۱۳۹۷ مهر ۱۹, پنجشنبه

به کجای این طویله می توان آویخت پالان را؟ (۸)



ایران زخمی و اسیر روسیه
 احمد جلال پور 
 
منبع:
صفحه فیسبوک شفیعی مطهر
 
ویرایش و تحلیل
از
یدالله سلطان پور
 
۱
 مشکل کجا ست؟
چرا این طور نشد؟
 
چرا به قول ظریف:
«ما انتخاب کردیم
 طور دیگری زندگی کنیم؟»
 
زندگی در درد و رنج و فلاکت و دغدغه؟
 
اصولا
 «ما»
کیست که برای ایرانیان تصمیم گرفته؟
همانطور که گفته شد،

 شعار مرکزی عنگلاب اسلامی
نه، شرقی ـ نه، غربی 
بوده است.

این بدان معنی است
که
اشرافیت فئودال و روحانی و بورژوازی سنتی ـ تجاری ـ بازاری
در منگنه انقلابات بورژوایی 
و
بعد
در هراس از انقلابات پرولتری
اوتوپی معینی 
را
  از 
منابر متنوع 
تبلیغ کرده اند.

 
این اوتوپی
به لحاظ سمتگیری
فوندامنتالیستی
بوده است.

بنیاد و فوندامنت (شالوده) این اوتوپی
برگشت به ماضی برباد رفته و از یاد رفته بوده است.

برگشت به صدر اسلام (دوران برده داری)
بوده است.

به همین دلیل ارتجاعی بوده است.
ضد انقلابی و ضد پیشرفت اجتماعی بوده است.

برخلاف تصور و توهم جلال پور و شفیعی مطهر
منظور ظریف از «ما» همین اشرافیت فئودال و روحانی و بورژوازی عقب مانده سنتی است.

اگر کسی پای منبر آخوندها از هر نوع نشسته بود،
حسرت روحانیت به ماضی
 را 
با تمام وجود خود احساس کرده بود.

بریدن انگشتان دست دزد
از
 دید
مؤمنین
نسخه رهایی اجتماعی است و نه فاجعه.

 نماد و سمبل جامعه ایدئال و آرزویی و عاری از عیب  است.

بدین طریق
در نهایت بی خبری از درک ماتریالیستی تاریخ
اوتوپی صدر اسلام
به مدل و الگوی جامعه ای متشکل از صالحین استحاله می یابد.

۲
 شعار نه، شرقی ـ نه، غربی

به لحاظ ماهیت طبقاتی
ماهیتا
فئودالی است و نه خرده بورژوایی.

برای اینکه اشرافیت فئودالی - روحانی
طبقه ای در حال نزع و احتضار
است.

اشرافیت فئودالی - روحانی
با دادن تنفس مصنوعی در تخت بیمارستان هنوز زنده است.

میخکوب تخت مرگ است.

نه
قادر به چرخش به راست است 
و
نه
قادر به چرخش به چپ.

نه شرقی است و نه غربی.

نه
حال 
دارد
 و 
نه 
آینده

نه
امروز 
دارد
و
نه
فردا.

در کله در حال دوارش
اوتوپی سرشته به توهم ماضی 
در گشت و گذار است:
سودای بازگشت به بنیادها
روییدن مجدد از ریشه ی پوسیده.

پس از پیروزی ارتجاع سرخ و سیاه
سرودی هم تحت همین عنوان مد شد:
باید دوباره از ریشه رویید

ما
شعر این سرود فئودالی، فوندامنتالیستی ـ ارتجاعی
 را
تحلیل و منتشر کرده ایم.

۳
 شعار نه، شرقی ـ نه، غربی  که
زمانی ماهیت خرده بورژوایی داشته،
بی دورنمای فوندامنتالیستی بوده است
و
به صورت آنارشیسم عرض اندام کرده است:
تجلیل
از
فقر.

تبدیل همه اعضای جامعه به خرده بورژوا

خرابکاری
ترور کور
تضعیف و تخریب جنبش انقلابی کارگری
لو دادن رهبران پرولتاریا و ترور آنها.

خرده بورژوازی
اوتوپی فوندامنتالیستی ندارد.

چشم ها
را
باید شست.

طور دیگر باید دید.

۴
 شعار نه، شرقی ـ نه، غربی  
واکنش ولونتاریستی ارتجاع سرخ و سیاه
به
تضاد اصلی عصر حاضر 
(تضاد کار و سرمایه، پرولتاریا و بورژوازی)
است.

انکار تضاد اصلی عصر
به معنی انکار موتور پیشرفت جامعه است.

به معنی میخکوب کردن جامعه در شرایط موجود است.

چون
برگشت به دیروز 
حتی
 محال است،
چه رسد به برگشت به ۱۴۰۰ سال قبل.


چنین هم می شود،
گورکنان انقلاب بورژوایی سفید
اوتوپی برگشت به صدر اسلام
را
 فراموش می کنند
و
به اجرای بی رحمانه تر وصایای انقلاب مغلوب سفید مجبور می شوند.

انباشت بی رحمانه و بی بند و بارانه سرمایه
شدت و حدت 
می یابد.

حتی
زنان و دختران و کودکان مردم
را
با کره و بی کره
به کالا مبدل می سازند
 و
 در خانه های عفاف و در کوچه و برزن و خیابان
 با قیمت از قبل تعیین شده
به
 امامان عیاش
و
 به
 زوار ملی و بین المللی حرم امامان 
می فروشند.

بدین طریق
از
 شعار نه، شرقی ـ نه، غربی  
فقط
نه شرقی
 باقی می ماند.

یعنی
همان آنتی کمونیسم انقلاب سفید باقی می ماند
که
یکی از دلایل اصلی شکست و ورشکست آن بوده است.

«ما»
همین جا ست
مش جلال پور و مش شفیعی مطهر

وضو کن
 و
 یا 
اگر علیل و ذلیلی
تیمم کن
و
به
نماز بایست
که
دیرهنگام است 
و 
خورشید خروشان
عنقریب
 از 
شرق 
طلوع خواهد کرد.

 ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر