۱۳۹۹ مرداد ۲۳, پنجشنبه

رمان طایفه توئی (روحانیت، طایفه روشنفکر) (۱۷)

 

برتولت برشت
برگردان 

میم حجری

 

۱۰۰

·    در رود بزرگ، سوار بر کشتی کوچکی دو پسر جوان ۱۶ ساله و ۱۷ ساله به اسامی هونگ و کوان سفر می کردند.

 

۱۰۱

·    آندو از دیار واحدی بودند، ولی نه از طبقه اجتماعی واحدی.

 

۱۰۲

·     به همین دلیل هونگ خوب تغذیه شده بود و قوی هیکل بود، ولی کوان گرسنگی کشیده بود و لاغراندام بود.

 

۱۰۳

·     علاوه بر این، کوان عینکی بود و دستانی بزرگ و پینه بسته و تاول زده داشت.

·    اما از آنجا که او جثه کوچکی داشت، لاغریتش ناخوشایند به نظر نمی رسید.

 

۱۰۴

·     کوان پول کافی برای سفر نداشت و اگر هونگ بابت سفر پرداخت نکرده بود، اکنون نمی توانست در بخش عقبی کشتی در کنار هونگ بنشیند.

 

۱۰۵

·     البته کوان از نشستن در بخش عقبی کشتی ناراضی نبود.

·    برای اینکه انبوهی از توئی تاشی لاما هم در همانجا نشسته بودند و مشغول مجادله و مزاح بودند.

 

۱۰۶

·    این یکی از قواعد مرسوم بود که بنا بر آن، توئی تاشی لاما قبل از بقیه می رفتند تا اطراقگاهی مهیا کنند.

 

۱۰۷

·     خود پاپ اعظم هنوز در شیمای وسطی بود.

 

۱۰۸

·     این معاشرت با طلاب برای هونگ و کوان از اهمیت بزرگی برخوردار بود.

 

۱۰۹

·    هونگ و کوان به قصد رفتن به مدرسه منشی گری در پکن سفر می کردند.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر