ولفگانگ ایشهورن
اریش هان
مانفرد پوشمن
روبرت شولتس
هورست تاوبرت
(۱۹۶۹)
برگردان
شین میم شین
تئوری
۶۸
· تئوری های فلسفی احکام عام مربوط به رابطه طبیعت با انسان را به مثابه پیوند تأثیر تاریخی در اختیار ما قرار می دهند.
۶۹
· فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی تنها فلسفه ای است که اشتراط (مشروطیت) تاریخی تئوری های فلسفی را درک می کند و تبیین می دارد و به همین دلیل، خود را نه به مثابه سیستم حقایق ابدی و لایتغیر، بلکه به مثابه روند لاینقطع خودفرمایی تئوریکی انسان می داند.
۷۰
· فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی به عنوان مثال اعلام می دارد که انسان ها ماهیتا به برکت جامعگیت دارای وجود واقعی اند و ضمنا اعلام می دارد که این جامعگیت نتیجه ای تاریخی است و نه چیز «درخود» فی نفسه موجود.
۷۱
· فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی با چنین احکامی پیش شرط بنیادی عامی در اختیار جامعه شناسی قرار می دهد که این علم امپیریکی (تجربی) بدون آن نمی تواند به طرز معنامندی تحقق پذیرد.
۷۲
· تئوری های فلسفی همواره بیانگر حرکت واقعیت عینی در خصلت تاریخی اش هستند.
· به همین دلیل تئوری های فلسفی در تضاد بی واسطه با تئوری های مته متیکی (ریاضی) قرار دارند که بیانگر همان حرکت واقعیت عینی به مثابه عملیات کلیشه ای اند.
· عملیات کلیشه ای یعنی حرکتی که بر روی اوبژکت های تغییرناپذیر (به لحاظ منطقی یکسان) صورت می گیرد.
۷۳
· این مسئله در عین حال سبب می شود که نظام تئوری های فلسفی نه تحت تابعیت هنجارهای منطق، بلکه تحت تابعیت هنجارهای دیالک تیک قرار داشته باشد.
· در غیر این صورت، فلسفه تحریف می شود و به متافیزیک مبدل می گردد.
۷۴
· تفاوت منطق با فلسفه این است که منطق، تئوری پیوند امکان با خویش (ممکنه با ممکنه) است.
· ولی فلسفه تئوری پیوند امکان با واقعیت (ممکنه با واقعی) است.
· مراجعه کنید به امکان و
واقعیت (بالقوه و بالفعل)
۷۵
· منطق و فلسفه به مثابه متدهای علمی، همدیگر را مشروط می سازند.
· یعنی لازم و ملزوم یکدیگرند.
۷۶
· مارکس از «متد تجزیه و تحلیلی (آنالیتیکی)» اقتصاد ملی سخن می گوید که پیش شرط متد «ژنه تیکی» است.
· متد «ژنه تیکی» ئی که به نوبه خود، درک «روند واقعی تشکیل را در مراحل مختلفش تضمین می کند.»
· (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۶، ص ۳، ۴۹۱)
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر