۱۳۹۸ تیر ۱۸, سه‌شنبه

خود آموز خود اندیشی (۱۵۵)

 

شین میم شین

نه اندیشه مادرزاد وجود دارد
و
نه اندیشیدن مادرزادی.
اندیشیدن
را
باید مثل هرعلم،
در روندی دشوار فراگرفت.


شیخ سعدی
(۱۱۸۴ ـ ۱۲۸۳ و یا ۱۲۹۱)
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص  ۱۵ ـ ۲۲)

 حکایت دوم
بخش سوم



۱
که را شرع فتوی دهد بر هلاک
الا تا نداری ز کشتنش باک
  
سعدی
در
این بیت شعر،
دیالک تیک طبقه حاکمه و توده
را
 به
 شکل دیالک تیک جلاد و محکوم بسط می دهد
و
فتوای شرع
را
برای کشتن او
کافی می داند.

این
به
معنی جایگزین سازی عقل با شرع
است.

این
به
معنی سلب انسان از خوداندیشی و تصمیمگیری مستقل
 است.

کسی که مورد خطاب سعدی است،
جلاد معمولی نیست،
که
نان خانواده اش
را
از
ریختن خون محکومی در می آورد،
بلکه پادشاه کشوری است.

فاجعه همین جا ست.

۲
وگر باشد اندر تبارش کسان
پریشان، ببخشای و راحت رسان
  
سعدی
در
این بیت شعر،
 دیالک تیک فطبقه حاکمه و توده
را
به
 شکل دیالک تیک قاضی و متهم بسط می دهد
و
بدین طریق جلاد را بر کرسی قضاوت می نشاند
و
قوه مجریه و قضائیه بر هم انطباق می یابند
و
 از
 قانون
همان می ماند که از هومانیسم مانده است.

سعدی
 تضاد قوه قضائیه و فتوای شرع با عقل سالم بشری
 را
برملا می سازد.

حاکم و قاضی شرع می بایستی پیشاپیش به این مسئله بیندیشد
و
حکم اعدام برای نان آور خانوده ای
را
صادر نکند.

بروکراسی،
اما
از
 یک چشم
کور است.


بروکراسی کوته بین است.
عاشق فرمولبندی ها
ست.

بروکراسی
ماهیتا
بی قلب و بی عاطفه و احساس
است.

بروکراسی
ذاتا
انسان ستیز
است.

اما
بروکراسی
 در
 آغاز زنجیر بی آغاز و بی انجام علیت
 قرار ندارد.

سعدی
باید
قوانین شرعی
را
از
روح انسان ستیزشان
 آزاد سازد.

 سعدی
باید
به
جای قوانین شرعی
قوانین مدنی
را
وضع کند
 و
یا
حداقل
ضروت تدوین آنها
را
گوشزد کند.

تنها کاری که سعدی انجام می دهد،
نصیحت جلاد تاجدار و بی تاج
است.

نصیحت
اما
می تواند شنیده شود و یا نشود.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر