۱۳۹۸ تیر ۱۸, سه‌شنبه

صمد بهرنگی از دید احسان طبری (۱۸)


قهرمانِ منفرد یا مجاهدِ خلق؟
احسان طبری
ویرایش و تحلیل
از
یدالله سلطان پور



این گفتگو را برای آن نقل کردیم 
که
 به 
نظر ما 
از لحاظ درکِ جهان بینیِ نویسندۀ قصه 
یعنی جهان‌بینیِ صمد بهرنگی 
و 
نه
 جهان‌بینیِ ماهی سیاهِ کوچولو
 که 
با 
جهان‌بینیِ صمد
 تفاوت دارد، 
دارای اهمیت است.
مارمولک می‌گوید:  "خیلی‌ها گذشته اند.  حالا دیگر آنها برای خود دسته ای شده اند که همه با هم اند".
اتّحاد و تشکلِ مبارزان 
برای به تهِ دریا بردنِ تورِ مرد ماهیگیر 
در
 این عبارات
 برجسته می‌شود.
 
 و 
"مرد ماهیگیر"
 در
 اینجا 
سمبلِ رژیم،
 سمبلِ نظامِ ستمگرِ موجود
 است  و
 صمد
 این سمبل
 را 
چند بار در متن داستان
 به
 کار 
می‌برد.  وقتی ماهی سیاه کوچولو سرانجام به دریای موّاجِ خلق می رسد،  در اینجا حادثه‌ای روی می‌دهد 
و 
یک بار دیگر،
 جهان بینیِ بهرنگی 
را 
برای خواننده
 روشن می‌کند.
ما این تفسیر سوبژکتیویستی طبری
را
نخست تجزیه و سپس تحلیل می کنیم:
 
۱
این گفتگو را برای آن نقل کردیم 
که
 به 
نظر ما 
از لحاظ درکِ جهان بینیِ نویسندۀ قصه 
یعنی جهان‌بینیِ صمد بهرنگی 
و 
نه
 جهان‌بینیِ ماهی سیاهِ کوچولو
 که 
با 
جهان‌بینیِ صمد
 تفاوت دارد، 
دارای اهمیت است.
 
طبری
یا
از
تعریف جهان بینی به مثابه مفهومی فلسفی
بی خبر
است
و
یا
به
تعریف جهان بینی به مثابه مفهومی فلسفی
بی اعتنا ست.
 
خواه این و خواه آن
طبری
جهان بینی
را
به 
عنوان مفهومی ادبی
به 
کار
می برد.
 
به
همین دلیل
میان جهان بینی صمد و جهان بینی ماهی سیاه کوچولو
تفاوت جدی
کشف می کند.
 
۲
مارمولک می‌گوید:
  "خیلی‌ها گذشته اند.   
حالا دیگر آنها برای خود دسته ای شده اند که همه با هم اند".
منظور مارمولک از «خیلی ها» چیست
که
قبل از ماهی سیاه کوچولو
گذشته اند؟
 
در
بخش قبلی قصه
هویت این «خیلی ها»
روشن شده است:
 
  وقتی ماهی سیاه کوچولو به مناسبت دریافتِ خنجر از مارمولک تشکر می‌کند، 
 مارمولک در پاسخ می‌گوید:
«تشکر لازم نیست من از این خنجر ها خیلی دارم 
وقتی بیکار می شوم، 
می نشینم از تیغ گیاه ها خنجر می سازم
 و 
به ماهی های دانایی مثل تو
 می‌دهم.
«خیلی ها»
«ماهی های دانایی» از جنس ماهی سیاه کوچولو بوده اند
که
از
فرط «کنجکاوی و جسارت و جرئت»
برای پیدا کردن آخر جویبار 
به
«راه»
افتاده اند 
و
«پس از سلوک انقلابی»
به
دریا رسیده اند.

به
تصور طبری
به 
«جامعه» و «توده» 
رسیده اند.
 
اینجا
به
لحاظ تجربی و منطقی
یک جای کار می لنگد.
 
یا
صمد بهرنگی 
منظور دیگری داشته
و
یا
طبری 
اشتباه می کند
و
دریا
را
جامعه و توده
تصور و تصویر می کند.
 
چون
  توده
 دم در ماهی سیاه و سفید کوچولو و گنده
هستند
و
نه
در
آخر جویبار.

ضمنا
ماهی سیاه و سفید کوچولو و گنده و حتی جویبار و مارمولک و مرغ ماهیخوار و ماهیگیر
در
جامعه
هستند
و
جزو و عضو جامعه
اند.

جامعه
نمی تواند
در
آخر جویبار
باشد
و
دریا
باشد.

منظور صمد از دریا چیست؟

۳

کوه های سیه را مایسترا 

مارمولک می‌گوید:
  "خیلی‌ها گذشته اند.   
حالا دیگر آنها برای خود دسته ای شده اند که همه با هم اند".
برای درک منظور صمد از دریا
باید
با
سیر و سرگذشت مبارزان انقلابی کوبا تحت رهبری کاسترو و چه گوارا 
آشنا شد.

صمد و فدائیان فئودالی
روند و روال نبرد و پیروزی  مبارزان انقلابی کوبا تحت رهبری کاسترو و چه گوارا 
را
کودکانه 
تقلید و تکرار می کنند.

همانطور
که
پس از پیچیدن آوازه نبرد پارتیزانی مبارزان انقلابی کوبا در کوه های سیه را مایسترا
جوانان و دانشجویان و دهقانان ناراضی از باتیستا
جهت پیوستن به آنان
به
سوی 
کوه های سیه را مایسترا
می رفتند،
ماهی کوچولو
و
دیگر ماهیان کنجکاو و جسور و دانا
به
دریا
می روند
و
سر راه
از
مارمولک 
به
رایگان
خنجر برا
دریافت می کنند.

اکنون
تناقض تفسیر طبری از مفهوم دریا
حل می شود.

سیه را مایسترا
و
یا
دریا
به 
صورت سیاهکل
در
  سال ۱۳۴۹
تکرار می شود
و
سرکوب می شود.
 
۴
مارمولک می‌گوید:
  "خیلی‌ها گذشته اند.   
حالا دیگر آنها برای خود دسته ای شده اند که همه با هم اند".

تفسیر سوبژکتیو (دلبخواهی و آرزویی و انشاء اللهی) طبری
از
این جمله بهرنگی
شنیدنی
است:

اتّحاد و تشکلِ مبارزان 
برای به تهِ دریا بردنِ تورِ مرد ماهیگیر 
در
 این عبارات
 برجسته می‌شود.
   مفهوم «افتادن به تور ماهیگیر و بردن دسته جمعی تور به ته دریا»
مفهومی ایراسیونال (ضد عقلی)
  است.
 
ماهیان افتاده به تور
(مبارزان اسیر در زندان)
اصلا
امکان بردن تور به ته دریا
(تخریب زندان)
را
ندارند.
 
تازه
اگر
به
فرض محال
ماهیان گرفتار در تور 
تور
را
به
ته دریا 
ببرند،
توان رهایی از تور
را
نخواهند داشت 
و
همه با هم
 طعمه ماهی خواران مختلف خواهند گشت.

این
مفهوم ضد عقلی صمد
کودکانه و عوامفریبانه
است.

۵
مارمولک می‌گوید:
  "خیلی‌ها گذشته اند.   
حالا دیگر آنها برای خود دسته ای شده اند که همه با هم اند".
اتّحاد و تشکلِ مبارزان 
برای به تهِ دریا بردنِ تورِ مرد ماهیگیر 
در
 این عبارات
 برجسته می‌شود.
طبری
از
این 
خرافه بهرنگی
نتیجه ای سوبژکتیو (دلبخواهی، آرزویی، انشاء اللهی)
می گیرد.
 
اتحاد مبارزان
(تشکیل جبهه ضد دیکتاتوری کذایی)
دغدغه خاطر همیشگی حزب توده تحت رهبری امثال طبری
بوده است.
 
محتوای این جبهه کذایی
بی اعتنایی به طبقه و توده بوده است.
 
حزب توده
به
عوض روشنگری علمی و انقلابی
به
عوض دفاع سرسختانه از حقیقت عینی
به
عوض تحکیم پیوند ارگانیک با طبقه و توده
به
عوض تربیت کادرهای تئوریکی
به
عوض درک و توضیح و فهم و تفهیم فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی
به
«اتحاد و تشکل مبارزان»
اندیشیده است.

ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر