۱۴۰۳ آبان ۲۸, دوشنبه

قرآن کریم از دیدی دیگر (سوره النساء ویا زنان) (۳۲۳)

     

ویرایش و تحلیل

از

فریدون ابراهیمی

﴿وَأَخْذِهِمُ الرِّبَا وَقَدْ نُهُوا عَنْهُ وَأَكْلِهِمْ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ ۚ وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ مِنْهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا﴾
[ النساء: ۱۶۱]

و نيز به سبب رباخواريشان و حال آنكه از آن منع شده بودند، و خوردن اموال مردم را به باطل. 

و ما براى كافرانشان عذابى دردآور مهيا كرده‌ايم.

کریم

در این آیه، به انتقاد از خلق یهود ادامه می دهد:

جرم دیگر خلق یهود، نزولخواری است.

خدا از نزولخواری منع کرده است.

خدا ضمنا از خوردن مال مردم به باطل منع کرده است.

این بدان معنی است که خوردن مال مردم فقط اگر به باطل باشد، گناه است.

کریم

باطل را در دیالک تیک حق و باطل می سنجد.

از دید کریم،

راهزنی و قتل و غارت کاروان ها و برده کردن و فروختن برده ها 

به معنی خوردن مال مردم به حق است.

جنگ افروزی و حمله به خلق های دیگر و غارت دار و ندارشان تحت عنوان جهاد
به معنی خوردن مال مردم به حق است.

ولی وام دادن و نزول خوردن 

به معنی خوردن مال مردم به باطل است.

کسی از خود نمی پرسد که ممر درامد تجار شیعی ایران چه بوده است؟

دادن یک گونی شکر و چند کله قند به دهقانان و تصاحب حاصل دسترنج آنان و ضمنا به زیر یوغ بردگی و نوکری و کنیزی کشیدن کودکان شان،

مهمترین ممر درامد تجار شیعه بوده است.

این شیوه چپاول دسترنج مردم، اما از دید کریم و آیات کریم،

حلال تر از شیر مادر است.

﴿لَّٰكِنِ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَالْمُؤْمِنُونَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ ۚ وَالْمُقِيمِينَ الصَّلَاةَ ۚ وَالْمُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَالْمُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ أُولَٰئِكَ سَنُؤْتِيهِمْ أَجْرًا عَظِيمًا﴾
[ النساء: ۱۶۲]

ولى دانشمندانشان و آن مؤمنانى را كه به آنچه بر تو و به آنچه پيش از تو نازل شده ايمان دارند، و نمازگزاران و زكات‌دهندگان و مؤمنان به خدا و روز قيامت را اجر بزرگى خواهيم داد.

از دید کریم

هر کس به انبیاء و کتب مقدس ایمان بیاورد،

به عوض زجر، اجر دریافت خواهد کرد.

﴿۞ إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلَىٰ نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِن بَعْدِهِ ۚ وَأَوْحَيْنَا إِلَىٰ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَعِيسَىٰ وَأَيُّوبَ وَيُونُسَ وَهَارُونَ وَسُلَيْمَانَ ۚ وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُورًا﴾
[ النساء: ۱۶۳]

ما به تو وحى كرديم همچنان كه به نوح و پيامبران بعد از او وحى كرده‌ايم و به ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و سبطها و عيسى و ايوب و يونس و هارون و سليمان وحى كرده‌ايم و به داود زبور را ارزانى داشتيم.

کریم در این آیه،

به دگم (جزم) وحی اشاره می کند 

و 

آن را تنها طریق خدا  برای برقراری با واسطه رابطه  با خلق قلمداد می کند.

انبیاء

میانجی بین آسمان و زمین، میان خدا و خلق قلمداد می شوند.

 

﴿وَرُسُلًا قَدْ قَصَصْنَاهُمْ عَلَيْكَ مِن قَبْلُ وَرُسُلًا لَّمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَيْكَ ۚ وَكَلَّمَ اللَّهُ مُوسَىٰ تَكْلِيمًا﴾
[ النساء: ۱۶۴]

و پيامبرانى كه پيش از اين داستانهاشان را براى تو گفته‌ايم و آنان كه داستانهاشان را براى تو نگفته‌ايم. و خدا با موسى سخن گفت، چه سخن گفتنى بى‌ميانجى.

تفاوت موسی با بقیه انبیاء، برقراری بیواسطه و مستقیم رابطه با خدا بوده است.

در این مورد، دیگر نیازی به واسطه (جبرئیل و وحی) نبوده است.

﴿رُّسُلًا مُّبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ ۚ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا﴾
[ النساء: ۱۶۵]

پيامبرانى مژده‌دهنده و بيم‌دهنده تا از آن پس مردم را بر خدا حجتى نباشد، و خدا پيروزمند و حكيم است.

کریم در این آیه به توصیف فونکسیون انبیاء می پردازد:

فونکسیون انبیا، دیالک تیکی از مژده و بیم بوده است.

دیالک تیک مژده و بیم، فرمی از بسط و تعمیم دیالک تیک تطمیع و تهدید و دیالک تیک امید و بیم است.

﴿لَّٰكِنِ اللَّهُ يَشْهَدُ بِمَا أَنزَلَ إِلَيْكَ ۖ أَنزَلَهُ بِعِلْمِهِ ۖ وَالْمَلَائِكَةُ يَشْهَدُونَ ۚ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ شَهِيدًا﴾
[ النساء: ۱۶۶]

ولى خدا به آنچه بر تو نازل كرد شهادت مى‌دهد كه به علم خود نازل كرده است، و فرشتگان نيز شهادت مى‌دهند، و خدا شهادت را بسنده است.

کریم در این آیه، در صدد اثبات صحت دعاوی انبیاء است:

کریم به عوض اثبات تجربی و عقلی و علمی دعاوی خود، 

ادعا می کند که خدا و ملائکه شاهدند.

دلایل، قوی باید و من، تقی.

شهادت یکی از مفاهیم مهم فقهی است که به دو معنی زیر به کار می رود:

الف

به معنی  جان باختن در راه خدا،

که گویا بهترین راه ملاقات با پروردگار است.

منظور حضرات، ملاقات روحانی شهدا با خدا به مثابه روح مطلق است.

ب

به معنی حضور همراهِ مشاهده است که این حضور یا به بَصَر است و یا به بصیرت.

شهادت بدین معنی اعلام مشاهده چیزی است.

مثال:

ادعای شق القمر به این دلیل می تواند درست باشد که کسی  شاهد (مشاهده کننده) باشد و به مشاهده این معجزه شهادت داده باشد.

این شهادت البته حتما نباید به صورت بصری (به مدد چشم و دیگر اعضای حسی) صورت گیرد.

ضمنا می تواند به مدد بصیرت صورت گیرد.

حریف می تواند نبیند، ولی به مدد چشم درون ببیند.


﴿إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوا عَن سَبِيلِ اللَّهِ قَدْ ضَلُّوا ضَلَالًا بَعِيدًا﴾
[ النساء: ۱۶۷]

هر آينه آنان كه كافر شده‌اند و از راه خدا روى گردانيده‌اند سخت به گمراهى افتاده‌اند.

﴿إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَظَلَمُوا لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَلَا لِيَهْدِيَهُمْ طَرِيقًا﴾
[ النساء: ۱۶۸]

كسانى را كه كافر شده‌اند و ستم كرده‌اند خداوند نمى‌آمرزد و به هيچ راهى هدايت نمى‌كند.

﴿إِلَّا طَرِيقَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ۚ وَكَانَ ذَٰلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرًا﴾
[ النساء: ۱۶۹]

مگر به راه جهنم كه همواره در آن باشند. و اين كار بر خداى آسان است.

کریم در این آیات، کفار را یعنی منکران صحت دعاوی انبیاء را 

ضمنا ظالم محسوب می دارد و تهدید به عذاب الیم می کند.

البته در آیات دیگر ادعا کرده است که خود خدا خواشته که کسانی کافر و یا مؤمن شوند.

 

فروغ فرخزاد

به درستی خواهد پرسید:

«اگر چنین است، پس اجر و زجر به چه دلیل است؟»

 

مراجعه کنید

به

تحلیلی بر شعر فروغ فرخزاد

تحت عنوان  «عصیان بندگی» 

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11381

 

https://hadgarie.blogspot.com/2020/12/blog-post_21.html

تحلیلی بر شعر فروغ

تحت عنوان «عصیان خدایی»

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11382

 

https://hadgarie.blogspot.com/2020/12/blog-post_62.html

 

﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمُ الرَّسُولُ بِالْحَقِّ مِن رَّبِّكُمْ فَآمِنُوا خَيْرًا لَّكُمْ ۚ وَإِن تَكْفُرُوا فَإِنَّ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا﴾
[ النساء: ۱۷۰]

اى مردم، پيامبرى به حق از جانب خدا بر شما مبعوث شد، پس به او ايمان بياوريد كه خير شما در آن است.

 و اگر هم كافر شويد، از آن خداست هر چه در آسمانها و زمين است. 

و او دانا و حكيم است.

این طرز «استدلال» کریم، مبتنی بر پرت و پلا ست:

به دعاوی انبیاء ایمان بیاورید.

چر و به چه دلیل؟

چون خیر شما در آن است.

معیار کریم برای کشف حقیقت، معیاری پراگماتیستی است.

حقیقت = چیزی که به نفع کسی باشد.

ایمان و کفر خلایق در مالکیت خدا بر همه چیز هستی، تغییری نمی دهد.

این ادعا چه ربطی به کفر و ایمان خلایق دارد؟ 


ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر