۱۴۰۱ فروردین ۱۰, چهارشنبه

سیری در شعری از سیاوش کسرایی تحت عنوان «آرش کمانگیر» (۴۸)

 Siyavash Kasraei.jpg

 

تحلیلی

از

شین میم شین

 

آرش کمانگیر

(شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۳۷)

 

۱۵  

در این پیکار

در این کار

دل خلقی است در مشتم

امید مردمی خاموش همپشتم
 

·    آرش در این بند شعر، منبع لایزال انرژی و نیروی خود را به نام می نامد:

·    پشتوانه و پشتیبان آرش امید مردمی خاموش است.

·    سیاوش در این مفهوم «مردم خاموش»، کوه وارگی توده را بی وساطت واژه ای به خاطر خواننده خطور می دهد.

·    روند توسعه تئوریکی ـ استه تیکی ـ هنری سیاوش با توسعه تئوریکی ـ استه تیکی ـ هنری مقوله توده عجین شده است که در شعر «وطن، وطن» به اوج می رسد:

 

تنم ز رنج٬ عطر و بو گرفته است
رُخَم  به سیلی ز مانه خو گرفته است

 
اگر چه در نگاه اعتنای کس نبوده ام
یکی ز چهره  های بیشمارِ توده ام

 

·    درایت تئوریکی سیاوش در این زمینه ـ و نه فقط در این زمینه ـ بی نظیر و بی همتا ست.

 

۱۶

کمان کهکشان در دست

کمانداری کمانگیرم

 

·    آرش پس از به نام نامیدن منبع و سرچشمه نیروی خویش، به تعریف خویشتن خویش می پردازد:

·    تعریفی تماشائی

·    تعریفی از سرتاپا دیالک تیکی:

 

۱۷

کمان کهکشان در دست

 

·    معلوم نیست که خود سیاوش به تمامت غنای شاهکار فکری خود واقف است و یا خود با جوشش خودپوی آن، غافلگیر می شود:

·    آرش و سیاوش در هر صورت، از مفهوم زیبای زندگی بخش و زندگی ساز «امید» به مفهوم پرشکوه و شادی بخش «کمان کهکشان» (رنگین کمان)  می رسد.

·    وقتی از انسجام منطقی ـ بینشی سیاوش سخن می رود، منظور همین است.

·    خواننده بی اختیار به نوعی از تبیین ریاضی ـ منطقی قضایا برمی خورد که می توان «ریاضیات شعر» سیاوش نامید.   

 

۱۸

کمان کهکشان در دست

 

·    در این مفهوم سیاوش، ضمنا «امید مردم خاموش»  به کمانی تشبیه می شود برای پرتاب تیری تعیین کننده.

·    کمانی که بدون آن نه تیر معنی پیدا می کند و نه پرتاب تیری امکان پذیر می گردد.

·    اگر معنی این مفهوم، تأکید مؤکد سیاوش بر نقش تعیین کننده توده نیست، پس چیست.

·    این هنوز تمامی محتوای غول آسای این مفهوم سیاوش نیست.  

 

۱۹

کمان کهکشان در دست

 

·    سیاوش با بسط و تعمیم دیالک تیک جزء  و کل، شخصیت و تاریخ، فرد و جامعه به شکل دیالک تیک آرش و مردم خاموش و با تأکید بر نقش تعیین کننده کل، تاریخ، جامعه و توده، گامی فراتر و متعالی تر در پلکان تفکر مفهومی برمی دارد و دیالک تیک جامعه و طبیعت را، دیالک تیک طبیعت دوم (انسان، طبیعت اندیشنده)  و طبیعت اول را به شکل دیالک تیک کهکشان و قهرمان، کمان کهکشان و آرش بسط و تعمیم می دهد.

 

·    این اما به چه معنی است و منظور سیاوش از تأکید بر این دیالک تیک چیست؟

 

۲۰

کمان کهکشان در دست

 

·    امید مردم خاموش به زعم آرش، رنگین کمان کهکشان است و این بدان معنی است که توده چیزی از جنس طبیعت قدر قدرت لایتناهی و لایزال است.

·    این به معنی پیوند شخصیت انقلابی با توده و ضمنا به معنی اندیشه و عمل شخصیت (آرش) در تبعیت از قوانین طبیعی و در تمکین به قانونمندی های عینی است.

·    بیان دیگرگونه ای در شولای شعر از دیالک تیک جامعه و طبیعت، قهرمان و توده، آرش و مردم خاموش.

 

·    حالا حتما حریفی به خرده خواهد گفت که شعر پدیده ای خودجوش است و شاعر به دلایل مختلف تسلط و وقوف مطمئنی بر کلمات خود ندارد.

·    شاید حق با حریف باشد.

·    ولی توجه به ادامه شعر و روند توسعه آن بی ضرر و ضرور است:  

 

کمان کهکشان در دست

کمانداری کمانگیرم

شهاب تیز رو، تیرم

ستیغ سر بلند کوه، مأوایم

به چشم آفتاب تازه رس، جایم

 

·    همه عناصری که آرش خود را در پیوند با آنها می بیند، بدون استثناء، عناصر طبیعی اند.

·    این اگر به معنی بر قراری آگاهانه پیوند دیالک تیکی طبیعت دوم (آرش، انسان، جامعه) با طبیعت اول نیست، پس چیست؟

 

ادامه دارد.

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر