۱۴۰۰ آبان ۱۷, دوشنبه

درنگی در گفتاری از احسان طبری (۱۱) (بخش آخر)

 احسان طبری

 

حقیقت چیست؟

حقیقت 

یک اندیشه ی انسانی است 

و 

در مقابل دروغ 

قرار دارد 

 دروغ یک ساخت ذهنی است 

نه یک انعکاس عینیت خارجی در ذهن

 سفسطه 

عبارت است از آمیزه ای از حقیقت و دروغ 

برای مقاصدی 

منافی با واقعیت، 

منافی با حقیقت.

صحت استدلال منطقی و تطابق درونی اجرا، 

شرط لازم برای نشان دادن حقیقت بودن یک چیز است 

ولی شرط کافی نیست

زیرا امری که اکنون واقعی است 

در اثر دینامیسم حوادث 

وقت دیگر واقعیت ندارد

۱

میدان سفسطه و احتجاج که ظاهر منطقی دارد وسیع است.

 

احتجاج

یعنی

حجت و دلیل آوردن.

احتجاج فرقی با استدلال ندارد.

طبری

سفسطه را با احتجاج عوضی می گیرد.

 

۲

 لنین می گوید:
" دیالکتیک 

عبارت است از نرمشی که به طور ایژکتیف به کار رود 

و 

سفسطه 

عبارت است از نرمشی که به طور ذهنی به کار رود "

 

این ادعای لنین

(اگر دقیق و درست ترجمه شده باشد) 

قابل تأمل است:

از دید لنین

سفسطه و دیالک تیک 

هر دو نرمش (متد، اسلوب) اند.

تفاوت و تضاد آندو در کاربرد شان است:

کاربرد دیالک تیک،

 اوبژکتیو (عینی) 

است

و

کاربرد سفطه، 

سوبژکتیو (ذهنی).

 طبری تعریف مفاهیم اوبژکتیو و به ویژه سوبژکتیو

را

نمی داند.

سوبژکتیو

را

نمی توان فقط به ذهنی ترجمه کرد.

دیالک تیک و سفطه هر دو متد فکری اند.

کسب و کار سفطه گر 

اثبات سوبژکتیو (دلبخواهی، مبتنی بر میل و هوس و منافع و مصالح) اندیشه ای است.

کسب و کار دیالک تیسین

اما

اثبات اوبژکتیو (بی اعتنا به هوس و میل و منافع و مصالح) اندیشه ای است.

اثباتی

که

مبتنی بر تجزیه و تحلیل رئالیستی و راسیونالیستی واقعیت امور است.

 

طبری 

نماینده طرز «تفکر» اسکولاستیکی است.

به عوض خوداندیشی، آیه و روایت و حدیث از این و آن نقل می کند.

حتی به نقل قول نمی اندیشد.

بدبختی استالینیسم

همین جا ست.

 

۳

تنها تفکر دیالکتیکی و ملاک تجربه و عمل می تواند ما را به حقیقت رهنمون شود .

 

این شعار طبری

است.

محتوای این شعار طبری

نقل قول دیگری از کلاسیک ها ست:

ملاک و معیار تعیین حقیقت نظری

پراتیک 

است.

 

به قول انگلس

صحت این حکم که مثلا «سیب قابل خوردن است»،

خوردن سیب است.

 

خواجه شیراز

صدها سال قبل از مارکس و انگلس

گفته است:

خوش بود چون محک تجربه آید به میان

تا سیه روی شود، هر که در او غش باشد.

فقط کافی است که به جای «هر که در او»، «هر چه در آن» بگذاریم

 تا به نظر کلاسیک های مارکسیسم برسیم.

 

پایان

 

۱ نظر:

  1. بشریت اگر روزی توانست یک حزب انقلابی تشکیل دهد ، کاربرد لفظ دیالک تیک در آن ممنوع است و از نشانه های نفوذ تجدید نظر گرایی فرصت طلبانه . وقتی بخواهند به کودکی نوشتن بیاموزند ، برایش الگو و سرمشق طراحی می کنند ، وقتی نوشتن آموخت ، دیگر نیازی به سرمشق نیست ، آنهم پارادایمی که تنها ویژگی مثبت آن ، یاد آوری سمت متضاد و چیزی است ، از خوب و بد گرفته تا افکار و رفتار و جسم و تصویر ، دیالک تیک بیل و کلنگ و یا نیروهای مولده و مناسبات تولیدی نداریم .

    پاسخحذف