درنگی
از
 شین میم شین 
آینه گر نقش تو بنمود راست
خود شکن اینه شکستن خطاست
خود شکن اینه شکستن خطاست
نظامی گنجوی 
«پا شو و قبل از اینکه سر و کله جلاد پیدا شود، راه حلی پیدا کن.»   
اگر نمی خواهی، صاحب اختیاری و می توانی خونم را بریزی.» 
ادامه دارد. 
مخزن الاسرار
داستان پادشاه ظالم با مرد راستگوی
شد بِه بَر پیر، جوانی چو باد
گفت:
« ملک بر تو جنایت نهاد
پیشتر از خواندن آن دیو رای
خیز و بشو تاش بیاری به جای»
معنی تحت اللفظی:
جوانی به سرعت خود را به پیر منتقد از پادشاه رساند و هشدار داد:
«پا شو و قبل از اینکه سر و کله جلاد پیدا شود، راه حلی پیدا کن.»   
پیر وضو کرد و کفن برگرفت
پیش ملک رفت و سخن درگرفت
معنی تحت اللفظی:
پیر منتقد از پادشاه وضو کرد و کفن پوشید و پیش پادشاه رفت.
دست به هم سود شه تیزرای
وز سر کین دید سوی پشت پای
گفت:
«شنیدم که سخن راندهای
کینهکِش و خیرهکُشم خواندهای
آگهی از مُلکِ سلیمانیام
دیو ستمکاره چرا خوانیام؟»
معنی تحت اللفظی:
پادشاه تیزهوش کین توز خبیث دست ها به هم مالید و گفت:
«گفته ای که من کین توز و خونریزم و مرا دیو ستمکاره نامیده ای.
مگر از عظمت قلمرو من خبر نداری؟»
پیر بدو گفت:
«نه من خفتهام
زانچه تو گفتی بَتَرَت گفتهام
پیر و جوان بر خطر از کار تو
شهر و ده آزرده ز پیکار تو
من که چنین عیبشمار تو ام
در بد و نیک، آینهدار توام
آینه چون نقش تو بنمود راست
خود شکن، آیینه شکستن خطا ست
راستیام بین و به من دار هش
گر نه چنین است به دارَم بکُش»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر