۱۴۰۱ خرداد ۱۵, یکشنبه

درنگی در شعری از سهراب سپهری

 Ist möglicherweise Kunst von Baum
 
میم حجری

خنده‌ای
کو که به دل انگیزم؟
 
قطره‌ای 
کو که به دریا ریزم؟
 
صخره‌ای 
کو که بدان آویزم؟
 
مثل این است که شب نمناک است
دیگران را هم غم هست به دل،
غم من ،
لیک،
غمی غمناک است.
سهراب سپهری

دل به خنده واداشتن
از مفاهیم سهراب است.
خیلی زیبا ست.
 
منظورش فقدان شرایط شادی بخش برای رویش گل خنده بر لبها ست.
 
منظورش از قطره
قطره اشک است.
 
دلش می خواهد یک دریا اشک بریزد.
ولی
نمی تواند.
 
منظورش از صخره
تکیه گاه است.
 
نتیجه این فقدان شرایط شادی بخش و توان ریختن اشک و تکیه گاه
غم و اندوه است.
نه غم معمولی، بلکه غمی غمناک است.
 
همانطور که شب از فرط نم، نمناک است،
غم سهراب هم از فرط غم
غمناک است.

تصورات سهراب
در این شعر
شاهکار است.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر