۱۴۰۱ خرداد ۱۵, یکشنبه

درنگی در مقوله اوتوریته

 Ist möglicherweise eine Abbildung von 3 Personen und Personen, die stehen
 
میم حجری

رابطهء عنصر آگاه و توده ها رابطه بالا و پائین نیست.
ین رابطهء عنصر پیشاهنگ و پیشرو با توده ها در هر جنبش اجتماعی است و مفهوم پردازی کاذب نکنید.
راوی

چنین رابطه بیواسطه ای 
وجود ندارد، 
نمی تواند هم وجود داشته باشد.
 
اگر به فرض محال عنصر آگاهی باشد 
و 
با توده رابطه برقرار کرده باشد، 
بدون چون و چرا
اوتوریته توده خواهد بود.
 
یعنی 
با توده رابطه هیرارشیک (سلسله مراتبی) خواهد داشت.
 
به قول راوی
 رابطه بالا و پایین
به قول استالیینست ها
رابطه شبان با رمه
خواهد داشت.
 
در عهد حجر
در روایات اساطیری و حماسی و افسانه ای
از
رابطه سپاه طبقه حاکمه و در جامعه بی طبقه اولیه سپاه توده با پهلوان 
سخن می رفت.
 
پهلوان
اوتوریته سپاه محسوب می شد
و
خودش مزدور طبقه حاکمه مثلا افراسیاب و غیره بود.
 
در عصر جدید
دیالک تیک رهبر و حزب وجود دارد.
 
رهبر مثلا مارکس و انگلس و لنین
اوتوریته اند.
 
حزب طبقه کارگر
این اوتوریته را انتخاب کرده است و از او تبعیت می کند.
 
رابطه عینی بالا و پایین هست
ولی مبتنی بر برخورداری نیست.
 
خود رهبر داوطلبانه این فونکسیون را به عهده گرفته است،
بی انکه سود شخصی توقع داشته باشد.
 
در این رابطه اوتوریته با طبقه
نوعی تقسیم کار بین اعضای حزب و رهبر وجود دارد
 و 
نه رابطه ارباب و نوکر.
 
یعنی برابری همه اعضای حزب و عزل پذیری رهبر و جایگزینی اش با فرد بهتر 
به جای خود می ماند.
 
میان حزب طبقه و طبقه هم همین رابطه دیالک تیکی برقرار است:
حزب
اوتوریته طبقه است
بی آنکه سربارش و برخوردارش باشد.
 
میان طبقه کارگر و توده 
هم 
همین دیالک تیک برقرار است:
طبقه کارگر رهبر توده است
بی آنکه سربارش باشد و برخوردارش باشد. 
 
پایان



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر