی دهد.
• جوانان و دانشجویان نیز بعد از ورود به زندگی طبقاتی به خوبی با انحراف این جریان توهم پرور آشنا خواهند شد.

مجله هفته

• لطفا از کلمات توهین آمیز بپرهیزید!
• این شیوه برخورد کمکی به مباحثات روشنگرانه و مفید نمی کند و موجب ایجاد جوی تحریک آمیز می گردد.

حجری

• با سلام

• هیچ ملت بخت برگشته ای به اندازه ملت ایران، حزب و سازمان و گروه و دسته و هسته ندارد.


• ملت ایران، اگر نان ندارد بخورد، تا دل تان بخواهد، حزب و سازمان و گروه و دسته و هسته دارد.

• ظاهرا از این بابت غمی ندارد.
• چه بسا احزاب و گروه ها که خود به هزار فرقه منشعب شده اند.

• در این واویلا، نمی توان تردید داشت که چنته رهبران کبیر ـ از همه رنگ ـ خالی است.

• رهبران کبیر همه از دم، قادر به تحلیل دو خط از نثری و یا دو بیت از شعری که ورد زبان عوام الناس است، نیستند.

• حضرات حاضر به آموزش هم نیستند:
• ظاهرا آموزش کسر شأن حضرات است.

• بدین طریق یکدیگر را مشروط می سازند:
• یکی بدون دیگری، معنای وجودی خود را از دست می دهد.

• تروتسکیزت ها و استالینیزت ها (فرمولبندی منطقی بنا بر منطق هردو دسته: تروتسکیزم و استالینیزم) حداقل در این مورد تشابه بی چون و چرا دارند:

• مارکسیسم و سوسیالیسم و امثالهم به مارکسیزم و سوسیالیزم بدل می شوند.

• معلوم نیست، چرا و به چه دلیل.

• اگر ریشه انگلیسی بهانه باشد، سوشیالیزیم باید باشد و نه سوسیالیزم.
• ولی هر دو دسته اصرار دارند که به جای ایسم، ایزم بکار رود.
• شاید روزی به این دلیل هم که شده، با هم متحد شوند و خود را و بقیه بنی بشر را راحت سازند.

• دعوا بر سر چیست؟
• یکی چسبیده به استالین و همه سعادت و ذلت بنی بشر را با بود و نبود او «توضیح» می دهد.
• دیگری چسبیده به تروتسکی و درست مثل اولی (آنتی پود خویش) با بود و نبود استالین تاریخ را تحریف می کند.

• هیچکدام در ته دل برای کلاسیک های سه گانه مارکسیسم تره هم خرد نمی کنند.
• ولی اوپورتونیسم شان مانع آن نمی شود که آنها را ـ اگر به سودشان بود ـ آلت دست قرار دهند.

• خوب حضرت مازیار، برای اثبات حقانیت تروتسکیزم شبحگشته کذائی، به استدلال علمی نیاز هست تا به نقل نامه ای از لنین.

• تز معروف تروتسکی با نص صریح مارکسیسم تضاد دارد:
• انقلاب را نمی توان با تازیانه و شلاق به خلق ها ـ چه خودی و چه بیگانه ـ تحمیل کرد:
• در دیالک تیک داخلی ـ خارجی، نقش تعیین کننده از آن داخلی است.

• اتفاقا در همین تز تروتسکی، گشتاورهائی استراتژیکی از استالیننیسم نهفته است.

• اما در رابطه با حزب توده که از اشرف السادات تا هر ننه مرده ای ـ حتی جسد بی جانش را ـ به تازیانه می بندند.

• من استثنائا حدود 80 درصد انتشارات حزب توده را دیده ام.

• تنها چیزی که حزب توده راجع به تروتسکیسم منتشر کرده، ترجمه جزوه ای از روسی است بوسیله پورهرمزان.
• ممکن است طبری هم ـ به قول شما ـ مطلبی با همین محتوا گفته باشد.
• نظر را باید با نظر رد کرد.
• نه با دری وری و پرت و پلا.
• با پوزش

حبیب

• بی نام گرامی
• در حکم شما مبنی بر اینکه «جوانان و دانشجویان نیز بعد از ورود به زندگی طبقاتی (؟) به خوبی با انحراف این جریان توهم پرور آشنا خواهند شد»، یکی از گشتاورهای مهم تروتسکیسم، در زمینه «خودپوئی» به نحوی از انحا خودنمائی می کند.

• آگاهی خود به خودی نداریم.


• تجربه شخصی صرف هرگز نمی تواند به تمیز سره از ناسره منجر شود.

• آگاهی باید در فرم های مختلف روشنگری به میان مردم برده شود.

• از این رو ست که حکیمی آلمانی به نام ورنر سپمن می گوید:

• برای روشنگری آلترناتیوی وجود ندارد.

• متد تحلیل شما تفاوت ماهوی با متد خود تروتسکیست ها و امثالهم ندارد:
• ردیف کردن مخالفین خود ـ بدون ارائه دلیل ـ در صف خائنین و وابستگان و جیره خواران این و آن و صدور حکم محکومیت مطلق آنها.

• ما ایرانی ها روزی باید به خود آئیم و با قاضی قرار دادن خرد با یکدیگر به چالش فکری برابرحقوق بپردازیم.


• برداشت شخصی من این است که همین حملات بی بنیاد دسته ها بر ضد یکدیگر، سبب می شود که طرح و بحث و کشف اشتباهات، تصحیح آنها و جلوگیری از تکرار آنها غیرممکن گردد.


• حمله احساسی، عاطفی و تحریک آمیز، واکنشی احساسی، عاطفی و تحریک آمیز به دنبال می آورد و نهایتا چاره ای جز شلیک بر شقیقه یکدیگر نمی ماند.


• شعور چیزی ثانوی، اکتسابی و موقتی است و در تحلیل نهائی از وجود نشئت می گیرد.

• شعور می تواند امروز چنین باشد و فردا چنان.

• ما اصولا باید خوشحال باشیم، اگر دوستی به رفع عیوب ما می پردازد:

• به قول ورنر هوفمن ـ جامعه شناس فقید آلمانی ـ «انتقاد کله عشق است.»

• اگر مادر و یا پدر به انتقاد از فرزند می پردازند، بدخواه او که نیستند.


• نوشته مازیار رازی نوشته ای است که اگر بد و بی راه به این و آن را حذف می کردند، ارزشمند می نمود.

• در سایت میلیتانت، پویان نامی مطلب می نویسند که انسانی بسیار زحمتکش و برای من قابل احترام وافر اند.

• اما در رابطه با مطلب مازیار رازی:


• در کشور ما بیش از یک طبقه کارگر وجود ندارد.


• اگر دسته ای واقعا در صدد تبدیل این طبقه از «طبقه در خود» به «طبقه برای خود» است، باید از دسته بندی ها پرهیز کند.


• طبقه واحدی نمی تواند یک میلیون واحد پیشاهنگ داشته باشد و متشتت نگردد.


• طبقه کارگر نمی تواند در آن واحد، به ساز یک میلیون حزب و دسته هپیلی هپو برقصد و به زانو در نیاید.


• حال فرض کنیم که حق با استالین و یا تروتسکی بوده است.

• این حقیقت امر چه مشکلی را برای جامعه ما حل می کند؟
• اگر مارکسیسم ـ لنینیسم تنها چراغ رهائی اجتماعی است، چرا باید انرژی اندکی که داریم، نه صرف اثبات و اشاعه جهان بینی طبقه کارگر، بلکه صرف اثبات حقانیت استالین، تروتسکی و یا مائو و این و آن کنیم؟
• بنظر من می توان بطرزی دموکراتیک و برابرحقوق به بحث بر سر مفاهیم، مقولات و قوانین جهان بینی طبقه کارگر پرداخت و ببرکت کسب وحدت نظر (وحدت جهان بینانه) به وحدت سازمانی و عملی نایل آمد.
• زنده باشید.

پایان

ویرایش از دایرة المعارف روشنگری است

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر