۱۴۰۰ آبان ۱۳, پنجشنبه

استالینیسم (۴۹) (بخش آخر)

 

استالین؛ آخرین کتابخوان آزاد شوروی

 

پروفسور دکتر ورنر هوفمن

(۱۹۲۲ ـ ۱۹۶۹)

برگردان

میم حجری

پیشکشی به رنج برندگان و اندیشندگان

 

بخش هفتم

استالینیسم و بیگانگی

 

۱

·    آموزه مارکس در باره انسان بیگانه گشته یکی از ژرفترین نظراتی است که به جامعه شناسی هدیه شده است.

 

۲

·    در جامعه تجاری توسعه یافته، میان انسان ها رابطه مبتنی بر «فتیشیسم کالا» (پرستش کالا به مثابه بت) حاکم  می شود.

 

۳

·    رابطه مبتنی بر «فتیشیسم کالا»، رابطه ای است که از چیزوارگی روابط انسانی حکایت می کند.

 

۴

·    رابطه مبتنی بر «فتیشیسم کالا» نه فقط در داد و ستد اقتصادی میان اعضای جامعه، بلکه در کلیه مظاهر زندگی آنها حاکم می شود.

 

۵

·    با در نظر گرفتن یکدیگر به مثابه صاحبان کالا، میان انسان ها نوعی «رابطه مبتنی بر بیگانگی متقابل» پدید می آید:

·    «اکنون، اشخاص برای یکدیگر فقط به مثابه نمایندگان کالا وجود پیدا می کنند.»

·    (کارل مارکس، «سرمایه»، فصل ۲۳، ص ۹۹)

 

۶

·    «روابط اجتماعی برای انسان ها در کارهای شخصی شان، نه به مثابه مناسبات اجتماعی بلاواسطه اشخاص در خود کار، بلکه بر عکس، به مثابه مناسبات شیئی اشخاص، به مثابه مناسبات اجتماعی اشیاء جلوه گر می شوند.»

·    (کارل مارکس، «سرمایه»، فصل ۲۳، ص ۹۹ )

 

۷

·    «حرکت اجتماعی خود انسان ها برای شان فرم حرکت اشیاء کسب می کند.

·    اشیائی که انسان ها را تحت کنترل خود دارند، به جای اینکه انسان ها آنها را تحت کنترل خود داشته باشند.»

·    (کارل مارکس، «سرمایه»، فصل ۲۳، ص ۸۹ )

 

۸

·    این پدیده از اهمیت بزرگی برخوردار است و نکات فوق الذکر همیشه بدان منتهی می شوند.

 

۹

·    رابطه بیگانگی در جامعه پرولتری نیز در آغاز به تأثیربخشی خود ادامه می دهد.

 

۱۰

·    رابطه بیگانگی یکی از ارثیه هائی است که نظام نوین از نظام کهنه به طرق زیر به میراث می برد:

 

الف

·    از طریق فرم کالائی فراورده ها

 

ب

·    از طریق کار به ازای دستمزد.

 

پ

·    از طریق «اصل علاقه مندی مادی» و «اهرم اقتصادی» سود شخصی.  

 

ت

·    از طریق نظام حقوقی منطبق با آن.

 

ث

·    از طریق دستگاه فشار بودن قدرت دولتی.

 

ج

·    از طریق «بوروکراسی» به مثابه فرم کار بیگانه شده.

 

۱۱

·    این رابطه بیگانه شده، که نخست در فرم های داد و ستد میان انسانی عرض اندام می کند، ظاهرا تنها به میزان عقب نشینی این فرم ها از بین می رود.

 

۱۲

·    اکنون، استالینیسم به مثابه تشدید افراطی فرم های این رابطه بیگانگی نمودار می گردد.

 

۱۳

·    این امر باید به دلایل زیر صورت گرفته باشد:

 

الف

·    اضطرار اقتصادی پابرجا غریزه ثروت اندوزی را و تفکر تجاری مستور را برای مدت مدیدی بیدار نگه می دارد.

 

ب

·    تشکیل برنامه ریزی شده نظام اجتماعی نوینی از رتبه ها و مقامات جدید، تمایل فردی به «بالا» را و حس مافوق حرفه و شغل به پست و مقام را و شرایط اجتماعی «ترقی» را تحکیم می بخشد.

 

پ

·    علاوه بر دلایل فوق الذکر و  قبل از همه، به این دلیل که دولت به مثابه قدرت مطلقه قدر قدرت «غیر قابل تخمین» و بی حساب و کتاب در کلیه عرصه های حیات اجتماعی نفوذ می کند.

 

۱۴

فرانتس کافکا 

نویسنده بیگانگی در کل روابط انسانی

ماجرای قاضی بی وجدان (بی تفاوت)  در رمان کافکا موسوم به «محاکمه» نارضایتی دست اندرکاران ادبی استالینیسم را افزایش داد و سکوتی مرگبار مربوط  به کافکا را سبب شد.

سکوتی که اخیرا شکسته است.

در این رمان کافکا

ماجرای قاضی نامش هرگزمگو مطرح می شود

که مردی را نخست به ممنوعیت محکوم می کند

 و سپس به قتل می رساند

 تا به تشکیل مکانیسم قضائی مورد نظر خود نایل آید.

 

·    در ترور و پیآمدهای آن، رابطه بیگانه شده به کمال و نقطه اوج خود می رسد:

·    در هراس و سوء ظن ـ حتی ـ میان فرمانبران.

 

۱۵

·    اگر دیکتاتوری استالینیستی در فرم های خود بارها و بارها با دیکتاتوری های به لحاظ محتوا کاملا دیگر (مثلا دیکتاتوری فاشیستی هیتلر) قابل مقایسه جلوه می کند، از آن رو ست که هر دو نوع دیکتاتوری در سطح رابطه بیگانه شده دولت از تبعه خویش به هم می رسند.

 

(بیگانگی شهروندان از دولت در هر دو نوع دیکتاتوری که به طور صوری و فرمال شبیه، ولی ماهیتا ضد یکدیگرند، یکسان است.

ما اینجا به دیالک تیک فرم و محتوا می رسیم و به این حقیقت امر که محتواهای حتی متضاد می توانند در فرم واحدی عرض اندام کنند.

مراجعه کنید به دیالک تیک فرم و محتوا در تارنمای دایرة المعارف روشنگری.

مترجم)

 

۱۶

·    فرم های همچنان مؤثر بیگانگی انسان در استالینیسم، محتوای عینی جامعه نوین را برای مدت مدیدی تیره و تار می سازند.

 

(بدتر از این نمی شد، سوسیالیسم را، این آرزوی هزاران ساله بشریت را بی اعتبار ساخت.

مترجم)

 

۱۷

·    وحشت دوره استالینیستی اما ـ قبل از همه ـ در خود اتحاد شوروی، کسانی را که بدون سوء نیت به داوری می پردازند، از اعتراف به دستاوردهای تاریخی ماندگار آن زمان باز نمی دارد.

 

۱۸

·    دستاوردهای زیر از آن جمله اند :

 

الف

·    صنعتی کردن سراسر کشور.

 

ب

·    بازسازی جامعه متناسب با الزامات یک کشور صنعتی.

·    آن سان که دهها میلیون موژیک که در مراحل نیمه حیوانی روزگار می گذراندند، به پله یک تمدن صنعتی ارتقا یافتند.

·    علاوه بر آن، دروازه دنیای توسعه و شکوفائی عملی نوینی به روی زنان، این نیمه تحت ستم مضاعف نوع بشر گشوده شد.

 

پ

·    انقلاب فرهنگی که خلق نیمه بیسواد را در مدت کوتاهی به حامل ایده تاریخی نوینی از آموزش اعتلا داد.

 

۱۹

·    علیرغم همه انتقادات از استالینیسم، همواره باید به خاطر داشت، که هر حیطه فرهنگی و هر نظام اجتماعی باید با توجه به شرایط عینی خاص آن در نظر گرفته و درک شود.

 

۲۰

·    روسیه کشوری بود که کاروان تمامت دوره روشنگری اروپای غربی و تمامت دوره تربیت اقتصادی توده ها به عمل راسیونال (عقلی) تقریبا از کنارش گذشته بود.

 

۲۱

·    اما در چنین کشوری مارکسیسم (اگر هم در فرم مخدوش استالینیستی اش) نقش تاریخی روشنگری را به عهده گرفت و دهها میلیون انسان را (اگر هم به معنی محدود کلمه) به درجه انسان هائی تکامل بخشید که فونکسیون لازم برای شیوه صنعتی اقتصاد را به عهده گرفتند.

 

۲۲

·    اکنون دوره دوم روشنگری شوروی ـ ظاهرا ـ آغاز شده است.

·    تأثیرات ممکنه  آن را نمی توان نادیده گرفت.

 

۲۳

·    و بالاخره نباید فراموش کرد که خلق اتحاد شوروی علیرغم قرار داشتن زیر بار غول آسای عسرت تاریخی، در جنگ جهانی دوم، از امید اجتماعی عظیم خویش، در مقابل مهاجمین، با چنگ و دندان به دفاع برخاست و جهانی را مدیون و سپاسگزار خود ساخت.

 

یک نظام اجتماعی باید به کدامین نیروی حیاتی مجهز باشد که حتی در تیره ترین سال های تاریخ خویش، بتواند چنین قوای غول آسائی را از خود نشان دهد!؟

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر