۱۴۰۴ آبان ۱۱, یکشنبه

درنگی در چند و چون انعکاس در قاموس نظامی و کسرایی (۴)

 
 

درنگی

از

 شین میم شین

آینه گر نقش تو بنمود راست
خود شکن اینه شکستن خطاست
نظامی گنجوی
 

مخزن الاسرار

  داستان پادشاه ظالم با مرد راستگوی

شد بِه بَر پیر، جوانی چو باد

گفت:

 « ملک بر تو جنایت نهاد

پیشتر از خواندن آن دیو رای

خیز و بشو تاش بیاری به جای‌‌»

معنی تحت اللفظی:

جوانی به سرعت خود را به پیر منتقد از پادشاه رساند و هشدار داد:

«پا شو و قبل از اینکه سر و کله جلاد پیدا شود، راه حلی پیدا کن.»  

پیر وضو کرد و کفن برگرفت

پیش ملک رفت و سخن درگرفت

معنی تحت اللفظی:

پیر منتقد از پادشاه وضو کرد و کفن پوشید و پیش پادشاه رفت.

دست به هم سود شه تیز‌رای

وز سر کین دید سوی پشت پای

گفت:

 «شنیدم که سخن رانده‌ای

کینه‌کِش و خیره‌کُشم خوانده‌ای

آگهی از مُلکِ سلیمانی‌ام

دیو ستمکاره چرا خوانی‌ام‌‌‌؟»

معنی تحت اللفظی:

پادشاه  تیزهوش کین توز خبیث دست ها به هم مالید و گفت:

«گفته ای که من کین توز و خونریزم و مرا دیو ستمکاره نامیده ای.

مگر از عظمت قلمرو من خبر نداری؟»

پیر بدو گفت:

 «‌‌‌نه من خفته‌ام

زانچه تو گفتی بَتَرَت گفته‌ام

پیر و جوان بر خطر از کار تو

شهر و ده آزرده ز پیکار تو

من که چنین عیب‌شمار تو ام

در بد و نیک، آینه‌دار توام

آینه چون نقش تو بنمود راست

خود شکن، آیینه شکستن خطا ست

راستی‌ام بین و به من دار هش

گر نه چنین است به دارَم بکُش‌‌»

معنی تحت اللفظی:

پیر گفت:

«من کور نیستم.

حتی بدتر از این حرف ها را راجع به تو گفته ام.

از دست تو پیر و برنا در معرض خطر قرار دارند و سکنه شهرها و روستاها از دست تو در عذاب اند.

کسی که از معایب تو پرده برمی دارد، 

بسان آینه داری است که حسن و عیب تو را در آیینه نمودار می سازد.

اگر آینه عکس تو را نمودار می سازد،

تقصیری ندارد.

به عوض شکستن آینه، خودت را بشکن (تغییر بده) تا انعکاس بهتری از خود ببینی.

صداقت مرا بنگر و به هوش آی.

اگر نمی خواهی، صاحب اختیاری و می توانی خونم را بریزی.»

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر