۱۴۰۰ اسفند ۲۰, جمعه

سیری در شعری از سیاوش کسرایی تحت عنوان «آرش کمانگیر» (۴۰)

 Siyavash Kasraei.jpg

 

تحلیلی

از

شین میم شین

 

آرش کمانگیر

(شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۳۷)

 

۲۳

 کمکمک در اوج آمد، پچ پچ خفته

خلق چون بحری بر آشفته

به جوش آمد

خروشان شد

به موج افتاد

برش بگرفت و مردی ـ چون صدف ـ
 از سینه بیرون داد:

 

 

·    معنی تحت اللفظی:

·    پچ پچ در گوشی و آرام خلق به تدریج اوج گرفت.

·    خلق بسان دریائی خشمگین به جوش آمد، خروشان شد، به موج افتاد و از صدف سینه خویش، دری بیرون داد.

 

۱

کمکمک در اوج آمد، پچ پچ خفته

 

·    سیاوش اینجا برای تبیین منظور خویش، یکی از قوانین مهم دیالک تیک مارکسیستی ـ لنینیستی را به خدمت می گیرد، دیالک تیکی که نحوه توسعه (تکامل) چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای مادی و فکری را توضیح می دهد و تنها به برکت قوانینی از این دست، می توان به توضیح روند و روال توسعه از هر نوع، نایل آمد.

·    این قانون دیالک تیکی بطرز زیر فرمولبندی شده است: 

 

قانون گذار از تغییرات کمی به کیفی

 

·    پایه و اساس این قانون بر دیالک تیک کمیت و کیفیت است و مقوله فلسفی مهم «حد» نقش بسیار مهمی در آن به عهده دارد.

·    روند عینی رشد و توسعه نیز همیشه و همه جا از همین قرار است:

·    تغییرات تدریجی، بی سر و صدا و آرام در هر چیز مادی و فکری و روحی و روانی پس از رسیدن به حد عینی معینی به جهشی به تحول کیفی آن چیز منجر می شود.

·    آن سان گه گذار از کیفیت کهنه به کیفیت نو صورت می گیرد.

 

۲

کمکمک در اوج آمد، پچ پچ خفته

خلق چون بحری بر آشفته

به جوش آمد

خروشان شد

به موج افتاد

 

·    پچ پچ در گوشی خلق نیز به تدریج (کم کمک) اوج می گیرد (تغییر کمی) و پس از رسیدن به حد عینی معین به همهمه و هیاهو و غرش و خروش و توفان بدل می شود.

·    یعنی تحول کیفی می یابد.

·    دیالک تیک کمیت و کیفیت همین است.

·    دیالک تیکی که از پل حد می گذرد، از پل حد عینی.

 

·    مثال کلاسیک در این زمینه، افزایش تدریجی دمای آب است که تحت فشار جو، پس از رسیدن به صد درجه سانتیگراد (حد عینی) تبخیر می شود (تحول کیفی می یابد):

·    آب مایع تغییر کیفیت می دهد و به بخار (گاز)  بدل می شود.        

 

۳

کم کمک در اوج آمد، پچ پچ خفته

خلق چون بحری بر آشفته

به جوش آمد

خروشان شد

به موج افتاد

 

·    سیاوش در سنت نیما، خلق را به دریا تشبیه می کند:

·    خلق واقعا هم دریاوش است:

·    خلق واقعا هم بسان دریا دیالک تیکی از آرامش و جنبش (سکون و حرکت) است.

·    خلق دیالک تیکی از مهر و قهر است.

·    دیالک تیکی از بردباری و بی تابی است.

·    دیالک تیکی از سکون و حرکت است.

·    سکون و سکوت خلق در سنت دریا برونی، ظاهری و نمودین است و جنبش و جوش و  خروش خلق باز هم در سنت دریا، درونی است.

 

·    ولادیمیر لنین در این زمینه تأملات عمیق و دقیقی داشته است.

·    یادش به یاد باد!

·    ناظم حکمت نیز.

 

۴

برش بگرفت و مردی ـ چون صدف ـ
 از سینه بیرون داد

 

·    سیاوش برای تئوریزه کردن تشکیل شخصیت، سینه خلق دریاوش را به صدفی بزرگ تشبیه می کند.

·    صدفی که در تکدانه ای را در طول دهه ها در سینه اش پرورده است، در لحظه لازم بیرون می دهد.

·    دیالک تیک قهرمان و توده را بهتر از این نمی توان تبیین نمود و از نقش تعیین کننده توده، بهتر از این نمی توان پرده برداشت.

·    در قاموس سیاوش، شخصیت و رهبر و قهرمان چیزی جز دری پرورش یافته در صدف سینه خلق دریاوش نیست.

·    نه کمتر و نه بیشتر!

 

·    و سیاوش خود یکی از این درهای بی همتا ست.

·    دری که ذره ذره جسم و روحش خلقی و توده ای است.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر