
تضاد اصلی، تضاد فرعی
احمد سپیداری
منبع:
نوید نو
تحلیلی
از
یدالله سلطانپور
۱
(باید متوجه بود
برخی احزاب چپ معتقد به مرحله ملی دمکراتیک تحولات کشور،
به
علت بهره گیری از گفتمان های دیگر،
در
اینگونه اظهار نظرها
صراحت ندارند
و
ترجیح می دهند
این مطالب
را
به
زبان دیگری
بیان کنند،
اما
تحلیل های شان در چارچوب درک دیالکتیکی،
قابل تقلیل به گزاره هایی
است
که
برشمردم.)
معنی تحت اللفظی:
احزاب چپ
که
مرحله کنونی انقلاب ایران
را
ملی ـ دموکراتیک
می دانند،
به
دلیل استفاده از گفتمان های دیگر
صراحت
ندارند.
تحلیل های این احزاب چپ
اما
اگر درک دیالک تیکی داشته باشیم،
قابل تقلیل به گزاره های فوق الذکر است.
این
جمله حریف
به
چه معنی است؟
این
قبل از همه
بدان معنی است
که
احزاب چپ کذایی
بیگانه با مفاهیم فلسفی و سوسیولوژیکی اند.
به
همین دلیل
درک من ـ زور آنها
فقط
به
مدد حدس و گمان و خیال
امکان پذیر است.
حریف
کمترین زحمتی در زمینه تعریف مفاهیم ملی و دموکراتیک به خود نمی دهد.
در
حالیکه
حزب توده مرحوم
در
طرح برنامه اش
این مفاهیم
را
توضیح داده و از رادیو پیک ایران پخش کرده است.
حریف
(و نه فقط حریف)
اهل هارت و پورت است.
مفهوم «تحلیل های شان در چارچوب درک دیالکتیکی»
هارت و پورتی بیش نیست.
اگر
برخی احزاب چپ
معتقد به مرحله ملی دمکراتیک تحولات کشور
باشند،
در
این صورت
چگونه می توان تحلیل های شان
را
نه
به
ملی ـ دموکراتیک
بلکه
به گزاره های مختلف تقلیل داد؟
ضمنا
منظور حریف
از
گزاره های فوق الذکر چیست؟
در گزاره های فوق الذکر
که
از
انقلاب ملی ـ دموکراتیک حرفی در میان نبوده است:
حریف
از
تعریف مفاهیم ملی و دموکراتیک
بی خبر
است.
بی خبری ننگ نیست.
پرهیز از خروج از بی خبری
ننگ است.
ما
تعریف این مفاهیم
و
تعریف صدها مفهوم فلسفی و سوسیولوژیکی دیگر
را
ترجمه و منتشر کرده ایم.
برخی احزاب چپ معتقد به مرحله ملی دمکراتیک تحولات کشور،
به
علت بهره گیری از گفتمان های دیگر،
در
اینگونه اظهار نظرها
صراحت ندارند
و
ترجیح می دهند
این مطالب
را
به
زبان دیگری
بیان کنند،
اما
تحلیل های شان در چارچوب درک دیالکتیکی،
قابل تقلیل به گزاره هایی
است
که
برشمردم.)
معنی تحت اللفظی:
احزاب چپ
که
مرحله کنونی انقلاب ایران
را
ملی ـ دموکراتیک
می دانند،
به
دلیل استفاده از گفتمان های دیگر
صراحت
ندارند.
تحلیل های این احزاب چپ
اما
اگر درک دیالک تیکی داشته باشیم،
قابل تقلیل به گزاره های فوق الذکر است.
این
جمله حریف
به
چه معنی است؟
این
قبل از همه
بدان معنی است
که
احزاب چپ کذایی
بیگانه با مفاهیم فلسفی و سوسیولوژیکی اند.
به
همین دلیل
درک من ـ زور آنها
فقط
به
مدد حدس و گمان و خیال
امکان پذیر است.
حریف
کمترین زحمتی در زمینه تعریف مفاهیم ملی و دموکراتیک به خود نمی دهد.
در
حالیکه
حزب توده مرحوم
در
طرح برنامه اش
این مفاهیم
را
توضیح داده و از رادیو پیک ایران پخش کرده است.
حریف
(و نه فقط حریف)
اهل هارت و پورت است.
مفهوم «تحلیل های شان در چارچوب درک دیالکتیکی»
هارت و پورتی بیش نیست.
اگر
برخی احزاب چپ
معتقد به مرحله ملی دمکراتیک تحولات کشور
باشند،
در
این صورت
چگونه می توان تحلیل های شان
را
نه
به
ملی ـ دموکراتیک
بلکه
به گزاره های مختلف تقلیل داد؟
ضمنا
منظور حریف
از
گزاره های فوق الذکر چیست؟
در گزاره های فوق الذکر
که
از
انقلاب ملی ـ دموکراتیک حرفی در میان نبوده است:
برخی
بر
این باور
اند
که
تضاد اصلی و اساسی در شرایط ما
تضاد کار و سرمایه است
برخی
تضاد بین کشور و امپریالیسم
(یا آنچه خلق ها و امپریالیسم نامیده شده)
را
تضاد اصلی در شرایط کشور ما
تلقی کرده و می کنند.
و
در
نهایت
احزاب و سازمان های ریشه دار چپ و کمونیست
قرار دارند
که
در
اسناد رسمی و تحلیل های شان
تضاد بین مردم و حاکمیت نظام دیکتاتوری ولایی
را
تضاد اصلی
معرفی می کنند.
حریف
از
تعریف مفاهیم ملی و دموکراتیک
بی خبر
است.
بی خبری ننگ نیست.
پرهیز از خروج از بی خبری
ننگ است.
ما
تعریف این مفاهیم
و
تعریف صدها مفهوم فلسفی و سوسیولوژیکی دیگر
را
ترجمه و منتشر کرده ایم.
۲
جدا از گروهبندی های نظری موجود در تشخیص تضاد اصلی،
مسئله مهم دیگری وجود دارد
که
درنگ بر آن
ضروری
است.
تعیین تضاد اصلی
اکنون
به
تشخیص تضاد اصلی
استحاله می یابد.
حریف
حتی
با
مفاهیم ادبی
بیگانه است.
یعنی
قادر به تمیز معنی تعیین از معنی تشخیص نیست.
۳
موضوعی که باید روی آن تعمق کرد،
رابطهٔ تضادهای فرعی با تضاد اصلی ست.
گاه
دیده می شود
تعیین تضاد اصلی و فرعی خواندن بقیه تضادها باعث شده
اهمیت تضادهای غیر اصلی (فرعی)
نادیده گرفته شود.
حریف
تعریفی از تضاد اصلی
ندارد.
تضاد اصلی
به زعم حریف
تضادی است
که
آدمیان
به
میل و هوس خود
تعیین می کنند.
اکنون
از
فرط حواس پرتی
اعلام می دارد
که
رابطه تضادهای فرعی با تضاد اصلی
را
نباید فراموش کرد.
حریف
اصلا
نمی اندیشد
تا
از
خود
بپرسد:
چگونه می توان میان چیزی که تعریف ندارد با چیزهای دیگر رابطه برقرار کرد؟
۴
در
این حالت،
به
جای درک دینامیزم پیچیدهٔ تاثیرات متقابل بین تضاد ها
و
شدت و کاهش یافتنِ نقش آفرینی های دائمی شان در فرایندهای پویای سیاسی،
همه چیز با تضاد اصلی توضیح داده می شود.
این
کاری
است
از
منظر دیدگاه دیالکتیکی
نارسا و نادرست.
آدم
اکنون
با
خواندن این هارت و پورت بی محتوای سپیداران
یاد
هارت و پورت های امیدواران می افتد.
درک دینامیزم پیچیده تأثیرات متقابل بین تضادها
فارسی سپیداران هم دستکمی از فارسی امیدواران ندارد.
«بین»
در
این هارت و پورت
زاید
است:
تأثیر بین دو چیز
و
یا
تأثیر متقابل دو چیز
بر خلاف تصور و ادعای حریف
خلایق خر در طویله جماران
تضادهای فرعی
را
چسبیده اند و برجسته کرده اند.
مثلا
تضاد زن و مرد
را
تضاد اقوام مختلف
را
تضاد بخشی از زنان با جماران
را
بر خلاف ادعای حریف
کسی
اعتنایی
به
تضاد اصلی ندارد.
چه بسا
همه
بسان حریف
تعریفی از تضاد اصلی ندارند.
ادامه دارد.
تعریفی از تضاد اصلی
ندارد.
تضاد اصلی
به زعم حریف
تضادی است
که
آدمیان
به
میل و هوس خود
تعیین می کنند.
اکنون
از
فرط حواس پرتی
اعلام می دارد
که
رابطه تضادهای فرعی با تضاد اصلی
را
نباید فراموش کرد.
حریف
اصلا
نمی اندیشد
تا
از
خود
بپرسد:
چگونه می توان میان چیزی که تعریف ندارد با چیزهای دیگر رابطه برقرار کرد؟
۴
در
این حالت،
به
جای درک دینامیزم پیچیدهٔ تاثیرات متقابل بین تضاد ها
و
شدت و کاهش یافتنِ نقش آفرینی های دائمی شان در فرایندهای پویای سیاسی،
همه چیز با تضاد اصلی توضیح داده می شود.
این
کاری
است
از
منظر دیدگاه دیالکتیکی
نارسا و نادرست.
آدم
اکنون
با
خواندن این هارت و پورت بی محتوای سپیداران
یاد
هارت و پورت های امیدواران می افتد.
درک دینامیزم پیچیده تأثیرات متقابل بین تضادها
فارسی سپیداران هم دستکمی از فارسی امیدواران ندارد.
«بین»
در
این هارت و پورت
زاید
است:
تأثیر بین دو چیز
و
یا
تأثیر متقابل دو چیز
بر خلاف تصور و ادعای حریف
خلایق خر در طویله جماران
تضادهای فرعی
را
چسبیده اند و برجسته کرده اند.
مثلا
تضاد زن و مرد
را
تضاد اقوام مختلف
را
تضاد بخشی از زنان با جماران
را
بر خلاف ادعای حریف
کسی
اعتنایی
به
تضاد اصلی ندارد.
چه بسا
همه
بسان حریف
تعریفی از تضاد اصلی ندارند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر