۱۳۹۸ خرداد ۱۵, چهارشنبه

تشبثات «تئوریکی» سوبژکتیویستی ـ پراگماتیستی سپیداران (۲۸)


تضاد اصلی، تضاد فرعی
احمد سپیداری
 
منبع:
نوید نو
 
تحلیلی
از
یدالله سلطانپور 
 
۱
 
 
 
«یک سلسله مفاهیم خویشاوند
 مانند تضاد 
(در فرانسه: کنترادیکسیون)،
 تناقض 
(آنتاگونیسم)، 
تخالف
 (آنتینومی)،
 تباین 
(پارادکس)،
 تقابل 
(اپوزیسیون)،
 انقطاب 
(پولاریزاسیون) 
وجود دارد
 که 
بحث را دشوار می سازد. 
 
احسان طبری
وجود مفاهیم کذایی خویشاوند با تضاد
را
نه
اسباب تسهیل بحث راجع به تضاد،
بلکه
برعکس،
اسباب تثقیل (دشوارسازی) بحث قلمداد می کند.
 
بر خلاف تصور طبری
آشنایی با هر مفهومی
چه خویشاوند و چه ناخویشاوند
پله ای
در
نردبام شناخت
است.
 
۲
مارکسیسم
 از
 این مفاهیم،
 نه
 بر
 اثر بافته های ذهنی و مدرسی فلاسفه، 
بلکه 
بر 
اساس بررسی واقعیت 
(و در نزد مارکس بررسی تولید کالائی و در نزد لنین نظام امپریالیستی)
 سخن گفته است
 و
 بنا به اصطلاح انگلس، 
به مکیدن سر انگشت اوهام و تصورات دل بخواه نپرداخته است.»
 
این جمله ادبی استاد طبری
جفنگجمله ای
بیش
نیست:
 
طبری
به
احتمال قوی
نمی داند که مفهوم چیست و چه سیر و سرگذشتی دارد.
 
به
همین دلیل
ادعا می کند 
که 
مارکسیسم 
از
مفاهیم کذایی خویشاوند با مفهوم تضاد
بر
  اثر بافته های ذهنی و مدرسی فلاسفه 
 
سخن نمی گوید.

این جمله طبری
فاقد معنی روشن است.

جمله ادیبانه به ظاهر زیبا
ولی
در
واقع
بی معنا 
ست.

طبری
خیال می کند
 که
 مفاهیم فلسفی
بافته های ذهنی و اسکولاستیکی فلاسفه
اند.

مفاهیم
چه مفاهیم فلسفی 
چه مفاهیم فنی
چه مفاهیم فقهی
چه مفاهیم علمی
(مثلا مفاهیم فیزیکی، شیمیایی، بیوشیمیایی، بیولوژیکی، پسیکولوژیکی و غیره)
چه مفاهیم هنری
چه مفاهیم استه تیکی
چه مفاهیم حرفه ای 
تصاویر انتزاعی واقعیت عینی در آیینه ضمیر آدمیان اند.
 
مثال
 
مفهوم درخت
نتیجه تجریدی (انتزاعی) انعکاس انواع مختلف درخت در آیینه ضمیر آدمی اند.
 
امیر نیک آیین
این
پدیده
را
توضیح داده است.
 
احمد سپیداری
حتی
میراث فلسفی امیر نیک آیین
را
به
دقت
نخوانده است.
 
مفهوم درخت
به
شرطی تشکیل می شود
 که
همه مشخصات منحصر به فرد سرو و صنوبر و سپیدار و غیره
مورد صرفنظر قرار داده شوند
و
جنبه مشترک همه آنها
عمده شود.

بدین طریق
مفهوم مجرد درخت
تشکیل می شود
که
بلافاصله
زره واژه 
در
بر می کند
و
بر 
زبان رانده می شود،
شنیده می شود،
دیده می شود
و
روی کاغذ می نشیند
یعنی
مادیت می یابد.

واژه
فرم
است
و
مفهوم
محتوا.

۳
مارکسیسم
بر 
اساس بررسی واقعیت 
(و در نزد مارکس بررسی تولید کالائی و در نزد لنین نظام امپریالیستی)
 سخن گفته است
 و
 بنا به اصطلاح انگلس، 
به مکیدن سر انگشت اوهام و تصورات دل بخواه نپرداخته است.»
 
از 
این بخش جفنگجمله طبری،
جهل او نسبت به طرز تشکیل مفاهیم
آشکار می گردد.
 
طبری
با
ساده ترین و ضمنا بنیادی ترین کردوکار فکری 
بیگانه است.
 
طبری
خیال می کند
که
مارکسیسم کذایی
بر
اساس بررسی واقعیت 
از
مفاهیم
سخن می گوید.
 
اکنون
روشن می شود
که
چرا
طبری
وجود واژه ها و مفاهیم به اصطلاح خویشاوند با مفهوم تضاد
را
مشکلساز
استنباط  کرده است.
 
 
طبری
نمی داند
که
مفاهیم
چه مفاهیم فلسفی 
چه مفاهیم فنی
چه مفاهیم فقهی
چه مفاهیم علمی
(مثلا مفاهیم فیزیکی، شیمیایی، بیولوژیکی، پسیکولوژیکی و غیره)
چه مفاهیم هنری
چه مفاهیم استه تیکی
چه مفاهیم حرفه ای
شباهت غریبی 
به
عروسک ماتروشکای روسی
دارند.
 
مثلا
همین مفهوم (و به عبارت دقیقتر) مقوله فلسفی تضاد
خود
از
سویی
عام ترین و عالی ترین نتیجه تجرید تضادهای متنوع و متعدد عینی و واقعی
است
و
از
سوی دیگر
به
طرق متفاوت و متعدد
قابل بسط و گسترش
به 
مفاهیم  نازلتر و فقیرتر
است.

مفهوم فلسفی (ماتریالیستی ـ تاریخی) آنتاگونیسم
یکی 
از
فرم های بسط و گسترش مقوله فلسفی (ماتریالیستی ـ دیالک تیکی) تضاد 
است.

مثال دیگر

مفهوم بیولوژیکی درخت
مفاهیم
سرو و صنوبر و سپیدار و غیره
را
در
بطن خود دارد.

بسان ماتروشکای روسی
که
عروسک های نازلتر و کوچکتر
را
در
بطن خود 
دارد.


۴
مارکسیسم
بر 
اساس بررسی واقعیت 
(و در نزد مارکس بررسی تولید کالائی و در نزد لنین نظام امپریالیستی)
 سخن گفته است
 و
 بنا به اصطلاح انگلس، 
به مکیدن سر انگشت اوهام و تصورات دل بخواه نپرداخته است.»
 
به
نظر طبری
مارکسیسم کذایی
بر
اساس بررسی واقعیت
از
تضاد دم زده است.

منظور از واقعیت چیست؟

کسی
خیال نکند
که
منظور استاد طبری
از
واقعیت
واقعیت عینی = ماده
است.

واقعیت
در
قاموس اساتید
به
چیزهای اجتماعی
(تولید کالایی و نظام امپریالیستی)
اطلاق می شود.

اکنون
روشن می شود
که
منظور طبری از تضاد
چیزی جز ضدیت نیست.

چیزی جز تضاد مکانیکی نیست.

تضاد
اما
یکی 
از 
عام ترین مفاهیم فلسفی
(مقولات فلسفی)
 است.

تضاد
یکی
 از  
عام ترین مفاهیم ماتریایلسم دیالک تیکی
است
و
کل هستی
را
(طبیعت و جامعه و تفکر)
را
منعکس می کند.
 
مارکسیسم
هم
در
قاموس اساتید
چراغ رهنمای مبارزه طبقاتی در جامعه سرمایه داری
است
و
بس.
 
کسی
بهتر
از
احزاب کذا و کذا
آبروی مارکسیسم
را
نبرده اند.
 
 
لنین
به
همین دلیل
گفته است:
 
«همه بی وقفه از مارکسیسم دم می زنند.
ولی احدی حتی نمی داند که مارکسیسم چیست.»
 
به 
زعم اساتید
اگر
مارکس 
تولید کالایی 
را
و
لنین
نظام امپریالیستی
را
بررسی نکرده بودند،
به
مفهوم تضاد
نرسیده بودند.
 
به
کجای این شب تیره
بیاویزیم
عبای ژنده خود
را؟
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر