۱۴۰۱ خرداد ۲۰, جمعه

فرهنگ مفاهیم فلسفی (الف) اونتولوژی و نئو اونتولوژی (۵)


 پروفسور دکتر مانفرد بور

پروفسور دکتر هاینتس پپرله

برگردان

 شین میم شین  
 

۵

فرم های نمودین مختلف نئو اونتولوژی

 

·    کولپه، بشر، دریش و ونزل و افراد و جریانات زیر را می توان به نحوی از انحاء متعلق به نئو اونتولوژی    دانست:

 

۱

ادموند هاسرل

 (۱۸۵۹ ـ ۱۹۳۸)

فیلسوف و ریاضی دان اطریشی

از مؤسسین فنومنولوژی

او فلسفه را از پرداختن به مسائل جهانی نهی می کرد.

فلسفه می بایستی به تحلیل پدیده ها قناعت کند.

او مخالف پسیکولوژیسم هم بود که قانون منطق را مبتنی بر روندهای روانی می دانست و به انکار اصولی عینیت می پرداخت.

جریانات زیر تحت تأثیر هاسرل بوده اند:

اگزیستانسیالیسم پونتی، سارتر و هایدگر

تئوری انتقادی تئودور آدورنو

جامعه شناسی آلفرد شولتسه

آثار او بر ۴۰ هزار صفحه بالغ می شوند:

در باره عدد

فلسفه حساب

فلسفه به مثابه علم سختگیر

ایده هائی راجع به فنومنولوژی و فلسفه فنومنولوژیستی

 

·    هاسرل به عنوان نماینده  اونتولوژی «عام»

 

۲

مارتین هایدگر

(۱۸۸۹ ـ ۱۹۷۶)

فیلسوف آلمانی در سنت فنومنولوژی هاسرل، فلسفه حیات ویلهلم دیلتی، اگزیستانسیالیسم کیرکگارد

منتقد فلسفه غرب و توسعه درک جدیدی از انسان و جهان

از ایدئولوگ های سینه چاک فاشیسم آلمان

و

از طرفداران هیتلر

 

 

·    هایدگر به عنوان نماینده «اونتولوژی بنیادی»

 

۳

·    ژان پل سارتر به عنوان نماینده «اونتولوژی فنومنولوژیکی»

 

۴

·    کنراد ـ مارتیوس به عنوان نماینده «اونتولوژی رئال»

 

۵

·    برخلاف نمایندگان نئو اسکولاستیک که به احیای اونتولوژی قدیم اسکولاستیک قرون وسطی می پردازند، طرفداران نئو اونتولوژی راه های دیگری را در پیش می گیرند.

 

۶

·    نیکولای هارتمن و گونتر یاکوبی به عنوان نمایندگان نئو اونتولوژی ـ به معنای محدود کلمه ـ می کوشند تا اونتولوژی را دیگر نه بر مبنای استقرائی، بلکه برمبنای استنتاجی، نه برمبنای راسیونالیستی، بلکه برمبنای خارائین امپیریستی (تجربه گرایی) توسعه دهند.

 

۷

·    با توجه به نمایندگان برجسته اونتولوژی، می توان به وضوح دید، که نئو اونتولوژی قادر به فراتر رفتن از ایدئالیسم نیست.

 

۸

·    هارتمن در سرفصل کتاب خود تحت عنوان «خطوط اساسی متافیزیک شناخت» خاطرنشان می شود که بررسی های فوق از این نقطه حرکت می کنند که «شناخت خلق، ایجاد و احداث شیئی، آنسان که ایدئالیسم کهنه و نو قصد آموختن به ما دارد، نیست، بلکه درک چیزی است که قبل از شناخت و مستقل از آن وجود داشته است.»

 

۹

·    هارتمن با این نظریه درست، جبهه گیری نئو اونتولوژی  را نسبت به ایدئالیسم ذهنی بیان می دارد.

 

۱۰

·    او در استدلال و اثبات و مدافعه خویش به سلسله ای از عناصر مثبت نیز دست می یابد که این فلسفه به کمک آنها نفوذ خود را میان محافل معینی از روشنفکران بورژوائی بسط می دهد، بی آنکه آن در مجموع به تئوری علمی شناخت راه بگشاید.

 

۱۱

·    هارتمن اگرچه از هگل مطالب زیادی را به خدمت می گیرد، ولی با این حال، نه نقش پراتیک را در روند شناخت درک می کند و نه خصلت دیالک تیکی روند شناخت را.

 

۱۲

·    او با طرح تز «بقایای غیرقابل فهم» در کلیه عرصه های واقعیت، در و دروازه را بروی اگنوستیسیسم و ایراسیونالیسم چهارطاق باز نگه می دارد. 

 

·    مراجعه کنید به اگنوستیسیسم (ندانمگرائی)، ایراسیونالیسم (خردستیزی)  

 

 

ندانمگرایی

(اگنوستیسیسم)

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/3632

 

 

خردستیزی

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/5452

 

پایان

 

۱۳

·    موضع ایدئالیستی هارتمن در پاسخ به مسائلی از قبیل «مستقل از شناخت بودن» و «چند و چون ساختار آن»، مسائلی که موضوع اونتولوژی او را ـ به معنای محدود کلمه ـ تشکیل می دهند، عیان می گردد. 

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر