۱۳۹۷ مهر ۱۹, پنجشنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (۷۷۱)



جمعبندی
از
مسعود بهبودی

هی مشد حسن

۱
دولت چیست؟

۲
منبع ثروت موجود در دست دولت
کدام است؟

۳
مفهوم «دست دراز کردن ملت به سوی دولت»
به چه معنی است؟

۴
به معنی گدایی است؟

۵
یعنی دولت به معنی حاتم طائی است؟

۶
و
یا
مفهوم «دست دراز کردن ملت به سوی دولت»
به معنی طلب سهم بخور و نمیری از حق طبیعی خویش است؟

۷
آنچه بی شرمانه در این ۴۰ سال
تاراج گشته
نه «مال بابای» طبقه حاکمه طویله جماران
و نه «مزد کار هر روزه اجامر جماران»،
بلکه ملک و مال و دار و ندار جد اندر جد مردم ایران ویران است.

۸
آنچه بی شرمانه در این ۴۰ سال
تاراج گشته
نیروی کار توده مولد و زحمتکش این سامان بی صاحب و بی سامان بوده است.

۹
آنچه بی شرمانه در این ۴۰ سال
تاراج گشته
نان سفره خالی خانواده های بی همه چیز توده های زحمتکش بی سر و بی سازمان و بی سردار
است.

ویرایش:

علی قاضی نظام

خودم را قانع می کنم
که
شاید نمی خواند

که
شاید به گوشش نمی رسد

که
شاید مردمِ شهر خبردارش نمی کنند
از حجمِ دلتنگى ام

***

مگر می شود
یک نفر
جان دادنَت را ببیند
و
بداند
که
مخاطبِ تمامِ شعرهایش است
و
سراغَت را نگیرد؟!

پایان

تحلیلی مختصر و موجز
با محتوایی غنی و قوی

۱
این متن
حاوی مفهوم غنی و بسیار ارزشمندی است.
چیست؟

۲
این متن
حاوی تحلیلی از اوپوزیسیون طویله جماران است.

۳
در این تحلیل
تراژدی آخرالزمان تبیین می یابد:

الف
مرده های زنده اندیش
دیری است
که
خاورانخواب اند.

بی پیروی
حتی

ب
زنده های مرده اندیش
با
طبل و دهل
و
با
جار و جنجال
در خیابان اند.

در منازه های بلند جامعه و جهان

۴
مخبر صادق کجا ست؟

۵
پهلوانان
در
آخر الزمان
پهلوان پنبه گان (پنبگان)
خواهند بود.

۶
پهلوان پنبه گانی که
به عوض پینه
پنبه در دست دارند.

۷
شهر
خالی است ز شیران
بود کز طرفی

فردی از خویش برون آید و کاری بکند؟

ویرایش:

یانیس ریتسوس

از زندان
برایت می‌ نویسم:

نزدیک به سه هزار نفریم
اینجا
افرادی
ساده،
سختکوش
و
اندیشنده

با
پتویی پاره و گردآلود بر شانه

یا
پیازی و پنج دانه‌ زیتون

با
شاخه‌ ای از نور در سر
بسان درختانزیر انوار زرین آفتاب

و
با
جرمی در پرونده

جرم صلح جویی و عشق به آزادی
همچون شمایان
صلح ،
همان عطرِ شام در شامگاهان

صلح ،
همان توقف ماشین دَمِ درِ خانه‌
و
فقدان هراس از پیاده گشتن قلدر و ستمگر از آن
صلح ،
همان دق الباب خانه
و
حضور نه کسی جز دوست
 
پایان

پیش به سوی نفیِ رویکرد حاکمیت مطلق ولایی یا سلطنتی، و زایش رویکردی نو برای مرحلهٔ دموکراتیک - ملی
آرش آیتی
 (ساز و مان راه کور و کر)

۱
کی گفته و به چه دلیل گفته که مرحله انقلاب در طویله جماران
دموکراتیک - ملی است؟

۲
مفهوم دموکراتیک - ملی
اصلا به چه معنی است؟

۳
مخترع این خرافه
حزب بیسواد توده بوده است که ساز و مان راه کور و کر
بدترین دشمن آن است
و
سرسخت ترین مقلد کور کورانه آن.

۴
در طرح برنامه حزب توده
مفهوم دموکراتیک - ملی
توضیح داده شده بود و از پیک ایران همه روزه پخش می شد.

۵
این شعار حزب توده
در زمان شاه هم غلط بود
چه رسد به زمان شیخ

۶
مرحله دموکراتیک هر انقلاب در جامعه ای مطرح می شود
که
فئودالی و یا نیمه فئودالی است.

۷
جامعه ایران در زمان شاه پس از پیروزی انقلاب بورژوایی سفید
کاپیتالیستی (فرماسیون اقتصادی سرمایه داری) بود.

۸
یعنی خود انقلاب سفید
به معنی انجام وظایف دموکراتیک انقلاب در جامعه بود.
این بخشی از برنامه حزب توده قبل از کودتا بوده است.

۹
طبقه حاکمه بورژوایی مدرن در زمان شاه
نماینده دموکراسی فرمال بورژوایی و انجام دهنده ی هر چند ناپیگیر وظایف مرحله دموکراتیک انقلاب بوده است.

۱۰
فریب ظاهر قضایا را فقط بی خبران از آفتاب تابان مارکسیسم ـ لنیینسم می خورند.

۱۱
سازمان ساواک
بازوی قهر انقلاب دموکراتیک در دوران کنونی بوده است.

۱۲
باورش برای خر جماعت اما دشوار است.

۱۳
همین ساواک بوده است که چماق سرکوب هر چند مرددانه و ناپیگیرانه اشرافیت فئودال و روحانی بوده است.

۱۴
همین ساواک بوده است که خوانین بزرگ مناطق عقب مانده کشور از کردستان تا بلوچستان و غیره را مجبور به حصر نشینی و یا تبعید کرده بود.

۱۵
خیلی از اشرار عنقلابی کرد در زمان شاه در زندان بوده اند و آب خنک خورده اند.

۱۶
ارتجاع سیاه جماران
اکنون
وظایف بورژوایی انقلاب سفید را تداوم بخشیده است و می بخشد.

۱۷
طویله جماران اکنون کاپیتالیستی تر از جامعه ایران در زمان است.

۱۸
انباشت اولیه سرمایه به طرز هراس انگیزی جامه عمل پوشیده است.

۱۹
انقطاب عمیقی در طویله صورت گرفته است:
انباشت غول آسای ثروت در دست اقلیتی
و
انباشت وحشتناک ذلت در اکثریتی

۲۰
مرحله ملی هر انقلاب در جامعه ای مطرح می شود که مستعمره و یا نیمه مستعمره باشد.

۲۱
ایران نه در زمان شاه مستعمره و یا نیمه مستعمره بود و نه اکنون در زمان شیخ مستعمره و یا نیمه مستعمره است.

۲۲
بنابرین این جفنگشعار
نه
در زمان شاه درست بود و نه اکنون در زمان شیخ درست است.

۲۳
مرحله کنونی انقلاب در جامعه ایران
سوسیالیستی است.

۲۴
این
هنوز چیزی نیست.

۲۵
در دوران کنونی
(دوران گذار گلوبال و تمام ارضی از ماقبل تاریخ (یعنی جوامع طبقاتی برده داریو فئودالی و بورژوایی ) به تاریخ حقیقی (سوسیالیسم) )
تنها ره رهایش بشریت
حتی در جوامع جا مانده در عهد بوق و چپق
فرمانفرمایی طبقه کارگر است.

۲۶
از همان روز پیروزی انقلاب سوسیالیستی اکتبر
همین دوران گذار آغاز شده است.

۲۷
کسانی که
سنگ مرحله دموکراتیک ـ ملی انقلاب در جامعه ایران و یا در هر کجای دیگر را به سینه می زنند
دلیل تئوریکی شان
اثر لنین تحت عنوان دو تاکتیک حزب س. د. روسیه است.

۲۸
تحلیل و حتی توضیحات لنین
غلط بوده اند
و
خود لنین فوری ملتفت شده و
در عمل
تصحیح کرده است.

۲۹
دلیلش
تغییر منفی ماهیت بورژوازی در مقیاس جهانی است:
گذار بورژوازی از طبقه مترقی آغازین به طبقه مرتجع واپسین است.

مراجعه کنید به دایرة المعارف فلسفه بورژوایی واپسین
در تارنمای ما

۳۰
بورژازی دیری است که متحد اشرافیت برده دا و فئودال و روحانی و کنیسه و کلیسا و مسجد و محراب و منبر است.

۳۱
بورژوازی به درد اتحاد حتی موقت نمی خورد

۳۲
لنین خودش به تجربه به این حقیقت امر پی می برد و مشی بلشویسم را تصحیح می کند:
پرولتاریای انقلابی روس
دولت کرنسکی (بورژوازی) را بسان زباله ای از سر راه خود می روبد
و
با حاکمیت شوراهای کارگری ـ دهقانی جایگزین می سازد.

۳۳
تنها راه رهایی بشریت در دوران کنونی
بی اعتنا به سطح توسعه نیروهای مولده در هر کشور
انقلاب سوسیالیستی و تشکیل دیکتاتوری پرولتاریا ست

۳۴
حتی اگر تعداد کارگر در کشوری
انگشت شمار باشد.

۳۵
فقط تحت حاکمیت طبقه کارگر و تحت رهبری حزب مارکسیستی ـ لنیینستی آن
می توان
وظایف ضد برده داری
ضد فئودالی
و سوسیالیستی انقلاب را پیگیرانه جامه عمل پوشاند.

۳۶
توده باید تحت پرچم رهایی بخش طبقه کارگر گرد آید.
چه بخواهد و چه نخواهد.

۳۷
تاریخ
سوبژکت دیگری جز طبقه کارگر ندارد.

رضا افضلی

ویرایش:

انتظار

در انتظار تو بودم،
تمام مدت روز

نیامدی،
 اما
ز باد تا که در خانه ام تکان می خورد
میان سینه دل من ز شوق می لرزید

پایان

ممنون.

ایراد اولش همین جا ست:

۱
در دوره بازجویی
فرد
در سلول انفرادی است و نه در سلول عمومی.

۲
سلول عمومی پس از پایان بازجویی
برای بهبود زخم ها و کاهش دردها و جهت آماده شدن به رفتن به زندان است.

۳
سلول عمومی
همان برزخ معروف مش کریم است:
جایی میان دوزخ و جنت.

۴
بازجو
به همین دلیل نمیگوید:
بری انفرادی حالت جا می آید.

۴
چون فرد مربوطه
پس از بازداشت بلافاصله به سلول انفرادی انداخته می شود.

۵
او
چه بسا روزها در انفرادی می ماند و تخریب جسمی و روحی و روانی می شود تا در سعادت به رویش باز شود و بازجویی آغاز شود.

۶
وضع فرد در انفرادی
قبل از بازجویی
به لحاظ پسیکولوژیکی
وخیم تر از وضع او
پس از آش و لاش شدن در اثر بازجویی است.

۷
چون بالاخره می فهمد که چرا بازداشت شده و چه کسی لو داده و اجامر راجع به او چه می دانند.

۸
بازجویی فقط تخریب جسم که نیست.

۹
بازجویی تخریب روحی و روانی و شخصیتی
بازجو و فرد مربوطه است.

۱۰
بخشی از بازجویان جمارانی
دیری است که در تیمارستان های اروپا
تحت مداوا هسنند.

۱۱
کسی که همنوعی را سلب آدمیت و شخصیت می کند
خودش هم ضمنا سلب آدمیت و شخصیت می شود

۱۲
این زباله مملو از ایراد است

۱۳
بندتنبانی است.

۱۴
همه چیز این طویله تهوع اور است
حتی اوپوزیسیونش

۱۵
چیزی یافت نمی شود که چنگی به دل زند.

۱۶
هر دلخوشی کوچک آدمی
در طرفة العینی
بسان حبابی می ترکد.

۱۷
جمله معروف نیما
بی سبب و دلیل نیست:
به کجای این شب تیره
بیاویزم قبای ژنده خود را!

بازجو گفت:
"بری انفرادی زبونت باز می شه!"
انفرادی اتاق کوچکی ست که کفش پتوی سربازی انداخته اند با دستشویی و توالت و سکوت. و زمانی بسیار طولانی که تا هرچقدر دلت می خواهد خیال را جولان بدهی تا به همه جا سرک بکشد. یاد چیزها، حرف ها و کسانی می افتی که تعجب می کنی آن ها را چطور فراموش کرده بودی.
من در انفرادی دنبال خودم گشتم. هرکس ساختن زندان انفرادی به کله اش زده، آدم جالبی بوده و خوب می دانسته با آدم ها چطور بازی کند ...
یعنی درست تر آن است که بگویم می دانسته آدم بهترین دشمن خودش است ...
لازم نیست او را کتک بزنند یا زیر شکنجه لت و پارش کنند،بهترین راه این است که خودش را با خودش تنها بگذارند تا خودش، دخل خودش را بیاورد.

کتاب جیرجیرک
احمد غلامی
سردبیر روزنامه شرق

۱
از دو حالت
قصه خالی نیست:

الف
یا
مشد احمد غلامی
زندان انفرادی را تجربه نکرده

ب
و
یا
تصادفا دستگیر شده بوده
و
اصلا مبارز سیاسی نبوده است.

۲
چرا و به چه دلیل ما به این نتیجه می رسیم؟

این نشاندهنده استحاله طبقاتی اشرافیت فئودالی - روحانی است:
جلادان انقلاب بورژوایی سفید
بورژوا شده اند.

۱
طویله جماران
اکنون
کاپیتالیستی تر از جامعه در زمان شاه است.

۲
به همین دلیل شعار
انقلاب دموکراتیک و ملی
شعار
غلطی است

۳
مرحله بالاتر از کاپیتالیسم
سوسیالیسم است.

۴
پیش به سوی فرمانفرمایی پرولتاریا

اندکی اندر باب رعایت منحصر به فردیت آثار هنری

ممنون.

۱
نه.
اینجا سخن از هماندیشی نیست.

۲
سخن از ضایع شدن همزمان مثلا شعر و تندیس و یا نقاشی و شعر است.

۳
نیت حریف هم تعیین کننده نیست.

۴
اینجا عملا و عینا تندیس تا حد چند جمله نیما تنزل می یابد و شعر نیما در پرتو تندیس تفسیر می شود.

۵
یعنی هر دو همزمان
تضعیف و تخریب می شوند.

۶
باید تجربه کرد.

۷
حسابی مد شده.

۸
عکس پرستی
حتی خود ما را
به انتشار تحلیلی با عکس هایی سوق داده است.

۹
این زیانبار است.

۱۰
هر هنرمند نقاشی
با
شعری و یا با شعاری
نقاشی خود را منتشر می کند.

۱۱
یعنی بر هر دو آفتابه برمی دارد.

۱۲
اگر مستقلا منتشر می کرد خواننده هم مجبور به تفکر می شد و هم به بضاعت غول آسای هر دو اثر هنری و یا فکری پی می برد.

۱۳
معرفی هنرمند و یا مؤلف اندیشه
هم
چه بسا
دست و پا گیر است.

۱۴
بدین طریق
بار سوبژکتیوی
مثلا پیشداوری مثبت و منفی
وارد انعکاس اثر هنری و یا نظری
در آیینه ذهن مصرفکننده می شود.

۱۵
در نتیجه
اگر کسی از هنرمندی و یا صاحبنظری خوشش نیاید
یا
به اثر و نظر
اصلا نگاه نمی کند
و
یا
با پیشداوری نگاه می کند.

۱۶
محتوای شناخت اما نه در صاحب اثر و یا نظر
بلکه در خود اثر و نظر است.

۱۷
همین تربیت غلط
سبب شده
که ایرانی جماعت
وقتی اسم و رسم و عکسی از صاحبنظر و یا صاحب هنر نباشد
کلافه می شوند
و نمی توانند نظر دهند.

۱۸
چه بسا شروع به فحاشی میکنند
که
ای ترسو چرا عکست را و اسمت را نمی زنی؟

۱۹
وقتی مؤلف ناشناخته باشد
به دشواری می توان
پرونده اش را ورق زد و انگی بر پیشانی اش چسباند و بر اثر و نظرش آفتابه برداشت

اندکی اندر باب طویله های پانیسم و فاشیسم و فوندامنتالیسم

۱
زباله های طرفدار پانیسم و فاشیسم و فوندامنتالیسم تنها چیزی که ندارند
فهم و فکر و شعور و شناخت است.

۲
پانیسم از هر نوع
کثافت محض است.

۳
پانیسم
مظهر خریت و خردستیزی است.

۴
فکر و ذکر پانیسم های گندیده
دشمنی با توده های زحمتکش است.

۵
هدف طرفداران لاشخور پانیسم
زمینه سازی برای همنوع ستیزی است.

۷
بر افروختن آتش جنگ های بی محتوا و بی معنای قومی و ملی است.

۸
اجاق های آدمسوزی فاشیسم در طویله آلمان
و قتل عام بی رحمانه و بی شرمانه ارامنه در طویله ترکیه و غیره
همچنان و هنوز
روان بشریت زحمتکش را آزار می دهند.

۹
ما به ادب فاشیست ها پارس می کنیم.

۱۰
شما به قول خودتان فقط جاهل نیستید
شما ضمنا خردستیزید.

۱۱
به همین دلیل اسباب تفکر بشری را
یعنی وازه ها را
غلط می نویسید تا هم خریت خود را پرده پوشی و توجیه کنید و هم خانه خرد همنوعان خود را خراب کنید
و
جامعه را به طویله و جنگل مبدل سازید.

۱۲
سایمیشام آغزوزداکی دندانیزی

بورژوازی دیگر نمی تواند چیزی بخواهد.

۱
عکس پیشه وری را بردار
و عکس فرخ سیستم نگهدار بگذار
که گفته اند:
ز فرخ تا فرح یک نقطه فرق است
در این یک نقطه خلق خفته غرق است

آگاهی؟

۱
در دیار عه «هورا» و عا «شورا»
خریت و خردستیزی
در کوچه و خیابان
راست راست راه می رود و عربده می کشد.

۲
روشنفکران طویله حتی عرعر بلد نیستند.

اندکی اندر باب مفاهیم نامعلوم ولی معروف

۱
استقلال یکی از مفاهیمی است که معروف خاص و عام است
ولی کسی معنی اش را نمی داند.

۲
راستی استقلال به چه معنی است که هم سید علی سنگ آن را بر سینه می زند و هم مشد علی؟

۳
عدالت به چه معنی است؟

۴
عدالت به چه معنی است که هم امپریالیسم خود را مدافع آن جا می زند
و
هم فوندامنتالیسم از حکومت عدل علی عرعر می کند؟

تو
به چه دلیل خسته ای
مش سهراب؟

مگه کار هم می کنی که خداب ناکرده خسته شوی؟

الف
(داریوش فروهر و پروانه اسکندری )

۱
ایندو
چه ربطی به کانون نویسندگان دارند؟

۲
داریوش فروهر معروف به عادولف فروهر
از اجامر پان عیرانیسم بوده است.

نمیانده فاشیسم وطنی بوده است.

۳
داریوش فروهر
در زمان مصدق
از چماق کشان عربده بر لب بوده است
و هواداران حزب توده را
مثلا نوجوانان روزنامه فروش را به چماق می بسته است و عربده می کشیده است.

۴
کانون نویسندگان
باید شرم کند.

ب
دو عضو کانون (محمد مختاری و محمدجعفر پوینده)

۱
این دو نفر نه نویسنده اند و نه هنرمند و نه صاحبنظر

۲
جفنگپردازند.

۳
قهرمانان را در طویله ایران
طبقه حاکمه می سازد.

۴
یا طبقه حاکمه نشسته بر اریکه قدرت
مثلا شاه و شیخ

۵
یا طبقه حاکمه فعال در اوپوزیسیون منتظر نشستن بر اریکه قدرت

۶
و یا هر دو باهم

۷
مثال
مهدی رضایی ۱۸ ساله هپیلی هپو
تروریستی بوده است
که
توسط عادولف شاملو
شیرآهنکوهمرد می شود.

۸
اینها اصلا لیاقت قهرمانی ندارند.
در 
طویله بن لادن و مظاهری و طالبان و داعش و بوکو حرام و بوکو حلال
دهها هزار مهدی رضایی هست.

۹
این زباله ها را دو جناح زباله طبقه حاکمه
متحدا
به مقام قهرمان ارتقا می دهند.

۱۰
در ممالک متمدن
اینها را در تله ویزیون به چالش می کشند تا خودشان حتی به زباله وارگی خود ایمان بیاورند.

۱۱
۹۹ در صد قهرمانان
اصلا قابل اعدام نبوده اند.

۱۱
مثال
بهروز دهقانی قصه ای بندتنبانی نوشته که ملخ ها نام دارد
ادای ساعدی دیوانه را در آورده است

۱۲
در این قصه
خر
در سنت گاو مشد حسن ساعدی
در حال نشخوار کردن است

۱۳
صمد هم بیشک این زباله را خوانده است.

۱۴
این الاغ ها
اما نمی دانند 
که
 خر جزو عرعر کنندگان است و نه نشخوار کنندگان.

۱۵
فقط خران دو پا
اهل نشخوار زباله های وطنی و فرنگی اند.

ضرب المثل تبتی میگه:
راز زندگی موفق و عمر طولانی
اینه که
نصف بخوریم
دوبرابر راه بریم
سه برابر بخندیم
و بی اندازه عشق بورزیم
حریف

۱
این ضرب المثل تبت به درد ابولهب می خورد

۲
چون معنی آن مشخصا معلوم نیست.

۳
ما سعی می کنیم بلکه من ـ زور تبت را دریابیم:

الف
نصف بخوریم

۱
نصف چی را بخوریم؟

۲
نصف مرغی را و یا شترمرغی را؟

ب
دوبرابر راه بریم

۱
دوبرابر چی؟

۲
دو برابر مرغ که نمی توان راه رفت؟

پ
سه برابر بخندیم

۱
شوخی نکن

۲
سه برابر شترمرغ نمی توان خندید.

ت
و بی اندازه عشق بورزیم

۱
من - زور تبت از عشق چیست؟

۲
سکس؟

۳
لایک و لاس و لیس؟

۴
حتی کازانوا
مظهر نمونه وار عیاشی
نمی توانست بی اندازه عشق بورزد.

۵
ضمنا این بدبخت به هزار درد بی درمان عشق
از سوزاک تا سیفلیس مبتلا شد
و
نفله شد

۶
یعنی زندگی اش
نه
موفقیت امیز بود
و
نه طولانی

سعدی
 
بر من که صبوحی زده‌ ام
خرقه حرام است
ای مجلسیان
راه خرابات کدام است؟

هر کس به جهان
خرمی ئی پیش گرفتند
ما را غمت
ای ماه پری چهره
تمام (کافی) است.


بدترین بی حرمتی در حق هر اثر هنری
توضیح غیر فلسفی آن است.

۱
مثلا
توضیح نقاشی ئی
با شعری

۲
توضیح تندیسی با متنی

۳
چنین کاری
به تضعیف تأثیر اثر هنری در مصرفکننده منجر می شود
و به تخریب محتوای غنی اثر هنری

۴
یعنی
با تیر واحدی دو نشان منفی زده می شود:

الف
هم شعر
تخریب می شود تا در قالب تنگ تندیس بگنجد

ب
هم تندیس تخریب می شود تا در شعری خلاصه شود.

۵
فرم های تبیین هنری
منحصر به فردند و بی آلترناتیو

۶
یعنی اگر فرم هنری الزام بی چون و چرا کسب نمی کرد
اصلا
پدید نمی آمد.

۷
هر کدام از فرم های هنری
بی جاشین و بی آلترناتیو
می ماند.

۸
یعنی فرم های هنری قابل ترجمه به فرم های دیگر نیستند.

تأملی در مفاهیم

مبارزهٔ پرستاران برای دستمزدی عادلانه
حریف

۱
مفهوم مزد و یا دستمزد
اگر اشتباه نکنیم
در حق کارگران
استفاده می شود.

۲
در مارکسیسم از مفهوم کار مزدوری (کار به ازای مزد و یا دستمزد) سخن می رود.

۳
انگلس 
 اثری تحت عنوان
«کار مزدوری و سرمایه»
 دارد.

۴
پرستار
حقوق می گیرد.
نه دستمزد

۵
پرستار
حقوق ماهانه می گیرد و برای افزایش حقوق ماهانه اش
در فرم های متنوع
مثلا در فرم کاهش ساعات کار 
(یعنی افزایش حقوق)
یا 
در فرم بهبود شرایط کار 
(سلامتی خود و پرهیز از خرید دارو و غیره برای نجات از مرگ، یعنی افزایش حقوق به طرز غیرمستقیم) 
و 
غیره
 مبارزه می کند.

۶
دستمزد و حقوق عادلانه
در جامعه منقسم به طبقات
آرزوی محالی بیش نیست.

۷
حتی در جامعه سوسیالیستی
برای مدت های طولانی میسر نخواهد بود.

۸
مراجعه کنید به مائوئیسم در تارنمای ما
و
مقالات ترجمه شده از لوسوردو

ایران ما در مرحله ی تاریخی ِ بسیار پیچیده و تعیین کننده ای ست . مردم ایران به میعادگاه تاریخ{1} خویش رسیده اند و به سمت آوردگاه بزرگی پیش می روند . آوردگاهی که اما ، صفّینی و دو وجهی نیست . یعنی در این مصاف ، تنها دو نیروی متخاصم : مردم و حکومت ، یا جامعه و جمهوری اسلامی ، یا طبقه ی کارگر و طبقات و مناسبات مسلط ؛ در برابر هم صف نکشیده اند . نیروهای سومی هم در این میانه و میدان هستند که وجه سوم و صف سومی را آراسته و تشکیل داده اند . محور امپریالیستی – صهیونیستی – ارتجاعی ِ آمریکا و اسرائیل و عربستان ، تجزیه طلبان ، و مجاهدین از نمونه ها و مصادیق بارز این نیروها و ضلع سوم اند .
حریف رهیافته

۱
تعلیق یعنی آویزان شدن و یا آویزان ماندن

۲
درک دیالک تیک تعلیق احتیاج به معلق دارد.

۳
میعادگاه یعنی محل موعود (وعده داده شده)
محل وعده داده شده ی تاریخ
من - زور حاجی سید جواد؟

۴
خاصیت عیران
نه در دو وجهیت آوردگاهش
بلکه در سه وجهیت آوردگاهش است.

۵
مگر در آوردگاه های انیران جز این است؟

۶
اگر آری
پس خاصیت عیران چیست؟

۷
شاید خاصیت عیران در معادلات زیر باشد:
صف آرایی تنها دو نیروی متخاصم = مردم و حکومت = جامعه و جمهوری اسلامی = طبقه ی کارگر و طبقات و مناسبات مسلط

۸
حالا خری بیار و خورجینی از تخیل تا اینهمه پرت و پلا را توضیح دهی:

الف
مردم و حکومت را؟

ب
جامعه و جمهوری جماران را؟

پ
طبقه کارگر و طبقات حاکمه را؟

ت
طبقه کارگر و مناسبات حاکم را؟

چنین چیزی
اولا محال است

۱
ثانیا اصلا خردگرایانه نیست تا به همنوع توصیه اش کنی.

۲
چرا و به چه دلیل؟

شايد بشه بخشيد اما هرگز فراموش نمى شه 
مگر اينكه آلزامير بگيريم ، 
فراموش كردن به اين دليل درست نيست 
كه 
براى ارتباط هاى بعدى به عنوان تجربه و زنگ هشدار لازم داريم 
 
 در هر گرفتنى دادى هست ،
 اگر آنچه مى گيريم هم يادمان نماند 
(كه معمولا خصلت آدمى است فراموش مى كند ) 
 اما بواسطه دادن در يادمان خواهد ماند

ایرادات این زباله این ضعیفه کدامند؟

۱
این زباله
اولا
از سرتاپا آنتی فمینیستی است.

۲
چرا و به چه دلیل؟

۳
چون
زنان 
را
سلب آدمیت و درایت می کند:

الف
زنان به زباله هایی تقلیل می یابند
که
عاشق لب و لوچه و چشم و ابروی نری می شوند.

ب
یعنی فرمالیست و ظاهر پرست جا زده می شوند.

پ
فرمالیسم اما نه نشانه خردگرایی
بلکه نشانه بارز خریت است.

۴
ایراد بیشنی این ضعیفه
هم
همین فرمالیسم است.

۵
زنان
هزاران بار
خردگراتر و ماهیتگراتر از نران اند.

۵
شعار زنان این است:
نر نباید زیبا باشد.

۶
یعنی
زنان برای زیبایی نران
تره حتی خرد نمی کنند.
استه تیک نران برای زنان مهم نیست.

۷
دلیل علاقه زنان به پدر عیاش ضعیفه هم همین جا ست:
زنان عاشق سمت وزارت پدر ضعیفه بوده اند و نه عاشق لب و لوچه او

۸
زنان مادران بالقوه اند و فکر و ذکری جز پرورش فرزندان خود در رفاه و آسایش ندارند.

۹
نقطه ضعف ننه ضعیفه هم همینجا ست که مورد تحقیر و تضعیف او توسط پدرش قرار می گیرد.

۱۰
ننه ضعیفه خر نیست
بیشک می داند که پدرش عیاش است
ولی برایش قبل از همه بزرگ کردن فرزند مطرح است و نه وفاداری پدر.
زنان به اتیک نران هم بی اعتنا هستند.

۱۱
ایراد دیگرش تعریف ضعیفه از عشق است.

۱۲
گر کسی عاشق همسرش باشد
اصلا به این و آن نظر نمی کند

۱۳
چون یکی از رهاوردهای ارجمند عشق
بی نیازی عاطفی از هر کس و ناکس است.

۱۴
با عشق
استغنایی عظیم همراه است.

هی صائب نوحه سرا

۱
سفر کردیم و شمعی برای مان نماند تا به کبریتی روشن کنیم
چه رسد به شمع امید
که در کره خوشبخت مریخ روشن است و نه در کره سرگردان زمین.

۲
ما نسلی سوخته ایم
که
با حسرت به ماضی
به زندگی
راضی ایم

۳
وطن
دیگر نه آرزویی
بلکه کابوسی است
که یادش لرزه بر اندام اعصاب می اندازد.

۴
پل های برگشت
پشت سر ها
به آتش کشیده شده اند

۵
مانده ایم
در بن بستی بی برگشت

۶
نه امکان پیشرفت و نه آرزوی پسگشت
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر