ویرایش و تحلیل
از
رباله نون
برای ما
یک شب
سجود سبز محبت
را
چنان صریح
ادا کرد
که
ما
به
عاطفه سطح خاک
دست کشیدیم
و
مثل لهجه یک سطل آب تازه شدیم
و
بارها
دیدیم
که
با
چه قدر سبد
برای چیدن یک خوشه ی بشارت (مژده، خبر مسرت آور)
رفت
ولی
نشد
که
روبروی وضوح کبوتران
بنشیند
و
رفت
تا
لب هیچ
و
پشت حوصله نورها
دراز کشید
و
هیچ فکر نکرد
که
ما
میان پریشانی تلفظ درها
برای خوردن یک سیب
چه قدر
تنها
ماندیم.
پایان
۱
و
بارها
دیدیم
که
با
چه قدر سبد
برای چیدن یک خوشه ی بشارت (مژده، خبر مسرت آور)
رفت.
سهراب
در
این جمله شعر
دیالک تیک فرم و محتوا
را
به
شکل دیالک تیک چندین سبد و خوشه ای بشارت بسط می دهد.
سهراب
می توانست بگوید:
و
بارها
دیدیم
که
با
چه زنبیلی
برای چیدن یک خوشه ی بشارت
رفت.
سؤال
این است
که
چرا
سهراب
نه
از
یک سبد بزرگ،
بلکه
از
چندین سبد
دم می زند؟
ایراسیونالیسم (خردستیزی) عرافان
همین جور جاها
آشکار می گردد.
خردستیزی
همیشه
با
دیالک تیک ستیزی
توأم
است.
۲
و
بارها
دیدیم
که
با
چه قدر سبد
برای چیدن یک خوشه ی بشارت (مژده، خبر مسرت آور)
رفت.
در
قاموس سهراب
برای چیدن خوشه ای بشارت
سبد درخوری
یافت نمی شود.
یعنی
دیالک تیک فرم و محتوا
در
این مورد بخصوص
بی اعتبار
است.
برای یک خوشه بشارت به مثابه محتوا
فرمی
(سبدی)
یافت نمی شود.
به
همین دلیل
فروغ
با
چندین سبد
برای چیدن خوشه ای بشارت می رود.
ایراسیونالیسم (خردستیزی) آغازین
اکنون
مضاعف می گردد.
چون
خوشه کذایی بشارت
فقط
به
شرطی
در
چندین سبد جا می گیرد
که
تکه تکه
شود.
فقط
باید فانتزی خارق العاده ای داشت
و
تقسیم بشارت
و
گنجاندن شان در چندین سبد
را
تصور کرد.
شاید
منظور سهراب
هم
همین باشد:
فروغ
برای هر یک از یاران
شاخه ای از خوشه بشارت
عرضه می دارد
تا
کسی
بی نصیب نماند.
حالا
باید
دنبال بشارتی گشت
که
مطلوب همه افراد محفل
باشد.
۳
و
بارها
دیدیم
که
با
چه قدر سبد
برای چیدن یک خوشه ی بشارت (مژده، خبر مسرت آور)
رفت.
شاید
منظور سهراب
این
باشد
که
بشارت فروغ
نه
به
لحاظ کمی
بلکه
به
لحاظ کیفی
چشمگیر
بوده است:
خوشه ای بشارت
(بشارت به لحاظ کمی ناچیز)
از
چنان کیفیتی برخوردار بوده
که
برای چیدنش
چندین سبد
لازم بوده است.
فروغ
هم
در
خیلی از اشعارش
از
شادی های کوچک
سخن گفته است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر