جمعبندی
از
مسعود بهبودی
کلامی از رمان "جان شیفته":
خداوندا
چه آسان است
بردن يك گله گوسفند به بازار
برای این کار
یك چوپان کم هوش و چند سگ
کافي است.
محمود اعتماد زاده:
ترجمه "جان شیفته" پیرم کرد.
چه سالها که قطره قطره آب شدم و فرو ریختم.
۱
اوقات به هدر رفته
نسل بی ثمر سوخته
۲
به آذین
زندگی اش را صرف ترجمه آثار ادبی و هنری کرد:
ژان کریستف
جان شیفته
آثار بالزاک و شکسپیر و غیره
۳
ارزنده ترین اثرش
مطلبی دو صفحه ای بود که در مجله آرش به مناسبت مرگ بهرنگ
منتشر شد:
تحت عنوان ضرورت و آزادی
۴
آزادی = حرکت در لا به لای دیوارهای ضرورت
تعریف به آذین از آزادی همین بود.
۵
مشد هگل گفته بود و مش مارکس و مشد انگلس نیز که آزادی = درک ضرورت
۶
و
ما می گوییم:
اختیار (آزادی) در دیالک تیک جبر و اختیار (ضرورت و آزادی) وجود دارد
و
تأکید داریم بر این حقیقت عینی که نقش تعیین کننده در این دیالک تیک
از ان جبر (ضرورت) است.
۷
میزان آزادی آدمی به میزان شناخت او از قوانین و قانونمندی های عینی (جبر و یا ضرورت) است.
۸
و به یاد می اوریم که نیاکان ما به هنگام ترک عالم حیوانات به میزان حیوانات آزاد و مختار (صاحب اختیار) بوده اند.
یعنی اصلا آزاد و مختار نبوده اند
به قول مشد انگلس صلواة الله علیه
۹
بنابرین آزادی (اختیار) با شناخت و شعور
تشکیل
و
تعیین
و
تحدید
(مرزبندی)
می شود
۱۰
اکنون به بطلان حکم به ظاهر زیبای به آذین می اندیشیم و تصحیح می کنیم:
حرکت در لا به لای دیوارهای ضرورت به شرطی می تواند به معنی آزادی باشد
که
ضرورت (جبر) با دیوارهایش
شناخته شده باشد.
۱۱
و گرنه هر خری
خواه و ناخواه
در لا به لای دیوارهای ضرورت حرکت می کند.
۱۲
چون بالاتر از دست ضرورت دستی نیست.
۱۳
به آذین
اگر بخشی از عمرش را صرف ترجمه تعاریف مفاهیم فلسفی کرده بود
میلیون ها بار بیشتر رشد فکری و فلسفی یافته بود و به رشد فکری وفلسفی جامعه خدمت کرده بود.
۱۴
به اذین
شخصیت بی سوادی بود
اگرچه عمری کتاب در دست داشت و قلم به دست داشت.
۱۵
طنز قضیه همینجا ست.
۱۶
همین بیسوادی فلسفی به آذین ها
قبل از همه برای خود این جان های شیفته
بسیار گران تمام شد
چه رسد به جامعه که طویله شده است
۱۷
پیش به سوی تحلیل شخصیت ها
به عوض تخریب و یا تجلیل آنها
۱۸
پسر به اذین
به احتمال قوی
باسوادتر از خود او
بود.
هر که او بیدارتر
پر دردتر
هر که او آگاه تر
رخ زردتر
مولانا
هی مولانا
۱
درست بر عکس تصور و توهم تو و امثال بدبخت و خردستیز تو
هر که بیدارتر
بی دردتر
و
هرکه آگاهتر
شاداب تر
۲
خریت
نه سرچشمه آسایش و راحت و سلامت
بلکه
سرچشمه ذلت و نکبت و نفرت است
نکات ناقابل در پرونده نجفی جانی بی ناموس
مخبره صادقه
۱
قیمت خانه ای
که
نجفی جانی بی ناموس
برای جانان دومش
گرفته بود
بیش از ۱۵ میلیارد تومان است
۲
۱۵ میلیارد تومان = مزدی که کارگری به عنوان مزد در ۹۹۲۴ ماه دریافت می کند = مزدی که کارگری پس از ۸۲۷ سال کار دریافت می کند.
۳
مهریه ای که
نجفی جانی بی ناموس
می خواسته تماما بپردازد
۱۳۶۲ سکه بوده است
۴
۱۳۶۲ سکه معادل است با مزد کارگری در ۳۹۴۱ ماه = مزد کارگری در ۳۲۸ سال
بخشی از حقالسکوت که نجفی جانی بی ناموس قرار بود به همسر دومش بپردازد
لکسوس یک میلیارد تومانی بوده است.
پیوندهای ملی و بین المللی
اوبژکتیو
اند
و
نه
سوبژکتیو:
عینی اند و نه دلبخواهی
۱
کبوتر با کبوتر
باز با باز
کند همجنس با همجنس پرواز
۲
هر طبقه اجتماعی
خواه و ناخواه
آگاه و ناآگاه
متحدی در مقیاس جهانی دارد.
۳
با صدور فرمان و فتوا
وحدت ها و تضادها
محو نمی شوند.
۴
هنر
کشف دیالک تیک عینی است:
هنر شناخت طبقات اجتماعی و نمایندگان سیاسی آنها ست
۵
هیچکس تنها نیست
۶
رشته های نامرئی پیوند
افراد و طبقات اجتماعی را در مقیاس تمامارضی به هم پیوند می دهند.
۷
حتی میمون ایزوله و تنها
میمون نیست
چه رسد به انسان ایزوله و تنها
عجب کانون اندیشه ای و عجب تحریف اندیشیده ای
در اتریش، دولت این کشور پس از نمایش فیلمی از جانشین نخست وزیر این کشور که درخواست پشتیبانی سیاسی در برابر برآورده کردن منافع اقتصادی را می دهد، ناچار به کناره گیری و واژگون می شود.
در ایران اما، پس از پخش نوار صوتی که در آن آیت الله منتظری مخاطبان خود را «جنایتکار» می خواند، یکی از آن ها به ریاست قوه قضايیه می رسد!
چه راهی هنوز در پیش داریم!؟
۱
اولا
معاون صدر اعظم طویله اطریش بوده و نه جانشین نخست وزیر طویله
۲
ثانیا
دولت متشکله در طویله
دولت ائتلافی حزب محافظه کار (کنسرواتیو) با حزب نئوفاشیستی طویله بوده است.
۳
یعنی ماهیتا فرقی با جهنم جماران نداشته است.
۴
فوندامنتالیسم = همشیره فاشیسم
۵
ثالثا
در
اطریش
پس از افشای کثافتکاری های حریف نئوفاشیست
هزاران تن از شهروندان به اعتراض به خیابان آمدند.
۶
پس از میومیوی گربه نره
احدی حتی ککش نگزید.
۷
رابعا
حاکمیت و حکومت در طویله جماران
یکدست است.
۸
حتی خود گربه نره
چندان پاکدامن نبوده است.
۹
هراس گربه نره
از
قبول نشدن نمازش در درگاه خدا بوده است و نه از ریخته شدن خون خلایق معصوم تر از ۱۴ معصوم
ضرورت (جبر) چیست؟
۱
جبر یک مفهوم فلسفی است.
اختیار هم به همین سان.
۲
جبر نتیجه تجرید انواع و اقسام قوانین و قانونمندی های حاکم بر همه چیز هستی است.
۳
مثال
درخت
یک مفهوم است
۴
مفهوم درخت
نتیجه تجرید سرو و صنوبر و سپیدار و غیره است.
۵
مفهوم درخت
چیزی مجرد و یا انتزاعی است و فقط در ذهن ما وجود دارد.
۶
اگر دنبال درخت مشخص بگردیم
باید خطه ذهن را ترک کنیم و وارد عالم مادی ( واقعی و عینی) شویم تا درخت انتزاعی را در سرو و سنجد و صنوبر مشخص
بازیابیم.
دیالک تیک مجرد و مشخص
دیالک تیک ماده و روح
۷
ضرورت و یا جبر
در دو دیالک تیک زیر وجود دارد:
الف
در
دیالک تیک جبر و اخیتار
(ضرورت و آزادی)
ب
در
دیالک تیک ضرورت و تصادف
۸
ضرورت و جبر و اختیار و آزادی را
نباید تحت اللفظی معنی کرد.
۹
ضرورت و یا جبر
ذاتی هر چیز
از ذره تا کاینات
است
۱۰
مثال
آب تحت فشار جو در ۱۰۰ درجه سانتیگراد
می جوشد.
۱۱
قانون فیزیکی حاکم بر آب همین است.
۱۲
این یکی از تجلیات جبر است.
۱۳
همان آب تحت فشار جو
در
صفر درجه سانتیگراد یخ می زند
۱۴
اینهم قانون فیزیکی دیگر حاکم بر آب است
یعنی یکی دیگر از تجلیات جبر است
یعنی یکی از چیزهای مشخص و عینی است که از تجریدشان
مفهوم جبر و یا ضرورت تشکیل یافته است.
۱۵
دیالک تیک ضرورت و تصادف
این دیالک تیک بیانگر چگونگی جامه عمل پوشی جبر است
۱۶
جبر
همیشه و همه جا
به صورت تصادف
واقعیت می یابد.
یعنی
جامه عمل می پوشد.
۱۷
مثال
فوتبالیستی توپ را شوت می کند
۱۸
توپ می تواند به دلایل متعدد وارد دروازه شود و گل شود
۱۹
همه این فرم های ورود توپ به دروازه
در فرم تصادف
صورت می گیرند و در مفهوم فلسفی تصادف تجرید می یابند:
الف
توپ به پیکر بازیکن حریف می خورد و به طور غیرمترقبه گل می شود
ب
توپ می تواند از دست دروازه بان لیز بخورد و گل شود
پ
توپ می تواند از لای پاهای او وارد دروازه شود و گل شود
۲۰
همه این فرمهای گل شدن توپ = همه این فرم های جامه عمل پوشی جبر
در مفهوم فلسفی تصادف تجرید می شوند.
۲۱
مثال دیگر
عنگلاب فئودالی معروف به اسلامی
با
درج خبری در روزنامه ای راجع به همجنس بازی خمینی
جرقه خورد.
۲۲
این یکی از تجلیات مفهوم فلسفی تصادف بوده است.
۲۳
علت شکست انقلاب شکوهمند سفید و پیروزی عنگلاب کثافت اسلامی
چیز دیگری بوده است.
۲۴
شکست انقلاب سفید
به مثابه جبر
می توانست در فرم های دیگری هم صورت گیرد.
یعنی
چیزهای دیگری می توانستند
تصادف
محسوب شوند.
۲۵
تعیین کننده در هر دو دیالک تیک
جبر و یا ضروت
است.
۲۶
اختیار و تصادف اما هیچ واره نیستند و نقش معین خاص خود را بازی می کنند.
روزبه
قهرمان ملی نیست.
۱
روزبه
به
قول خودش
با
تک تک سلول هایش
توده ای است.
۲
روزبه
پهلوان توده است.
۳
روزبه
به احتمال قوی
تئوریسین بزرگ حزب توده بوده است.
۴
حزب توده
هم
حزب توده نیست.
۵
حزب توده
حزب پهلوانان توده است.
۶
ضعف اساسی حزب توده
هم
همین است:
حزب پهلوانان توده بودن
۷
توده
ولی
به حزب توده نیاز ندارد
و
نه
به حزب پهلوانان توده
۸
قهرمان ملی
غلامرضا تختی بوده است.
۹
تختی را همه اعضای همه اقشار و طبقات اجتماعی دوست دارند.
۱۰
روزبه
ماورای طبقاتی نبوده است.
۱۱
روزبه سردار توده بوده است.
سردار توده بی همه چیز
بوده است.
۱۲
روزبه
به زبان ستارخان
سگ توده بوده است.
سگ سرسپرده توده بوده است.
۱۳
روزبه
تختی نیست تا خنثی باشد و محبوب العموم باشد
۱۴
روزبه
بیشتر از دوست
دشمن دارد.
۱۵
بدترین دشمنان روزبه
کسانی اند
که
میراث او
را
و
نه فقط او
را
تحریف و سانسور کرده اند و روزبه شناسی را غیرممکن ساخته اند.
رضا به داده (جبر)
بده
وز جبین گره بگشا
که
بر
من و تو
در اختیار
نگشاده است.
حافظ
۱
آزادی (اختیار)
فقط در دیالک تیک ضرورت و آزادی (جبر و اختیار)
وجود دارد
۲
و نقش تعیین کننده در این دیالک تیک
از
ان ضرورت و یا جبر
است.
۳
آزادی باید به ساز ضرورت برقصد و می رقصد.
۵
آزادی و یا اختیار توسط ضرورت و یا جبر
مشروط می شود
محدود می شود
مسدود می شود
۶
نیاکان ما
وقتی ترک حیوانیت کردند
اصلا آزاد نبودند
یعنی به اندازه حیوانات آزاد بودند
۷
هر گامی
که
نیاکان ما
در روند کار
در جهت شناخت قوانین عینی هستی (جبر) برداشتند
به همان اندازه
آزادی
کسب کردند.
۸
میزان آزادی آدمی = میزان شناخت او از جبر
تخیلات اعلای علای بی خبر از خدا و خرما.
۱
کمونیسم کارگری
در زمان مارکس هم بوده.
لامصب.
۲
نماینده اش وایت لینگ بوده.
۳
کموینسم کارگری دشمن علم و تئوری بوده و است.
۴
یعنی عین خود علا
و
یاران کو ـ مو ـ نیست
است.
۵
کمونیسم کارگری می خواست و می خواهد که
حزب طبقه کارگر
طویله باشد.
۶
احزاب طبقه کارگر
با هر نام و تابلو و عنوان
طویله هم هستند.
۷
بحث بر سر چیست؟
ای بی خبران از خدا و خرما
جانوران را نباید دستکم گرفت
۱
جانوران
عوض می شوند
و
عوض می کنند.
۴
جانوران
در حال تحول و تحول بخشی مدام اند.
۵
تفکر جانوران
اما
با ما فرق می کند.
۶
کلاغ می تواند وسیله کاربسازد.
۷
و حتی وسیله سازی و کاربست وسیله را به جوجه کلاغ یاد بدهد.
۸
مورچه ها قارچ پروری می کنند.
۹
مورچه ها
که
برگ خوار
نیستند.
۱۰
مورچه ها
برگ ها
را
برای پرورش قارچ
می برند و می برند.
۱۱
مورچه ها
با
آنتی بیوتیک قارچ
ضمنا
لانه تودرتوی خود
را
ضد عفونی می کنند
تا
بچه مورچه ها
بیمار نگردند
پارسی بر پژواکی
دوستی نوشت :
در زندگی از چیزهای زیادی میترسیدم و نگران بودم، تا اینکه آنها را تجربه کردم و حالا ترسی از آنها ندارم
۱
این جمله حریف
به چه معنی است؟
۲
حریف دیالک تیک ترس و تهور
را
در این جمله مطرح کرده است.
۳
ترس از کسی و یا چیزی
نتیجه پسیکولوژیکی طبیعی نادانی فرد نسبت به آن کس و آن چیز است.
۴
تجربه اما منبع شناخت است:
تجربه
خاستگاه دانش تجربی است.
۵
پیش شرط شناخت کسی و یا چیزی
تجربه آن کس و چیز است.
مثلا
در افتادن با آن کس
مثلا کلنجار فکری با او
کار کردن بر روی آن چیز
کندوکاو راجع بدان
۶
بنا بر این تجربه حریف
پیش شرط تهور
شناخت است.
۷
این ادعای حریف اما عاری از ایراد نیست.
۸
ایراد تجربی و منطقی این ادعای حریف
در عیب و نقص بیشنی او ست.
۹
حریف
عملا
نصف حقیقت را در این مورد کشف کرده است و نه کل حقیقت را.
۱۰
چون حریف به دلیل رهایی اش از ترس و دلهره واقف نبوده است.
۱۱
چون نمی دانسته که تهورش نتیجه شناخت بوده است.
۱۲
اگر می دانست
ضمنا
می دانست که شناخت کسی و یا چیزی
ضمنا
می تواند
آدمی را به وحشت اندازد و دلهره اش را صد چندان کند.
آدم ها و جانوران
۱
آدم ها
حتی
اگر مجتهد جامع الشرایط گردند
قادر به از دست دادن خصوصیات درندگان (نیاکان خویش) نیستند.
۲
گرگ ها بی اعتنا به میزان نیاز
می توانند دهها گوسفند را در آن واحد بکشند.
۳
شیرها اما اگر سیر باشند
پرچمی از دم برمی افرازند
و
علامت میدهند که
قصد شکار ندارند
و آهوان زبان شیران را می فهمند و فرار نمی کنند.
۴
حتی برخی از آهو بچه ها
سر به سر شیر سیر نشسته
می گذارند
دلیل تشکیل چین و چروک در اعضای اندام موجود زنده از نبات تا جانور (انسان) چیست؟
۱
پیری (کهولت و کهنگی) به عنوان دلیل
نظر تندیس ساز بود و نه نظر ما
۲
البته نظر نادرستی نبود.
۳
به نظر ما
دلیل تشکیل چین و چروک در اعضای اندام موجود زنده از نبات تا جانور (انسان)
کار
نیست.
۴
سؤال این است که چیست؟
۵
کار
اتفاقا
برعکس ادعای حریف
اندام آدمی را ورزیده می سازد
و
مانع تشکیل چین و چروک در اعضای اندام آدمی می شود.
۶
یکی از دلایل عام تشکیل چین و چروک در اعضای اندام موجود زنده از نبات تا جانور (انسان) روند شیمیایی موسوم
به
اکسیداسیون
است.
۷
همانطور که ظروف و آلات آهنی
در
اثر اکسیداسیون
زنگار می بندند
اعضای اندام آدمی هم چین و چروک پیدا می کنند.
۸
این
شامل حال همه می شود و فقیر و غنی نمی شناسد.
۹
خیلی ها
شرایط کار
را
با
خود کار
عوضی می گیرند.
۱۰
شرایط کار
هم
می تواند مخرب جسم و روح و روان کارگر شود
و
هم
مفرح جسم و روح و روان کارگر
۱۱
خرافه محبوب العموم موسوم به بوسه رسول اکرم
بر
دست پرچین و چروک دهقانی
عملا و ماهیتا
کردوکاری ضد دهقانی است
۱۲
چون
در نهایت
به
معنی تکریم شرایط کار ذلت بار
است
۱۳
و
نهایتا
به معنی تمکین به شرایط کار ذلت بار دیکته شده توسط طبقه حاکمه است
۱۴
این بدان می ماند که به سرفه های کارگر مسلول در محیط کار تشکیل یافته توسط طبقه اجتماعی مسئول
هورا کشیم
و
سجده بریم
و
ضمنا
شرایط کاری مسلول ساز
را
مسئول ندانیم و محکوم نسازیم
چرا
چرخه قهار و بی رحم طبیعت؟
۱
حیوانات
مایحتاج حیاتی خود
را
بسان آدمیان
تهیه و «تولید» می کنند.
۲
حیوانات
برخلاف اعضای طبقات اجتماعی انگل
انگل نیستند.
۳
چه فرقی میان شکار آهو توسط شیر
با
دوشیدن شیر از گاو و گوسفند
و
تهیه ماست و پنیر
و
یا
با
ذبح گاو و گوسفند و تغذیه از گوشت آنها
وجود دارد؟
اشاره ای به خودستیزی به مثابه سنتی «ملی»
۱
آره.
ولی اینجا بحث بر سر طرز رفتار ما ابنای بشر با یکدیگر است.
۲
سعی کنیم در چارچوب بحث مطروحه
بمانیم
تا
نفوذ بیشتر و عمیقتر در موضوع شناخت
امکان پذیر گردد.
۳
روی حزب توده می توان مستقلا بحث کرد.
خودت را نرنجان:
کسی قدر بودنت را ندانست
لایق بودن در فکرت نیست.
اندرزگو
۱
این اندرز حاکی از چیست؟
۲
ظاهرا
حریفی را همسرش طلاق داده است.
۳
به زبان اندرزگو
قدر بودنش (همزیستی با او) را ندانسته است.
۴
حریف
اما
اکنون
کماکان به فکر همسرش است.
۵
راستی چرا و به چه دلیل
کسی همسرش را طلاق می دهد و مطلقه همچنان به یاد او ست؟
۶
ضمنا
آماج اندرزگو از این اندرز چیست؟
۷
اصلا
اندرزگو
کیست؟
پیش شرط لشکر کشی
بر
ضد چیزی
وجود پیشاپیش آن چیز
است
۱
آزادی به چه معنی است؟
۲
ترامپ
بر
ضد کدام آزادی
لشکر کشیده است؟
۳
بر ضد آزادی عرعر؟
۴
محتوای افشاگری های حریف
چه بوده است؟
۵
ترامپیسم
اصلا
چیست؟
۶
ترامپیسم از کجا امده است؟
۷
چه فرق ماهوی میان بیل و کلبتین و او با ما با بوش پدر و توله و ترامپ وجود دارد؟
مش مینا احدی، مشد حسن معارفی پور و پیکار عنقلابی کم و نیست های طویله جماران
شکایت من از حسن معارفی پور و نتیجه آن
حدود پنج ماه قبل حسن معارفی پور در فیس بوک بر علیه من، نهاد اکس مسلم و حزب کمونیست کارگری ایران اتهاماتی را ردیف کرد که از طریق دوستان در جریان قرار گرفتم. من ترجیح دادم در آن سطح که اتهاماتی بی پایه و اساس علیه من و... نوشته بود وارد بحث و جدل با او نشوم. با وکلای خودم در آلمان در این موارد صحبت کردم و بعد از ترجمه اتهامات او به زبان آلمانی، و دخالت وکلای من که معتقد بودند این اتهامات در آلمان مجرمانه است و در چهارچوب آزادی بیان نمیگنجد. بنابر این شکایتی با این مضمون برای حسن معارفی پور ارسال شد.
آقای حسن معارفی پور گرامی!
ما از طرف خانم مینا احدی اختیار تام داریم که از طرف موکل خودمان و همچنین شورای مرکزی اکس مسلم با نمایندگی و مسولیت خانم احدی از شما شکایت کنیم
موضوع شکایت اظهار نظر علنی شما در فیس بوک خودتان است. در آنجا ما با اتهامات و توهین هایی روبرو هستیم که شما به آن دست زده اید
موارد شکایت در جزییات به قرار زیر است:
:شما در مورد مینا احدی نوشته اید
" سیا، یکی از دوستان من مدارکی دارد که اثبات میکند که مینا احدی از فاشیستها پول گرفته است "
این واقعی نیست که موکل ما از فاشیستها پول گرفته باشد در اینجا یک اتهام غیر واقعی از سوی شما مطرح شده است
در مورد شورای مرکزی اکس مسلم شما نوشته اید:
شایعات زیادی وجود دارد که حزب کمونیست کارگری ایران و یا حداقل شورای مرکزی اکس مسلم با فاشیستهای آلمانی همکاری میکند و از آنها پول دریافت کرده "
است.“
در اینجا نیز شما به غلط ادعا میکنید که نهاد اکس مسلم با فاشیستهای آلمانی همکاری میکند یا از آنها پول دریافت کرده است.
همچنین این ادعا غلط است که نهاد اکس مسلم یک جهت سیاسی مشترک با سازمانهای فاشیستی آلمانی همچون پگیدا دارد. نهاد اکس مسلم هیچ رابطه ای با پگیدا ندارد و برعکس ادعای شما علیه پگیدا تظاهرات کرده است.
با این اظهار نظرها شما به شدت به حقوق فردی موکل ما تعرض کرده و این حقوق را جریحه دارکرده اید.
۱
مشد حسن معارفی پور
و
نه فقط مشد حسن معارفی پور
میانه ای با هماندیشی با همنوع ندارد.
۲
ولی بهتر از خیلی از اساتید دانش کاه ها ست
که
اگر عرعرهای شان تأیید نشوند
حریف را جاسوس مزدبگیر اسرائیل و سیا و غیره قلمداد می کنند.
۳
فرزندان و فرزانگان حزب توده
توسط دربار پهلوی و شیوخ جمجمی (جمارانی ـ جمکرانی) و هر لاشخوری
وطنفروش
بی وطن
خاین
جاسوس
و
...
قلمداد شده اند
و
ضمنا
به همین اتهامات واهی
شطی از خون از اندام نازنینش جاری شده است
۴
آیا مینا می تواند از وکلای آلمانی اش مدد رساند
تا
اخطاریه ای به سطل ننه ات طلب ها ارسال شود
و
امضایی
مطالبه گردد؟
۵
اگر ما سگ نبودیم و مثل مش مینا آدم بودیم
از او می خواستیم که از خیلی از عیرانی های عنقلابی به نیابت از ما شکایت کند
و
به عوض امضای توبه نامه
استخوانی
مطالبه کند
تا
ما هم شکمی از عزا در بیاوریم.
۴
اما حزب کمونیست کارگری
چیست؟
۵
حزب کمونیست کارگری
در زمان حیات مارکس هم وجود داشته است
۶
انگلس می نویسد:
مارکس در چالش نظری با وایت لینگ
منصور حکمت آن زمان
چنان مشتی بر میز قهوه خانه زد
که
چلچراغ ها
به لرزه درآمدند.
۷
اختلاف وایت لینگ با مارکس چی بود؟
۸
هیچی
وایت لینگ می خواست که حزب طبقه کارگر
طویله باشد.
۹
بی اعتنا به علم و فکر و فرهنگ باشد.
۱۰
ما
حاضریم شعارهای مینوی را
مورد تحلیل دیالک تیکی قرار دهیم
و
کم ترین اعتنایی به شخص شخیص مینا و روابط او نداشته باشیم
و
کوچکترین اهانتی به او نکنیم.
۱۱
وکلای آلمانی مینا
نظرشان چیه؟
۱۲
سگ ها
اجازه پارس به حزب مینا دارند و یا نه؟
یا رب
شکست من به چه افسون شود درست
دارم دلی که بیشتر از من شکسته است؟
بیدل
۱
دلیل احسنس دل شتکستگی چیست؟
۲
احساس دلشکستگی
عمدتا
دلیل معرفتی دارد.
۳
به عبارت دیگر
دلیل احساس دلشکستگی
نادانی است.
۳
نادانی نسبت به چه چیزی؟
۴
نادانی نسبت به جامعه و همنوع.
۵
مثال
اگر کسی
به
قانون دیالک تیکی نفی نفی
واقف باشد
به یاد می اورد
که
خودش
در
ایام جاهلیت جوانی
نسبت به پدر و مادرش بی اعتنا بوده است.
در نتیجه
از بی وفایی فرزندش شوکه نمی شود.
دلشکسته و دلخور نمی شود.
۶
خواجه شیراز
هم به این دلیل معرفتی دلخوری و یا دلشکستگی
واقف بوده است:
پدر تجربه
ای دل
تویی
آخر
ز چه رو
طمع مهر و وفا
از
پسران می داری؟
معنی تحت اللفظی:
آخر
آدم حسابی
تو گنجی از دانش تجربی در اختیار داری
باید بدانی که از پسران انتظار مهر و وفا داشتن
نشانه نادانی است
احمدرضا احمدی
از تو کبریتی خواستم
که شب را روشن کنم
تا پلهها و تو را گم نکنم
کبریت را که افروختم، آغاز پیری بود
گفتم:
«دستانت را به من بسپار
که زمان کهنه شود
و بایستد»
دستانت را به من سپردی
زمان کهنه شد و مُرد
۱
کبریت را و دستان حریف
را
شاعر می خواهد
تا
پله ها را و حریف را گم نکند و گذر عمر را حس نکند.
۲
این تنها اندیشه منطقی و قابل قبول در این شعر احمد رضا احمدی است.
۳
کهنه شدن زمان
یاوه است.
۴
مرگ زمان یاوه تر از یاوه است.
۵
زمان چیست
شاعر؟
۶
زمان
همزاد مکان
است.
۶
زمان و مکان
اتریبوت (صفات ممیزه) ماده (وجود) اند.
۷
نه ماده بی زمان و بی مکان وجود دارد
و
نه
زمان و مکان بی ماده
۸
ما با تریاد (تثلیث) ماده ـ مکان ـ زمان
سروکار داریم.
۹
زمان و مکان
بسان ماده
ازلی و ابدی اند.
۱۰
خلق ناپذیر و فنا ناپذیرند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر