۱۴۰۲ اسفند ۱۸, جمعه

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۳۳۲)

  

 
میم حجری


یعنی مثلا اون نره خری که داره تو معدن زغال سنگ کار میکنه باید زنش رو که یه موجود لطیف و ظریف هستش با خودش بیاره ، پا به پای هم کار کنن چرا که مساوی هستن؟ واقعا که
نازگل


کسی که در معادن ذغال و غیره کار میکند
نره خر است؟
زنان کار نمی کنند؟
هر کار کثیفی که نران می کنند
زنان هم می کنند
اگر کسی در برابری زنان و نران شک داشت
برود به زندان ابوقریب ویا زندان ابو اوین و با زنان شکنجه گر و آدمکش آشنا شود



"زیاد فکر کردن" خوشحالی رو از من گرفت،اما حدس هام اشتباه نبود.
نازی

ایرانی جماعت
فکر نمی کنند
اصلا نمی توانند فکر کنند
فقط فکر می کنند که خیال بافی فکر کردن است.
هنر ۹۹ درصد افراد
نشخوار افکار این و آن و ریختن نشخواریات به کام این و آن است
شعار دکارت شده:
من نمی اندیشم پس هستم



اگر ابتکارات خود را در نمایشگاه ها و بازارهای مواد غذایی معرفی کنید
می توانید با فروش پانت تهیه شان
میلیونر شوید


تحسین از آنِ زنی ست که در مقابلِ زمزمه های سنتی و قدیمی، بغضش را می بیند اما شک نمی کند .
حریفه

مجله ای که زن مدرن از در عقب
در دست دارد
نشانه بی فرهنگی اش است
شاید زنان سنتی مترقی تر از او باشند


ملا محمود نبویان عضو تبهکار فرقه ضاله پایداری:هرکس بگوید ولایت فقیه تشریفاتی مرتد است و حکمش اعدام است و زنش بر او حرام است.ا
رسا

جمله ملا غلط است
و معنی دیگری دارد
چون فاقد فعل است:
هرکس بگوید:
ولایت فقیه تشریفاتی (است)
مرتد است
و
حکمش (؟) اعدام است (محکوم به اعدام است) و زنش بر او حرام است.




ایران توسط عرب های لبنان و فلسطین اشغال شده . تاکتیک جنگ های چریکی ترور بمب گذاری ... کشتن غیر نظامی ها .
الهه

نه.
جنقوری اسلامی
جنقوری فوندامنتالیستی اسلامی است که همشیره فاشیسم (نازیسم) است.
فوندامنتالیسم اسلامی فاشیسم فئودالی است.
عراق و لبنان و یمن وسوریه و غیره
مستعمرات جنقوری اسلامی اند.
ترور مشخصه مهم فاشیسم و فوندامنتالیسم است
لطانیاهو و باندش هم نماینده فوندامنتالیسم یهودی اند


دل یکی از مفاهیم مبهم و موهوم رایج در ادبیات فئودالی است که خلایق معنی اش را نمی دانند
خیلی ها دل را با قلب و هر چیز دلبخواهی دیگر عوضی می گیرند
دل پاک و نجس خرافه ای بیش نیست
دل = ضمیر، ذهن، مغز





فکر کن تو‌ هند‌ اگه یکی گاو بکشه بخوره انگار خدا رو کشته و خورده

تبسم
گاو واقعی تر از خدا ست.
خدا چیست؟
خدا مفهومی بیش نیست.
مفهوم چیست؟
مثال:
دختر یک مفهوم است.
مفهوم دختر فرقی با مفهوم درخت و خدا و خرما و خورجین ندارد
مفاهیم جزو ارواح اند و فقط در ذهن بشر وجود دارند



چقدر انسان جسور میشود وقتی مطمئن است کسی دوسش دارد
سوزان

هیچکس
کسی را مطمئنا دوست ندارد.
هرکس آدم باشد
خویشتن خویش را دوست میدارد.
مجانین فاشیست و فوندامنتالیست
نه کسی را دوست می دارند و نه حتی خویشتن خویش را
جسارت نتیجه شناخت و شعور است:
توانا بود هرکه دانا بود


گریه نکن خواهرم؛ در خانه‌ات درختی خواهد رویید و درخت‌هایی در شهرت و بسیار درختان در سرزمینت. باد پیغام هر درختی را به درخت دیگر خواهد رسانید و درخت‌ها از باد خواهند پرسید: در راه که می‌آمدی سحر را ندیدی؟! ‌ سووشون سیمین دانشور‌

این جمله اخر رمان سووشون است.
باد در جواب درختان گفته بود:
سحر نبود.
شب تیره قیرگونی در هیئت کفتاری عبوس بود که از لب و لوچه اش چرک و کثافت و خون می ریخت



در من" ذخیره شده ای چون شراب در خوشه های تاک ،
در تو" اما مانند جام تهی ام به جا مانده در میخانه ای متروک
پوریا

اولا در خوشه های تاک شرابی وجود ندارد
غوره و انگور وجود دارد.
شاعر خود را به خوشه انگور تشبیه می کند و مخاطب را به شراب
بعد خود را به جام تهی تشبیه میکند و مخاطب بدبخت را به میخانه ای متروک
یعنی عملا تحقیرش می کند


از دیشب یه فکری زده به سرم باید انجامش بدم: ته‌دیگِ کالباس! دودی باشه بهتر، عطرشو بده به پلو، خودشم سرخ شده و برشته.
محتشم

کالیاس و سوسیس و امثالهم
حاوی ماده ای شیمیایی (نیترات) اند که اگر همراه با مواد پروته ئین دار مثلا پنیر و گوشت و تخم مرغ و شیر و غیره حرارت ببینند
ماده ای سرطان زا به نام نیتروز امین تشکیل می یابد که خوردنش خیلی خطرناک است


سؤال روشن است:
با دل کسی که زهر در کاسه آشت می ریزد
چه باید بکنی؟
دلش را بشکنی و کاسه آش زهرالود را بر سرش بزنی
و یا دلش را به دست اوری و کاسه زهر آلود آش را سر بکشی؟




شکستن دل مثل شکست استخون دَندست از بیرون همه چی خوبه ولی هر نفسی که میکشی کل بَدنِت از درون درد میگیره بله مراقب حرفایی که از دهنمون میاد بیرون باید باشیم
علم

دل به دست اوردن و دل شکستن از دیالک تیک های اخلاقی فئودالی ـ مذهبی است
این دیالک تیک ها را فقط میتوان به طور مشخص ارزیابی کرد و نه به طور انتزاعی ویا مجرد.
مثال بزنید برای هر دو قطب این دیالک تیک.
با دل کسی که شب و روز زهر در طعام فکری مردم می ریزد
چه رفتاری باید داشت؟




گر تو خواهی که یکی را سخن تلخ بگویی
سخن تلخ نباشد چو برآید به دهانت
نه من انگشت نمایم به هواداری رویت
که تو انگشت نمایی و خلایق نگرانت
سعدی


به نظر سعدی
تعیین کننده حقیقت سخن
نه محتوای خود سخن
بلکه سخنران است.
اگر دو دو تا ۴ تا از دهن زشت رویی بیرون آید
باطل مطلق است
ولی اگر دو دو تا ۵۰ تا از دهن ماهرویی بیرون اید
حقیقت محض است



قاتل امیر کبیر قبله عالم روحانیت شیعی است
رئیسی رجعت به خاندان قاجار را ترقی و شق القمر می داند
بهائیت صدهزار بار بهتر از تشیع اصلا حشری است
در جنقوری اسلامی کسی بهائیت را نمی شناسد
درنگی در پژوهشی تحت عنوان مارکسیزم و آیین بهایی

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13520


خمینی بیسوادترین آخوند بوده که امپریالیسم به کره قمر برد و عکسش را نشان خلایق داد و امامش کرد و جامعه را به طویله تبدیل کرد

یه جا نوشته بود:
زندگی هر آدم
راهی است که از درونش میگذرد
و با هر قدم شکل میگیرد.
هر آدم صراطی است:
گاهی مستقیم و گاهی پیچاپیچ و کج به سمت جهنم!
موافقین؟

بدون برون، درونی وجود ندارد.
هر چه در اندرون کسی است
از بیرون به اندرون رفته است.
درون
آیینه برون است
ضمنا اگر زندگی هر کس راهی است که از درونش می گذرد، چگونه میتوان در راه درون راهپیمایی کرد و با هر قدم شکلش داد؟
ضمنا ادم رهرو است و نه راه
حریف حواس پرت است


دوری ز کسی کز او نیاسایی بِهْ
در صحبتِ او عمر نفرسایی بِهْ
از هم‌نفسی که رنجه‌دل خواهی بود
باللّه که هزار بار تنهایی بِهْ
اشرفی_سمرقندی
رباعی

معنی تحت اللفظی:
از هماندیشی با کسی که آسایشت را به هم می زند، پرهیزکن
تنهایی بهتر از همصحبتی با چنین کسی است
شعر
بهترین وسیله برای خرپروری است
همادیشی متمدنانه ترین طریق همزیستی است
حبیب باید طبیب باشد
یعنی داروی تلخ انتقاد علمی و انقلابی به کامت بریزد تا ترک خریت کنی و آدم شوی



بشر جزئی از طبیعت است
بشر موجودی نیمه طبیعی ـ نیمه جامعتی است.
جامعه بشری
طبیعتی است که روح (شعور) در آن رسوخ کرده است
جامعه
طبیعت روحمند است
طبیعت دوم است
طبیعت انسانی شده است
دیالک تیک طبیعت و جامعه
پایدار است و میان طبیعت و جامعه داد و ستد مدام است



پرنده نیاز به آینه‌ای داشت تا خیال کند تنها نیست.

پرنده را دستکم نباید گرفت
پرنده خودکفا ست
اگر همدم لازم داشت فرامی خواند
گنجشک از پرندگان محبوب فروغ فرخزاد بوده است که مظهر خودکفایی است


این همه رنج، این همه زخم و این همه غصه کافی نبود
 که این همه دار و تیر و تفنگ می‌ساختند ؟
عباس معروفی

هی مشد عباس
هیچ چیز به تنهایی وجود ندارد
رنج در دیالک تیک رنج و گنج، رنج و راحت وجود دارد
زخم در دیالک تیک زخم و مرهم
غصه در دیالک تیک قصه و غصه، شادی و غصه
دار و تیر و تفنگ
فونکسیون های متعدد متضادی دارند.
دار برای تقسیم مذبوحی (گاوی و گوسفندی) مفید بوده است
تیر و تفنگ برای شکار


من هم میتوانستم پرچم کشوری باشم
یا پیراهنی زیبا براندام دختران ایل
یادستکم زخم سربازی مجروح را بامن ببندند
ولی آنها چادری سیاه ازمن ساختند
تاگیسوی بلنددختری رابپوشانم
یاچشم‌های یک زندانی را
محمد جواد جلیلیان

جلیلیان
از دیالک تیک وسیله و فونکسیون خبر ندارد
وسیله واحدی می تواند فونکسیون های متعدد متضادی داشته باشد
مثلا چاقو هم میتواند برای تقسیم نان و کیک و هندوانه به تساوی به کار آید و هم برای قصابی کردن جانوری ویا بشری ویا برای کندن پوست سیب ویا سیب زمینی



در کشورهای خاورمیانه
اگر اسرائیل را با کلی تخفیف مستثنی بداریم
هنوز ملت تشکیل نشده است
به همین دلیل حماس و حزب الله و داشع و طالبان
امت درست کرده اند
امت هم حتی درست نشده است


بچه میخوام ولی شوهر نه
حدیث

کاری ندارد.
از هر کسی که خواستید میتوانید اسپرمی بخرید و بچه دار شوید ویا بچه ای را بخرید
خلایق در مراکش سالانه ۴۰ هزار نوزاد را سر کوچه ویا حتی در زباله دانی می گذارند
دختران هنوز کاندوم و قرص ضد حاملگی نمی شناسند
سنت چه مصیبتی است




بی نیازانیم، ما را ناز بالش گو مباش
 غنچه خسبانیم، زانو؛ مُتّکای ما بس است
صائب_تبریزی

صائب
نوحه سراست ونه شاعر
کسی که از نعمت بالش محروم باشد
نیاز مفرط به بالش و خیلی چیزهای دیگر دارد
بی نیاز جازدن چنین کسی نشانه نادانی و بی شرمی است
رضاشاه
در بازدید از زندان دیده بود که زندانیان به عوض بالش خشتی را زیر سر می گذارند.
گفته بود:
مگر اینجا هتل است.
خشت ها را بگیرید

 
وقتی در مورد گذشته تون سوال میپرسه
  مثل محمود درویش بگید:
«در موردِ بعد؛ بعد از تو هیچ کس را دوست نخواهم داشت
و در موردِ قبل؛
 من اساساً عشق را بدونِ تو نمی شناختم...»

سوال پرسیدن وجود ندارد
سوال کردن وجود دارد ویا پرسیدن
بعد از تو هیچ کس را دوست نخواهم داشت
دروغی بیش نیست
دوست داشتن دست خود بشر نیست
اوبژکتیو است و نه سوبژکتیو
عینی است و نه دلبخواهی و ارادی و اختیاری
.. بدونِ تو نمی شناختم.
اینهم ادعای یاوه ای است
عشق پدیده ای طبیعی و غریزیه



بعد تو فاحشه‌ای هرزه دلم که میان مردم در پی ذره‌ای از آنچه تویی می‌گردم
حریفه

اگر معنی این حرفت را می دانستی
فوری حذف می کردی



بیش از ۶۰ درصد برنج
مواد قندی است
از برنج می توان شکلات درست کرد
برنج تحفه نیست
ملل مرفه و پیشرفته به ندرت برنج می خورند



گر عشق همی مونس و همخانهٔ ماست
 غم‌ها همه یک جرعهٔ پیمانهٔ ماست
 از عقل فراگذر که در عالم عشق
 او نیز غلام دل دیوانهٔ ماست ...
عین‌‌‌القضات_همدانی

حریف در این دوبیت شعر
دیالک تیک غریزه و عقل را به شکل دوئالیسم عشق و عقل بسط و تعمیم داده است و به تجلیل غریزه (عشق) و تحقیر عقل پرداخته است.
هدف طبقات حاکمه انگل و استثمارگر و استحمارگر هم از تجلیل عشق و می و معشوق و مستی و ساغر و ساقی
همین خردستیزی است

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر