پروفسور دکتر مانفرد اشتارک
برگردان
شین میم شین
۱
• ماتریالیسم فرانسه بعد از ماتریالیسم آنتیک (جهان باستان کلاسیک) با جریان اصلی اجتماعی ـ عملی اش که به شط سوسیالیسم اوتوپیکی می ریزد، محصول خاص روشنگری بوده است.
۲
• ماتریالیسم فرانسه حاوی یک جریان فرعی است که از ماتریالیسم مکانیکی فیزیک کارتزیانیستی سرچشمه می گیرد و به سط علوم طبیعی می ریزد.
• (کارتزیانیسم عبارت است از آموزش دکارت (۱۵۹۶ ـ ۱۶۵۰) و ادامه کاری آن در قرن هفدهم و هجدهم.
• جهانتصویر دکارت مبتنی است بر اعتقاد به خردمندی واقعیت. مترجم)
۳
• ماتریالیسم فرانسه تا زمانی که جهانتصویر مکانیکی اعتبار دارد، به حیات خود ادامه می دهد.
۴
• طبیعت نگری های فلسفه ماتریالیستی تا پایان مکتب فرانسوی نیوتون، تا تقریبا اواسط قرن هجدهم، تحت سلطه این جریان قرار دارند.
• آنجا که جریان ضد مذهبی شدید روشنگری فرانسه علوم طبیعی را نیز به با خود می برد و به شط تئوری نوین می پیوندد:
الف
• به رد وجود خدا، بمثابه علت اولین حوادث جهان.
ب
• به روی برگرداندن از تئولوژی آنتروپولوژیکی.
پ
• به اندیشه وحدت قوانین طبیعی.
ت
• به تئوری اوولوسیون.
۵
رگید
• در آغاز این ماتریالیسم مکانیکی، رگید (۱۵۹۸ ـ ۱۶۷۹) ـ پزشک هلندی ـ ایستاده است که روح را به مثابه خاصیت خاص ماده می داند.
۶
کابانیس
• کابانیس در اواخر قرن هجدهم به تکمیل این جریان فلسفی می پردازد.
۷
لامتری
• لامتری ـ پزشک فرانسوی ـ نیز در اواسط قرن هجدهم، ماتریالیسم مکانیکی را در زمینه پدیده های روحی (شعور) به کار می بندد، اما اثر فلسفی خود را به ماتریالیسم واقعا موجود فرانسه اضافه می کند.
۸
• ماتریالیسم خاص فرانسه منشاء خود را در فلسفه جان لاک دارد.
۹
• جان لاک اصل سنسوئالیستی (حسگرایی) مبنی بر منشاء حسی همه دانش ها را مطرح می سازد و بدین طریق، متدی در زمینه ی تشکیل شعور در اختیار ماتریالیسم قرار می دهد.
۱۰
• ناپیگیری تئولوژیکی جان لاک مبنی بر اینکه دانش ما می تواند از یک موجود غیرمادی نیز نشئت گیرد، ماتریالیسم را با اسکپتیسیسم هومانیستی قرن هفدهم فرانسه پیوند می دهد که تئولوژی و متافیزیک مکتبی را بگور سپرده بود، ولی هنوز خود را از چنگ دیالک تیک علم و ایمان خلاص نساخته بود.
۱۱
• هومانیسم اسکپتیسیستی فرانسه ـ قبل از همه ـ از گاسندی ـ احیاگر ماتریالیسم اپیکوریستی ـ و بیل ـ متافیزیک ستیز و ایمان ستیز حرفه ای ـ و همچنین موته لوایر می گذرد و به ماتریالیسم فرانسه می رسد.
۱۲
• سرچشمه دیگر ماتریالیسم فرانسه اسپینوزیسم است.
۱۳
• آموزش اسپینوزا، مبنی بر جوهر مادی واحد موجود نیز وارد ماتریالیسم فرانسه می شود، به همان سان نیز دترمینیسم سرسخت و نگرش ضد تئولوژیکی او.
• علاوه بر اینها، باید از تأثیر ماتریالیسم انگلیس در قرن هفدهم (بیکن و هوبس) نام برد.
۱۴
• بیکن ـ بنیانگذار تئوریکی علوم آزمایشگاهی مدرن ـ بویژه طرح ماتریالیستی دایرة المعارف د آلمبر و دیدرو را تحت تأثیر قرار می دهد.
۱۵
• ایده های ماتریالیستی در آغاز قرن هجدهم با امواج انگلوفیل از انگلستان وارد فرانسه می شوند.
۱۶
• فرضیه ستیزی آموزش فیزیکی نیوتون، خود را ـ عمدتا ـ در سمت و سوی ماتریالیسم مکانیکی نیمه اول قرن هجدهم در زمینه علوم طبیعی نمایان می سازد.
۱۷
• مکانیک کارتزیانیستی، اسپینوزیسم، اسکپتیسیسم هومانیستی فرانسه، ماتریالیسم انگلیس و سنسوئالیسم ماتریالیسی جان لاک اما فقط عناصر فکری ماتریالیسم فرانسه را تشکیل می دهند.
۱۸
• ماتریالیسم فرانسه، هیئت خاص خود را در جنبش تاریخی ئی کسب می کند که با روشنگری آغاز می شود.
۱۹
• ماتریالیسم ما بعد آنتیکی محصول خاص روشنگری ئی است که در راه جهانتصویر ضد تئولوژیکی (ضد فقهی)، انسانی و علمی مبارزه می کند:
• این ماتریالیسم در مطابقت با مفهوم جدیدی از فلسفه تشکیل می شود که با روشنگری پدید آمده است و حقیقت فلسفی را در ارزش مبارزاتی اش می سنجد.
۲۰
• این مفهوم جدید از فلسفه با تشدید مبارزه بر ضد رژیم آنشی تقویت می شود و خطوط اجتماعی اصلی اش تشکیل می گردد.
• (رژیم آنشی به دوره حکومت مطلقه ای اطلاق می شود که قبل از انقلاب ۱۷۸۹ در فرانسه روی کار بوده است. مترجم)
۲۱
دیدرو و هولباخ
دیدرو و هولباخ
دنیس دیدرو
(۱۷۱۳ ـ ۱۷۸۴)
یکی از خلاق ترین اندیشمندان ماتریالیست روشنگری اروپا
از مؤلفین برجسته دایرة المعارف.
از همکاران و دوستان دآلمبر، روسو، کاندیلا.
۱
• در سال های ۶۰ قرن هجدهم که دیدرو (دیده رو) و هولباخ ـ رهبران دایرة المعارف ـ ماتریالیسم را بنا بر قوانین تاکتیک سیاسی ترویج می دهند، جنبش ماتریالیستی به نقطه اوج خود می رسد.
۲
• دیدرو در سال ۱۷۶۹، شاهکار ماتریالیستی خود را تحت عنوان «رؤیای دآلمبر» به تحریر می کشد.
۳
• در سال ۱۷۷۰ بسیاری از ماتریالیست های فرانسه، تحت رهبری هولباخ، تمامت ماتریالیسم فرانسه را در کتابی تحت عنوان «سیستم طبیعت» جمعبندی می کنند.
۴
• ماتریالیسم فرانسه در دوره قبل از انقلاب ۱۷۸۹ بر ضد کلیسا و دولت مبارزه می کند.
۵
• لشکرکشی بر ضد روحانیت و اسپیریتوئالیسم (روحگرایی) سبب می شود که ماتریالیسم فرانسه ماده محسوس را مبنای یگانه ی وجود قلمداد کند و مفاهیم مذهبی از قبیل روح، آزادی و هدفگذاری را به مثابه ستون های اصلی مفهوم حیات و مفهوم طبیعت به تیغ تیز انتقاد بندد.
۶
• طبیعت، حیات، تفکر و احساس ـ بطرز اسپینوزیستی ـ فرم های ماده تلقی می شوند.
• (اسپیریتوئالیسم به جریان فلسفی ئی اطلاق می شود که واقعیت را به مثابه روح و یا فرم نمودین روح تلقی می کند. مترجم)
۶
• بدین طریق، تفکر انتزاعی ـ بطور مکانیکی ـ تا درجه برداشت های حسی تقلیل داده می شود.
۷
• دلایل اصلی اخلاق در حرکات احساسی در جهت لذت جوئی و خود خواهی خلاصه می شوند.
۸
• این خصلت مکانیکی، خود ویژگی تمامت ماتریالیسم ماقبل مارکسیستی بوده است.
۹
• در نیمه اول قرن هجدهم، ماتریالیسم ـ عمدتا ـ بر ضد ایدئولوژی کلیسا وارد عمل می شود.
۱۰
(۱۷۱۳ ـ ۱۷۸۴)
یکی از خلاق ترین اندیشمندان ماتریالیست روشنگری اروپا
از مؤلفین برجسته دایرة المعارف.
از همکاران و دوستان دآلمبر، روسو، کاندیلا.
۱
• در سال های ۶۰ قرن هجدهم که دیدرو (دیده رو) و هولباخ ـ رهبران دایرة المعارف ـ ماتریالیسم را بنا بر قوانین تاکتیک سیاسی ترویج می دهند، جنبش ماتریالیستی به نقطه اوج خود می رسد.
۲
• دیدرو در سال ۱۷۶۹، شاهکار ماتریالیستی خود را تحت عنوان «رؤیای دآلمبر» به تحریر می کشد.
۳
• در سال ۱۷۷۰ بسیاری از ماتریالیست های فرانسه، تحت رهبری هولباخ، تمامت ماتریالیسم فرانسه را در کتابی تحت عنوان «سیستم طبیعت» جمعبندی می کنند.
۴
• ماتریالیسم فرانسه در دوره قبل از انقلاب ۱۷۸۹ بر ضد کلیسا و دولت مبارزه می کند.
۵
• لشکرکشی بر ضد روحانیت و اسپیریتوئالیسم (روحگرایی) سبب می شود که ماتریالیسم فرانسه ماده محسوس را مبنای یگانه ی وجود قلمداد کند و مفاهیم مذهبی از قبیل روح، آزادی و هدفگذاری را به مثابه ستون های اصلی مفهوم حیات و مفهوم طبیعت به تیغ تیز انتقاد بندد.
۶
• طبیعت، حیات، تفکر و احساس ـ بطرز اسپینوزیستی ـ فرم های ماده تلقی می شوند.
• (اسپیریتوئالیسم به جریان فلسفی ئی اطلاق می شود که واقعیت را به مثابه روح و یا فرم نمودین روح تلقی می کند. مترجم)
۶
• بدین طریق، تفکر انتزاعی ـ بطور مکانیکی ـ تا درجه برداشت های حسی تقلیل داده می شود.
۷
• دلایل اصلی اخلاق در حرکات احساسی در جهت لذت جوئی و خود خواهی خلاصه می شوند.
۸
• این خصلت مکانیکی، خود ویژگی تمامت ماتریالیسم ماقبل مارکسیستی بوده است.
۹
• در نیمه اول قرن هجدهم، ماتریالیسم ـ عمدتا ـ بر ضد ایدئولوژی کلیسا وارد عمل می شود.
۱۰
ژان موسلیر
(۱۶۶۴ ـ ۱۷۲۹)
کشیش کاتولیک فرانسوی
که از موضع ماتریالیستی و آته ئیستی پیگیر
به نقد رادیکال و ریشه ای کلیسا و مذهب پرداخت.
وصیت نامه او به صورت جزوات دستنوشته
مخفیانه دست به دست می گشت
و
تأثیر خارق العاده ای بر روشنگری فرانسه در قرن هجدم گذاشت.
وصیت نامه او در سال ۱۸۶۴ در آمستردام منتشر شد.
• وصیت نامه ژان موسلیر (۱۷۲۳) که قدرت زمینی را به چالش می کشد، یک پدیده منفرد است و بس.
۱۱
• پس از آنکه تفاهم بی سر و صدای روشنگری با رژیم آنشی در نتیجه بیگانگی رو به رشد از تجارب دوره حکومت فیلیپ اورلئان ـ بتدریج ـ از بین می رود، رابطه روشنگری با دولت از سال های ۳۰ قرن هجدهم به بعد رو به تیرگی می گذارد.
۱۲
• در سال ۱۸۳۱، کتاب اسپینوزا تحت عنوان «بولانفیلترز» که تا آن زمان به صورت دست نوشته دست به دست می شد، در جامعه فرانسه وسیعا پخش می شود و بدین طریق، اسپینوزیسم برای اولین بار به ضمیر (شعور، روح) جامعه فرانسه رسوخ می کند.
۱۳
• در سال های ۴۰ قرن هجدهم، روحیه رزم آوری رشد یافته روشنگری در سلسله ای از انتشارات انتقادی ـ اجتماعی و ماتریالیستی به روشنی آشکار می شود.
۱۴
• آثار لامتری تحت عناوین «قصه های طبیعت روح» (۱۷۴۵) و «انسان بمثابه ماشین» (۱۷۴۷) منتشر می شوند.
۱۵
• لامتری در سال های ۱۷۵۰ و ۱۷۵۱، در «مقدمه ای بر آثار فلسفی» خویش و ماتریالیستی به نام دومارسه در «بحثی راجع به پیشداوری ها» موتیو فونتن مبنی بر حمایت قدرت معنوی بوسیله قدرت دنیوی را مورد حلاجی قرار می دهند.
۱۶
• بدین طریق، ماتریالیسم موظف می شود که نه تنها بر ضد کلیسا، بلکه علاوه بر این، بر ضد دولت به مبارزه برخیزد.
۱۷
• دیدرو (دیده رو) که در سال ۱۷۴۶ اثری تحت عنوان «افکار فلسفی» و در سال ۱۷۴۹ «نامه هائی راجع به کورها» نوشته بود، از سال ۱۷۵۰ در همکاری با دآلمبر به انتشار دایرة المعارف ، یعنی بزرگترین اثر روشنگری می پردازد.
۱۸
(۱۶۶۴ ـ ۱۷۲۹)
کشیش کاتولیک فرانسوی
که از موضع ماتریالیستی و آته ئیستی پیگیر
به نقد رادیکال و ریشه ای کلیسا و مذهب پرداخت.
وصیت نامه او به صورت جزوات دستنوشته
مخفیانه دست به دست می گشت
و
تأثیر خارق العاده ای بر روشنگری فرانسه در قرن هجدم گذاشت.
وصیت نامه او در سال ۱۸۶۴ در آمستردام منتشر شد.
• وصیت نامه ژان موسلیر (۱۷۲۳) که قدرت زمینی را به چالش می کشد، یک پدیده منفرد است و بس.
۱۱
• پس از آنکه تفاهم بی سر و صدای روشنگری با رژیم آنشی در نتیجه بیگانگی رو به رشد از تجارب دوره حکومت فیلیپ اورلئان ـ بتدریج ـ از بین می رود، رابطه روشنگری با دولت از سال های ۳۰ قرن هجدهم به بعد رو به تیرگی می گذارد.
۱۲
• در سال ۱۸۳۱، کتاب اسپینوزا تحت عنوان «بولانفیلترز» که تا آن زمان به صورت دست نوشته دست به دست می شد، در جامعه فرانسه وسیعا پخش می شود و بدین طریق، اسپینوزیسم برای اولین بار به ضمیر (شعور، روح) جامعه فرانسه رسوخ می کند.
۱۳
• در سال های ۴۰ قرن هجدهم، روحیه رزم آوری رشد یافته روشنگری در سلسله ای از انتشارات انتقادی ـ اجتماعی و ماتریالیستی به روشنی آشکار می شود.
۱۴
• آثار لامتری تحت عناوین «قصه های طبیعت روح» (۱۷۴۵) و «انسان بمثابه ماشین» (۱۷۴۷) منتشر می شوند.
۱۵
• لامتری در سال های ۱۷۵۰ و ۱۷۵۱، در «مقدمه ای بر آثار فلسفی» خویش و ماتریالیستی به نام دومارسه در «بحثی راجع به پیشداوری ها» موتیو فونتن مبنی بر حمایت قدرت معنوی بوسیله قدرت دنیوی را مورد حلاجی قرار می دهند.
۱۶
• بدین طریق، ماتریالیسم موظف می شود که نه تنها بر ضد کلیسا، بلکه علاوه بر این، بر ضد دولت به مبارزه برخیزد.
۱۷
• دیدرو (دیده رو) که در سال ۱۷۴۶ اثری تحت عنوان «افکار فلسفی» و در سال ۱۷۴۹ «نامه هائی راجع به کورها» نوشته بود، از سال ۱۷۵۰ در همکاری با دآلمبر به انتشار دایرة المعارف ، یعنی بزرگترین اثر روشنگری می پردازد.
۱۸
ژولیان لامتری
(۱۷۰۹ ـ ۱۷۵۱)
پزشک، فیلسوف
پیگیرترین ماتریالیست عصر روشنگری
• لامتری اولین مبلغ بزرگ ماتریالیسم فرانسه بوده است.
۱۹
• فلسفه لامتری ـ عمدتا ـ بر ضد اسپیریتوئالیسم (روحگرایی) است و اغلب نظریه روح غیرمادی را به چالش می کشد.
۲۰
• آثار پزشکی ـ فیزیولوژیکی لامتری ـ اگر جزو کتب ضد مذهبی تلقی نشوند ـ باید به تاریخ علوم طبیعی (علم الاشیاء) تعلق داشته باشند.
۲۱
• لامتری می کوشد، تفکر را به مثابه تغییر فرم مادی مغز توضیح دهد، بی آنکه ادعای اثبات داشته باشد و بدان اعتبار بخشد.
۲۲
• دلیل او اغلب وابستگی روح به جسم است.
• ولی چه بسا تعین ماتریالیستی جوهر، فراموش می شود و لامتری به موضع اگنوستیسیستی ـ اسکپتیسیستی (ندانمگرائی ـ تردیدگرائی) در می غلتد که حاکی از مواضع سنسوئالیستی (حسگرایی) آغازین او ست.
۲۳
• هرازگاهی ـ حتی ـ به تخریب مفهوم ماده دست می زند که بوی برسمیت شناختن وجود موجودی الهی را می دهد.
۲۴
• لامتری به فرضیه های غیر ماتریالیستی و غیر علمی اساسا میدان نمی دهد.
۲۵
• بنظر او، خرافات مذهبی مهمترین تکیه گاه سرکوب اجتماعی اند.
• لامتری به همین دلیل، انزجار شدیدی نسبت به خرافات دارد.
۲۶
• مبارزه روشنگرانه بر ضد نوکریت اجتماعی مبنای بی خلل ماتریالیسم او را تشکیل می دهد.
۲۷
• لامتری توضیح ناتورالیستی ـ بیولوژیکی نابرابری به دلیل تفاوت های جسمی ـ روحی را در هم می شکند.
۲۸
• لامتری انسان اجتماعی را بمثابه موجودی مصنوعی، «تربیت یافته»، بمثابه اوبژکت نیروهای اجتماعی تلقی می کند.
۲۹
• تعویض ضرور از انسان نگری ناتورالیستی به جامعه نگری تاریخی که بوسیله آنتی اسپیریتوئالیسم در دستور روز قرار گرفته بود، دیگر از سوی لامتری جامه عمل نمی پوشد.
۳۰
• اما درک بیهودگی و بی ثمری اجتماعی ـ عملی فلسفه بیولوژیکی (راجع به انسان) حداقل برای لامتری امکان آن را فراهم می آورد که تئوری های علوم طبیعی مطروحه در سال های چهل قرن هجدهم را به دور از پیشداوری در نظر گیرد و بدین طریق به قله پیشرفته ترین علوم طبیعی فارغ از مکانیک زمان خود گام نهد.
۳۱
• ما تدوین مفهوم غیرمکانیکی ماده را ـ قبل از همه ـ مدیون دیدرو هستیم.
۳۲
• مسئله سرنوشتی ماتریالیسم مبنی بر چگونگی توضیح شعور از ماده او را به تفکر ژرف و همه جانبه در باره مبانی ماتریالیستی وامی دارد.
۳۳
• اگر شعور، خاصیت ماده باشد، این تقریبا بدان معنی خواهد بود که تمامت ماده روحمند است.
۳۴
• برای اینکه شعور، کلی و تقسیم ناپذیر است.
۳۵
• دیدرو این فرضیه را با آموزش خود، مبنی بر حساسیت اکتیو و پاسیو (فعال و منفعل) ماده مورد تأیید قرار می دهد.
۳۶
• لامتری نتیجه گیری اسپینوزیستی را رد می کند.
۳۷
• او می خواهد که شعور را از سازمان مادی خاصی استخراج کند.
۳۸
• اما نمی تواند سازمان و توسعه ماده را بر مبنای اتمیستیک به میراث مانده، اثبات کند.
۳۹
• دیدرو با موضوعات آنتیک (جهان باستان کلاسیک) در باره ماده یکپارچه (وحدتمند)، یکسان و متفاوت کلنجار می رود و به توسعه آنها کمر برمی بندد.
۴۰
• بنظر دیدرو، ماده از عناصر ناهمگون تشکیل می یابد:
• او با تئوری شناخت سنسوئالیستی (حسگرایی) همیشه در معرض خطر سقوط به منجلاب ایدئالیسم به چالش می پردازد، بر امپیریسم پاسیو (تجربه گرایی منفعل) آن از طریق اکتیو سازی (فعال سازی) مفهومیت غلبه می کند، چیزی که پیش شرط دیالک تیک است.
۴۱
• دیدرو ـ روی هم رفته ـ با شدت و حدت خارق العاده ای به فلسفیدن در باره شعور می پردازد و روحیه پویای غیر قابل قیاسی از خود نشان می دهد.
۴۲
• دیدرو سرانجام به اعماق طبیعتفلسفه راه می گشاید.
• اما به همان سان نیز به اعماق استه تیک، اتیک (اخلاق) و پولیتیک (سیاست).
۴۳
• اخلاق و سیاست دیدرو با خصلت بیولوژیکی شدیدش ما را به یاد مواضع آغازین لامتری می اندازد.
۴۴
• لامتری هم می بایستی بناچار با دیله ماییی (معضلی) روبرو شود که معنی روشنگری را به خطر می انداخت.
۴۵
• معضل یاد شده عبارت بود از برسمیت شناختن سیطره نیروهای بیولوژیکی بر بشریت.
۴۶
• لامتری اما این امر طبیعی را در هم می شکند.
۴۷
• آماج اجتماعی مبتنی بر روشنگری لامتری بر شناختی چیره می شود که «جهان را خانه اقویا» می داند.
۶
(۱۷۰۹ ـ ۱۷۵۱)
پزشک، فیلسوف
پیگیرترین ماتریالیست عصر روشنگری
• لامتری اولین مبلغ بزرگ ماتریالیسم فرانسه بوده است.
۱۹
• فلسفه لامتری ـ عمدتا ـ بر ضد اسپیریتوئالیسم (روحگرایی) است و اغلب نظریه روح غیرمادی را به چالش می کشد.
۲۰
• آثار پزشکی ـ فیزیولوژیکی لامتری ـ اگر جزو کتب ضد مذهبی تلقی نشوند ـ باید به تاریخ علوم طبیعی (علم الاشیاء) تعلق داشته باشند.
۲۱
• لامتری می کوشد، تفکر را به مثابه تغییر فرم مادی مغز توضیح دهد، بی آنکه ادعای اثبات داشته باشد و بدان اعتبار بخشد.
۲۲
• دلیل او اغلب وابستگی روح به جسم است.
• ولی چه بسا تعین ماتریالیستی جوهر، فراموش می شود و لامتری به موضع اگنوستیسیستی ـ اسکپتیسیستی (ندانمگرائی ـ تردیدگرائی) در می غلتد که حاکی از مواضع سنسوئالیستی (حسگرایی) آغازین او ست.
۲۳
• هرازگاهی ـ حتی ـ به تخریب مفهوم ماده دست می زند که بوی برسمیت شناختن وجود موجودی الهی را می دهد.
۲۴
• لامتری به فرضیه های غیر ماتریالیستی و غیر علمی اساسا میدان نمی دهد.
۲۵
• بنظر او، خرافات مذهبی مهمترین تکیه گاه سرکوب اجتماعی اند.
• لامتری به همین دلیل، انزجار شدیدی نسبت به خرافات دارد.
۲۶
• مبارزه روشنگرانه بر ضد نوکریت اجتماعی مبنای بی خلل ماتریالیسم او را تشکیل می دهد.
۲۷
• لامتری توضیح ناتورالیستی ـ بیولوژیکی نابرابری به دلیل تفاوت های جسمی ـ روحی را در هم می شکند.
۲۸
• لامتری انسان اجتماعی را بمثابه موجودی مصنوعی، «تربیت یافته»، بمثابه اوبژکت نیروهای اجتماعی تلقی می کند.
۲۹
• تعویض ضرور از انسان نگری ناتورالیستی به جامعه نگری تاریخی که بوسیله آنتی اسپیریتوئالیسم در دستور روز قرار گرفته بود، دیگر از سوی لامتری جامه عمل نمی پوشد.
۳۰
• اما درک بیهودگی و بی ثمری اجتماعی ـ عملی فلسفه بیولوژیکی (راجع به انسان) حداقل برای لامتری امکان آن را فراهم می آورد که تئوری های علوم طبیعی مطروحه در سال های چهل قرن هجدهم را به دور از پیشداوری در نظر گیرد و بدین طریق به قله پیشرفته ترین علوم طبیعی فارغ از مکانیک زمان خود گام نهد.
۳۱
• ما تدوین مفهوم غیرمکانیکی ماده را ـ قبل از همه ـ مدیون دیدرو هستیم.
۳۲
• مسئله سرنوشتی ماتریالیسم مبنی بر چگونگی توضیح شعور از ماده او را به تفکر ژرف و همه جانبه در باره مبانی ماتریالیستی وامی دارد.
۳۳
• اگر شعور، خاصیت ماده باشد، این تقریبا بدان معنی خواهد بود که تمامت ماده روحمند است.
۳۴
• برای اینکه شعور، کلی و تقسیم ناپذیر است.
۳۵
• دیدرو این فرضیه را با آموزش خود، مبنی بر حساسیت اکتیو و پاسیو (فعال و منفعل) ماده مورد تأیید قرار می دهد.
۳۶
• لامتری نتیجه گیری اسپینوزیستی را رد می کند.
۳۷
• او می خواهد که شعور را از سازمان مادی خاصی استخراج کند.
۳۸
• اما نمی تواند سازمان و توسعه ماده را بر مبنای اتمیستیک به میراث مانده، اثبات کند.
۳۹
• دیدرو با موضوعات آنتیک (جهان باستان کلاسیک) در باره ماده یکپارچه (وحدتمند)، یکسان و متفاوت کلنجار می رود و به توسعه آنها کمر برمی بندد.
۴۰
• بنظر دیدرو، ماده از عناصر ناهمگون تشکیل می یابد:
• او با تئوری شناخت سنسوئالیستی (حسگرایی) همیشه در معرض خطر سقوط به منجلاب ایدئالیسم به چالش می پردازد، بر امپیریسم پاسیو (تجربه گرایی منفعل) آن از طریق اکتیو سازی (فعال سازی) مفهومیت غلبه می کند، چیزی که پیش شرط دیالک تیک است.
۴۱
• دیدرو ـ روی هم رفته ـ با شدت و حدت خارق العاده ای به فلسفیدن در باره شعور می پردازد و روحیه پویای غیر قابل قیاسی از خود نشان می دهد.
۴۲
• دیدرو سرانجام به اعماق طبیعتفلسفه راه می گشاید.
• اما به همان سان نیز به اعماق استه تیک، اتیک (اخلاق) و پولیتیک (سیاست).
۴۳
• اخلاق و سیاست دیدرو با خصلت بیولوژیکی شدیدش ما را به یاد مواضع آغازین لامتری می اندازد.
۴۴
• لامتری هم می بایستی بناچار با دیله ماییی (معضلی) روبرو شود که معنی روشنگری را به خطر می انداخت.
۴۵
• معضل یاد شده عبارت بود از برسمیت شناختن سیطره نیروهای بیولوژیکی بر بشریت.
۴۶
• لامتری اما این امر طبیعی را در هم می شکند.
۴۷
• آماج اجتماعی مبتنی بر روشنگری لامتری بر شناختی چیره می شود که «جهان را خانه اقویا» می داند.
۶
هلوه تیوس
کلود آدرین هلوه تیوس
(۱۷۱۵ ـ ۱۷۷۱)
نماینده ماتریالیسم «اجتماعی» فرانسه
هلوه تیوس فعالیت سیاسی را وظیفه و تکلیف روشنگری می داند. اخلاق حقیقی بنظر هلوه تیوس
عبارت است
از
دفاع از منافع حتی الامکان اکثریت مردم
آثار اصلی او:
در باره روح (۱۷۵۸)
در باره استثمار (۱۷۷۲)
۱
• استقبال مهار ناپذیر لامتری از ماتریالیسم سیاسی، پژواک خود را در ماتریالیسم «اجتماعی» هلوه تیوس می یابد.
۲
• اما دیدرو ـ عمدتا ـ در عرصه طبیعتفلسفه پیش می تازد و ضمنا ماتریالیسم را فقط در عرصه استه تیکی رونق می بخشد.
۳
• دیدرو با توسل به دلیل ناتورالیستی منتج از نابرابری طبیعی بنیادی انسان ها، با چرخش ماتریالیسم به انسان نگری مبتنی بر برابری هلوه تیوس مخالفت می ورزد.
۴
• هلوه تیوس با ماتریالیسم «اجتماعی» به قلب ماتریالیسم فرانسه نفوذ می کند.
۵
• او این انیدشه را توسعه می دهد، که شرایط تاریخی و «تربیت»، یعنی تمامی مناسبات اجتماعی، تعیین کننده چند و چون انسان ها هستند.
۶
• بدین طریق، مرکز ثقل روشنگری ـ آشکارا ـ از تشکیل ایده به تشکیل جامعه منتقل می شود.
۷
• گذار از مبارزه فلسفی محض به مبارزه اجتماعی نقاب از چهره برمی گیرد.
۸
• آثار اصلی هلوه تیوس به شرح زیرند:
الف
• «در باره روح» (۱۷۵۸)
ب
• «در باره انسان» (۱۷۷۲)
۹
• مبدأ فکری هلوه تیوس را سنسوئالیسم (حسگرایی) جان لاک تشکیل می دهد.
• (سنسوئالیسم نامی است برای جریان معرفتی ـ نظری که مرحله حسی شناخت را مطلق می کند و لذا ادعا می کند، که کل شناخت ناشی از ادراک حسی است.
• سنسوئالیسم ادعا می کند که میان تفکر و احساس تفاوت ماهوی وجود ندارد و کلیه نتایج تفکر را می توان در ادراکات حسی خلاصه کرد.
• سنسوئالیسم فرم خاصی از امپیریسم (تجربه گرائی) است.
• سنسوئالیسم پاسخ صریح به مسئله اساسی فلسفه نمی دهد و به وجود و یا عدم وجود عینی ـ واقعی علل احساس وقعی نمی نهد. مترجم)
۱۰
• هلوه تیوس نسبت به مادیت و غیرمادیت روح بی تفاوت و بی اعتنا ست.
۱۱
• هدف اصلی او نشان دادن خصلت اجتماعی روح است.
۱۲
• به نظر هلوه تیوس، هر کردوکار روحی عبارت است از ادراک و احساس.
۱۳
• به نظر هلوه تیوس، روح با ادراک حسی، با دریافت تأثیرات چیزها، با «تصویرها» تفاوت دارد.
۱۴
• روح به نظر هلوه تیوس، به شناخت روابط چیزها نایل می آید و «ایده ها» را طرحریزی می کند.
۱۵
• انسان ببرکت حافظه اش به دانش مجهز است.
۱۶
• انسان اما وقتی می تواند روح داشته باشد که قادر به استخراج ایده ها و غیره از روابط چیزها باشد.
۱۷
• بنظر هلوه تیوس، خودکوشی روح، بوسیله علایق بیدار می شود و علایق دو جورند:
الف
• علایق ناشی از نیازهای فیزیکی (جسمانی) که بر احساس های جسمانی مبتنی اند
• (عواطف، هوای نفس)
ب
• علایقی که با احساسات اجتماعی (اشتیاق) ، مثلا شوق خارق العاده به پیشرفت و امثالهم در رابطه اند.
۱۸
• به نظر هلوه تیوس، علایق از غریزه خودشیفتگی و علاقه مندی سرچشمه می گیرند وسبب می شوند که انسان ها دارای میل و هوس و خواهش باشند و یا بخواهند که خود را از درد رها سازند.
۱۹
• بنابرین، منشاء روندهای روحی، تمایل به میل و هوس و خواهش نفسانی است.
۲۰
• اما چون پیش شرط های روحی همه انسان ها طبیعتا یکسان اند، پس علت نابرابری های انسانی را باید در تفاوت های آنها در مناسبات زندگی و محیط زیست جست.
۲۱
• و لذا برای تغییر انسان ها باید به تغییر شرایط جامعه همت گماشت.
۲۲
• هلوه تیوس فعالیت سیاسی را وظیفه و تکلیف روشنگری می داند.
۲۳
• اخلاق حقیقی به نظر هلوه تیوس عبارت است از دفاع از منافع امکان پذیر اکثریت مردم.
۲۴
• چون عمل در راستای منافع همه انسان ها میسر نیست، هلوه تیوس خدمت به ملت خود را به درجه فضیلت ارتقاء می دهد.
• فضیلت حقیقی به نظر او، نه فضیلتی مذهبی، بلکه فضیلتی سیاسی است.
۲۵
• روشنگری با شناخت تعین (دترمینیته) تاریخی ـ اجتماعی انسان، به اصل سوسیالیستی دست می یابد.
• هلوه تیوس گذار بشریت به ایدئال های روشنگری را تنها از طریق تغییر مناسبات اجتماعی امکان پذیر می داند.
۲۶
• گرایش سوسیالیستی مثل خط سرخی از ماتریالیسم فرانسه شروع می شود و به سوسیالیسم اوتوپیکی می رسد و هر دو سرچشمه های مارکسیسم را تشکیل می دهند.
• مراجعه کنید
نماینده ماتریالیسم «اجتماعی» فرانسه
هلوه تیوس فعالیت سیاسی را وظیفه و تکلیف روشنگری می داند. اخلاق حقیقی بنظر هلوه تیوس
عبارت است
از
دفاع از منافع حتی الامکان اکثریت مردم
آثار اصلی او:
در باره روح (۱۷۵۸)
در باره استثمار (۱۷۷۲)
۱
• استقبال مهار ناپذیر لامتری از ماتریالیسم سیاسی، پژواک خود را در ماتریالیسم «اجتماعی» هلوه تیوس می یابد.
۲
• اما دیدرو ـ عمدتا ـ در عرصه طبیعتفلسفه پیش می تازد و ضمنا ماتریالیسم را فقط در عرصه استه تیکی رونق می بخشد.
۳
• دیدرو با توسل به دلیل ناتورالیستی منتج از نابرابری طبیعی بنیادی انسان ها، با چرخش ماتریالیسم به انسان نگری مبتنی بر برابری هلوه تیوس مخالفت می ورزد.
۴
• هلوه تیوس با ماتریالیسم «اجتماعی» به قلب ماتریالیسم فرانسه نفوذ می کند.
۵
• او این انیدشه را توسعه می دهد، که شرایط تاریخی و «تربیت»، یعنی تمامی مناسبات اجتماعی، تعیین کننده چند و چون انسان ها هستند.
۶
• بدین طریق، مرکز ثقل روشنگری ـ آشکارا ـ از تشکیل ایده به تشکیل جامعه منتقل می شود.
۷
• گذار از مبارزه فلسفی محض به مبارزه اجتماعی نقاب از چهره برمی گیرد.
۸
• آثار اصلی هلوه تیوس به شرح زیرند:
الف
• «در باره روح» (۱۷۵۸)
ب
• «در باره انسان» (۱۷۷۲)
۹
• مبدأ فکری هلوه تیوس را سنسوئالیسم (حسگرایی) جان لاک تشکیل می دهد.
• (سنسوئالیسم نامی است برای جریان معرفتی ـ نظری که مرحله حسی شناخت را مطلق می کند و لذا ادعا می کند، که کل شناخت ناشی از ادراک حسی است.
• سنسوئالیسم ادعا می کند که میان تفکر و احساس تفاوت ماهوی وجود ندارد و کلیه نتایج تفکر را می توان در ادراکات حسی خلاصه کرد.
• سنسوئالیسم فرم خاصی از امپیریسم (تجربه گرائی) است.
• سنسوئالیسم پاسخ صریح به مسئله اساسی فلسفه نمی دهد و به وجود و یا عدم وجود عینی ـ واقعی علل احساس وقعی نمی نهد. مترجم)
۱۰
• هلوه تیوس نسبت به مادیت و غیرمادیت روح بی تفاوت و بی اعتنا ست.
۱۱
• هدف اصلی او نشان دادن خصلت اجتماعی روح است.
۱۲
• به نظر هلوه تیوس، هر کردوکار روحی عبارت است از ادراک و احساس.
۱۳
• به نظر هلوه تیوس، روح با ادراک حسی، با دریافت تأثیرات چیزها، با «تصویرها» تفاوت دارد.
۱۴
• روح به نظر هلوه تیوس، به شناخت روابط چیزها نایل می آید و «ایده ها» را طرحریزی می کند.
۱۵
• انسان ببرکت حافظه اش به دانش مجهز است.
۱۶
• انسان اما وقتی می تواند روح داشته باشد که قادر به استخراج ایده ها و غیره از روابط چیزها باشد.
۱۷
• بنظر هلوه تیوس، خودکوشی روح، بوسیله علایق بیدار می شود و علایق دو جورند:
الف
• علایق ناشی از نیازهای فیزیکی (جسمانی) که بر احساس های جسمانی مبتنی اند
• (عواطف، هوای نفس)
ب
• علایقی که با احساسات اجتماعی (اشتیاق) ، مثلا شوق خارق العاده به پیشرفت و امثالهم در رابطه اند.
۱۸
• به نظر هلوه تیوس، علایق از غریزه خودشیفتگی و علاقه مندی سرچشمه می گیرند وسبب می شوند که انسان ها دارای میل و هوس و خواهش باشند و یا بخواهند که خود را از درد رها سازند.
۱۹
• بنابرین، منشاء روندهای روحی، تمایل به میل و هوس و خواهش نفسانی است.
۲۰
• اما چون پیش شرط های روحی همه انسان ها طبیعتا یکسان اند، پس علت نابرابری های انسانی را باید در تفاوت های آنها در مناسبات زندگی و محیط زیست جست.
۲۱
• و لذا برای تغییر انسان ها باید به تغییر شرایط جامعه همت گماشت.
۲۲
• هلوه تیوس فعالیت سیاسی را وظیفه و تکلیف روشنگری می داند.
۲۳
• اخلاق حقیقی به نظر هلوه تیوس عبارت است از دفاع از منافع امکان پذیر اکثریت مردم.
۲۴
• چون عمل در راستای منافع همه انسان ها میسر نیست، هلوه تیوس خدمت به ملت خود را به درجه فضیلت ارتقاء می دهد.
• فضیلت حقیقی به نظر او، نه فضیلتی مذهبی، بلکه فضیلتی سیاسی است.
۲۵
• روشنگری با شناخت تعین (دترمینیته) تاریخی ـ اجتماعی انسان، به اصل سوسیالیستی دست می یابد.
• هلوه تیوس گذار بشریت به ایدئال های روشنگری را تنها از طریق تغییر مناسبات اجتماعی امکان پذیر می داند.
۲۶
• گرایش سوسیالیستی مثل خط سرخی از ماتریالیسم فرانسه شروع می شود و به سوسیالیسم اوتوپیکی می رسد و هر دو سرچشمه های مارکسیسم را تشکیل می دهند.
• مراجعه کنید
به
ماتریالیسم، روشنگری، سوسیالیسم و کمونیسم اوتوپیکی، ماتریالیسم اقتصادی
در
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
پایان
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر