۱۳۹۹ خرداد ۱۲, دوشنبه

درنگی در تحلیلات و تأملات و تصورات این و آن (سنت قتل ناموسی در طویله های جهان و جماران) (۸)


ویرایش و درنگ
از
ربابه نون

منبع:
سایت راه کارگر
 
مسعود امیدی
 
حجم عظیمی از مسائل دموکراتیک حل نشده از این نوع
که
به
حوزه سیاسی
محدود نبوده
بلکه دارای ریشه های اجتماعی و فرهنگی - تاریخی دیرپا
ست ،
نشان می دهد
که
چرا عبارت ملی - دموکراتیک
گزینه مناسبی برای توصیف تحولاتی است
که
در
جامعه ما
در معرض وقوع است.
 
 
مسعود امیدی 
یک سر و گردن از دیگر روشنفکران کشور
 بلندتر است.

چون
با 
توجه به مطلبی که در نوید نو از او منتشر شده،
شخصی زحمتکش در خطه مفاهیم فلسفی
مثلا
دیالک تیک و کمیت و کیفیت و غیره
به
نظر رسیده است.
 
ولی
تجلیل مرده بی خطرتر و بی دردسر تر از تجلیل زنده
است.
 
چون
اگر به همین جمله او دقت شود،
امید مبتنی بر مطلب او در نوید نو،
رنگ می بازد:
 
۱
حجم عظیمی از مسائل دموکراتیک حل نشده از این نوع
 
منظور مسعود امیدی از مسائل دموکراتیک چیست؟
 
اصلا
منظور از دموکراتیسم
چیست؟
 
تراژدی دزده مونا و رومینا
چه
ربطی به مسائل دموکراتیک در آنجا و اینجا دارد؟
 
۲
حجم عظیمی از مسائل دموکراتیک حل نشده از این نوع
که
به
حوزه سیاسی
محدود نبوده
بلکه دارای ریشه های اجتماعی و فرهنگی - تاریخی دیرپا
ست.
 
مفهوم «ریشه های اجتماعی و فرهنگی و تاریخی مسائل دموکراتیک»
به
چه معنی است
و
ریشه های کذا و کذا
مشخصا
کدامند؟
 
۳
حجم عظیمی از مسائل دموکراتیک حل نشده از این نوع
که
به
حوزه سیاسی
محدود نبوده
بلکه دارای ریشه های اجتماعی و فرهنگی - تاریخی دیرپا
ست ،
نشان می دهد
که
چرا عبارت ملی - دموکراتیک
گزینه مناسبی برای توصیف تحولاتی است
که
در
جامعه ما
در معرض وقوع است.
 
منظور مسعود امیدی 
از
عبارت «ملی ـ دموکراتیک» 
چیست؟
 
منظور از ملی و دموکراتیک چیست؟
 
ملی و دموکراتیک
به
لحاظ گرامری
صفت 
 اند.
 
صفت
فی نفسه 
(به تنهایی)
بیانگر چیز مشخصی نیست.
 
استفاده از صفت بی موصوف
فرمی از خردستیزی
است
که
در
عالم شعر و نثر شعرگونه
به
نیت عوامفریبی و خردستیزی
مورد استفاده قرار می گیرد.
 
صفت
فقط
در
دیالک تیک موصوف (اسم به لحاظ گرامی) و صفت
معنی مشخص کسب می کند.
 
مثال
بانک ملی
 
انقلاب دموکراتیک
یعنی
انقلاب ضد فئودالیسم ـ ضد کلریکالیسم (روحانیت)
 
ملی ـ دموکراتیک
صفت 
برای کدامین موصوف و یا اسم
است؟

۴
  عبارت ملی - دموکراتیک
گزینه مناسبی برای توصیف تحولاتی است
که
در
جامعه ما
در معرض وقوع است.
 
عجب!
ملی ـ دموکراتیک
صفتی برای تحولاتی است که در طویله جماران و چاه جمکران
 در معرض وقوع است؟
 
این به چه معنی است؟
 
این 
بدان معنی است
که
قتل ناموسی
و
یا
تراژدی دزده مونا و رومینا
به
 تحولات ملی ـ دموکراتیک
در
جامعه
مربوط بوده و است.

یعنی
اگر
در
حبشه (مراکش) و جماران
تحولات ملی ـ دموکراتیک
صورت گرفته بود و یا صورت بگیرد،
تراژدی دزده مونا و رومینا
صورت نمی گرفت و صورت نمی گیرد.
 
زنده باد مش مسعود که امید ناامیدان است.
 
بدین طریق
رهنمودی به امت اسلامی
داده می شود:
پیش به سوی انجام تحولات ملی ـ دموکراتیک
برای جلوگیری از تراژدی.
 
اتفاقا
جماعت حواس پرت بیسوادی
طویله جماران
را
در
مرحله عنقلاب ملی ـ دموکراتیک
قلمداد می کنند
و
فکر می کنند
که
حکومت دموکراتیک
به
معنی
حکومت ضد ولایت فقیه 
(لائیسیته)
است.

هنر روشنفکران کشور
تحریف دلبخواهی مفاهیم از هر نوع
ضمن بی اعتنایی به تعریف علمی استاندارد
آنها ست.

اگر
هیتلر و یا خمینی و گربه چف و یلسین و پوتین
سوار بر امواج جنبش و قیام و تظاهرات توده ای
به
قبضه قدرت
نایل آیند،
به
نظر روشنفکران طویله
در
جوامع مربوطه
انقلاب
پیروز می شود.

اما
اگر
لنین و اولبریشت و چائوشسکو
در
بدون جنبش و قیام و تظاهرات توده ای
به
قبضه قدرت نایل آیند،
انقلابی
صورت نمی گیرد.
 
تعیین کننده 
برای حضرات
فرم
است
و
نه
محتوا.
 
۵
اردشیر زارع قنواتی
 
جامعه از مرحله انقلاب بورژوا دمکراتیک گذشته است
 

من ـ زور اردشیر
از
انقلاب بورژوا ـ دموکراتیک
چیست؟
 
اردشیر
ظاهرا
میان انقلاب ملی ـ دموکراتیک و انقلاب بورژوا ـ دموکراتیک
علامت تساوی می گذارد.
 
آیا
من ـ زور اردشیر این است
که
در
طویله جماران
انقلاب بورژوا - دموکراتیک
پیروز شده است؟

اگر
آری
کی؟

۶
انقلاب ملی دمکراتیک
در
شرایط کنونی
بسیار متفاوت از دورانی
است
که
هنوز
نئولیبرالیسم
هژمونی خود
را
بر
نظام سرمایه داری حاکم
اعمال نکرده
و
هم چنین
اردوگاه سوسیالیستی
از هم فرونپاشیده بود.
 
این ادعای اردشیر
بدان معنی است
که
انقلاب بورژوا ـ دموکراتیک = انقلاب ملی ـ دموکراتیک
(در قاموس اردشیر)
نه
عینیت
دارد،
نه
محتوای طبقاتی و فرماسیونی - اقتصادی
و
نه
حتی
تعریف استاندارد علمی، سوسیولوژیکی و فلسفی
 
انقلاب بورژوا ـ دموکراتیک = انقلاب ملی ـ دموکراتیک
(در قاموس اردشیر)
بسته و وابسته به شرایط خارجی و بین المللی
محتوا و معنا و تعریف خود
را
تعیین می کند.
 
این
فقط
بیگانگی با مفاهیم نیست.
 
این
بی اعتنایی مطلق
به
مفاهیم
است.
 
این
بی اعتنایی مطلق
به
منشاء و اصالت و اصل مفاهیم است.
 
چون
مفاهیم
در
تحلیل نهایی
عکس
اند.
 
مفاهیم
عکس اصل اند.
 
مثال
مفهوم درخت
عکس درختان مشخص و متفاوت بیشمار (به مثابه اصل) است.
 
مفهوم درخت
نتیجه تجرید فکری درختان واقعی و عینی
است.
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر