۱۳۹۷ مهر ۱۶, دوشنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (۷۶۹)


جمعبندی
از
مسعود بهبودی

برتولت برشت

۱
فاشیسم نمی‌تواند چیز زیادی به‌تودهٔ مردم بدهد،
چون سخت سرگرم «تربیت» انسان‌ها ست.

۲
فاشیسم
غذایی برای مردم ندارد،
پس باید تقویت اراده و غلبهٔ بر نفس را تبلیغ کند.

۳
فاشیسم
نمی‌تواند امر تولید را سر و سامان ببخشد و به‌جنگ نیاز دارد،
پس باید به‌تقویت جرأت و روحیهٔ رزمندگی بپردازد.

۴
فاشیسم
به‌فداکاری (در جنگ) نیازمند است،
پس باید به‌تشویق حس فداکاری در افراد دست بزند.

۵
اینها هم برای خود آرمان‌هایی هستند، توانائی‌هائی که از انسان‌ها خواسته می‌شود و بعضی نیز حتی آرمان‌ها و خواست‌های متعالی به‌شمار می‌آیند.

۶
ولی ما می‌دانیم که این آرمان‌ها در خدمت کدامین هدف است،
تربیت‌کننده کیست
و چه کسانی از چنین تربیتی بهره می‌گیرند:
بی‌شک بهره‌ گیران، تربیت‌شوندگان نیستند.»

یا از آن خود کردن بخواهی ـ نخواهی فلسفه (خرد کل اندیش) و یا عرعر
مش مارکس
نقل به مضمون

دشمن ما همین جا ست.
دروغ میگن، «امریکا ست.»

۱
این شعار فی نفسه غلط نیست:

۲
دشمن توده
در مقیاس ملی و داخلی.
طبقه حاکمه است.
(اینجا ست)

۳
دشمن توده
در مقیاس بین المللی و خارجی و جهانی
طبقه حاکمه امپریالیستی است که تحت هژه مونی (سرکردگی) امپریالیسم امریکا ست.

۴
امریکا به مثابه کشور و امریکایی ها به مثابه ملت
دشمن کسی نیستند.

۵
دعوا در مقیاس ملی و بین المللی
میان توده و طبقه حاکمه امپریالیستی
است.
(دروغ میگن که امریکا دشمن ما ست.)

مولانا و عرفان
خردستیزند.

۱
زباله های مولانا و عرفان
باید تحلیل شوند.

۲
ما دیری است که دست به کار تحلیل شده ایم.

۳
البته فقط برای اجنه.

۴
ابنای بشر ترک تفکر کرده اند و طوطی شده اند.

۵
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/689

مفاد انقلاب سفید = اصول اسلام آغازین
محمد رضا پهلوی

۱
تحلیلی علمی تر از این نمی توان یافت.

۲
راست می گوید.

۳
اسلام آغازین
آیینی انقلابی بوده است.

۴
قرآن کریم
مانیفست انقلاب برده داری است.

۵
محمد و علی
در پله دیگری از توسعه جامعه بشری
قابل مقایسه با مارکس و انگلس و لنین و مائو و هوشی مین اند.

۶
اسلام آغازین
بر خلاف اسلام واپسین
آیینی انقلابی بوده است
و
محمد و علی و یاران
بر خلاف لاشخورهای جماران
مترقی و انقلابی بوده اند.

۷
اسلام واپسین و لاشخورهای جماران
به قول مؤلفین کتاب انقلاب سفید،
ارتجاع و مرتجعین سرخ و سیاه اند.

۸
خود محمد رضا اشه
پس از انقلاب سفید
شخصیتی انقلابی بوده است.

۹
شاه در اثر انجام انقلاب سفید
هم
به لحاظ طبقاتی
تحول ماهوی ـ طبقاتی می یابد و بورزوا می شود
و
هم
به لحاظ فکری توسعه می یابد و درایت خارق العاده ای کسب می کند.

۱۰
همیشه چنین است:
انقلاب پرورشگاه و پروردگار همزمان خرد و خردگرایی است.

مرده ها
را
به مرده ها بگذارید.
عیسی مسیح

۱
به بهانه ی اعدام مهرگان
توسط جانیان جماران از سید علی تا موسوی.
اخوی

انگیزه
معنی دیگری دارد.

۲
زایش یعنی تولد و نه مرگ.

۳
تولد دیگر
به مرگ که اطلاق نمی شود.

۴
اگر مهرگان از چنگ دژخیمان جماران در می رفت
تولدی دیگر می یافت.

۵
اکابر توانگر کند فرد را

۶
حیدر اگر اعدام نمی شد
پهلوان می گشت.

۷
مرگ برای پرولتاریا معیار نیست

۸
اجامر فئودال و روحانی اند که از شهادت معیار می سازند.

۹
پرولتاریا
خود شهید الشهدا ست و برای شهادت این و آن
تره حتی خرد نمی کند.

۱۰
هر ثانیه در جهان
عمله ای می میرد.

۱۱
پرولتاریا طرفدار پیگیر زندگی است.

۱۲
زنده باد زندگی

ویرایش:
 
جفنگیات بند تنبانی ـ جمارانی ـ جمکرانی
مش سعید شیروانی

دارد خيالت مي خورد
ـ يك عمر ـ
جانم را
با رفتنت بر باد دادي دودمانم را
(این مصراع به دلیل وجود حرف دال در باد و داد و دودمان دلنشینی و شیوایی خاصی کسب کرده است)

جز شكوه ديگر هيچ آهي در بساطم نيست
(خیلی زیبا ست: مفهوم نبود آهی حتی در بساطی)

از بس كه آجر كرده اي با عشق نانم را
(خیلی زیبا ست: مفهوم آجر کردن نان به ترفند عشق.
بندرت شعری از شاعری و یا شاطری یافت می شود که به مفهوم عشق برخوردی این چنین رئالیستی داشته باشد. زنده باد شاعر شیروان و شیروانی)

از خون خود دارم شرابي كهنه مي نوشم
(خون کهنه برادر فقط در مرده های کفن و دفن گشته در بهشت زهرا و میرحسین و در بره های ذبح گشته در کشتارگاه های جماران یافت می شود و نه در اندام موجود زنده.
چون خون کهنه فاقد اکسیژن است و به درد سلول های تشنه اکسیژن نمی خورد.
به همین دلیل قلب بسان عمله ای ۲۴ ساعته در کار است تا خون تازه گردد و از اکسیژن زندگی بخش سرشار)

اين خودخوري پُر كرده است از خون دهانم را
(خونخواری که به معنی خودخواری و آدمخواری نیست.)

تركم كن امّا چشم هايم را بگير از من
آن كور مادر زاد مي فهمد زبانم را
(من - زور؟
اگر کور مادر زاد زبانت را می فهمد، بود و نبود چشم به چه کار آید؟)

وقتي كه چوپان با دروغي ساده خوشحال است
وقتي كسي باور ندارد داستانم را،
اين گلّه را بايد به حال خويش بگذارم
بايد كه پس گيرم غرورم را ، نشانم را

(کدام گله لامصب.
کدام چوپان؟
تویی و تخیل چابک و چالاک تو.
شاید منظورت از گله، خیالاتت باشند.
باشد.
ترک تخیل کن و غرورت را احیا کن. ولی من - زور از نشان چیست که باید واپس گیری؟)

چون گرگ زخمي حمله بايد كرد مي دانم
درّنده خويي حفظ خواهد كرد جانم را

(مگر خودت نخواستی که ترکت کند و کورت کند؟
حواست کجا ست؟
حالا چرا گرگ شدی و بسان اجامر جماران درنده خو؟
عاشق بوده ای و یا جانی و جلاد؟
قحط جانان که نیست.
به فیس آباد بیا که بنگاه معاملات جنسی است.
هر نفسکشی مشتری و فروشنده جنسی است.
هم نقد و هم نسیه.
علافی و عیاشی
تا دلت بخواهد.)

مشد حسین منزوی

از زمزمه دلتنگیم، از همهمه بیزاریم
نه طاقت خاموشی، نه تاب سخن داریم

(این مشخصه پیری است. مشد حسین)

آوار پریشانی‌ست، رو سوی چه بگریزیم؟
هنگامه‌ی حیرانی‌ست، خود را به که بسپاریم؟

(این نشانه از خود بیگانگی است. مشد حسین.
میراث جوامع برده داری و فئودالی است.
توده های برده و رعیت فاقد سوبژکتیویته اند.
در نتیجه چشم به راه ظهور خان زاده ای، فئودال زاده ای، شاهزاده ای اند تا نجات شان دهد. از در عقب البته)

تشویش هزار «آیا» وسواس هزار «امّا»
کوریم و نمی‌بینیم، ورنه همه بیماریم

(طرح پرسش و کشف پاسخ خود نشانه بینایی و هشیاری است. نه نشانه بیماری)

دوران شکوه باغ، از خاطرمان رفته‌ست
امروز که صف در صف، خشکیده و بی‌باریم

(این باغ هرگز شکوهی نداشته است.
توهم شکوه ماضی در خلایق از خود راضی وجود داشته است.)

دردا که هدر دادیم، آن ذات گرامی را
تیغیم و نمی‌بُرّیم، ابریم و نمی‌باریم

(آخر شاعر جفنگ پرداز. ذات را که نمی توان از دست داد. ظاهر را می توان با گذشت زمان باخت و با رنگ و روغن بازساخت.
ذات یعنی ماهیت.
ماهیت یعنی اساس موجودیت و واقعیت و هویت هر چیز. ای شاعر بی شعور)

ما خویش ندانستیم، بیداریِ‌مان از خواب
گفتند که بیدارید، گفتیم که بیداریم!

(دلیل این فقدان تمیز چیست، مش شاعر؟
دلیل افت و خیز بنا بر ادعای این و آن نشانه تعطیل کارخانه مغز اندیشنده است.
کسی که توان تفکر دارد، از گفت مفت این و آن بی نیاز است.
خوداندیشان را به دگراندیشان نیازی نیست. )

من راه تو را بسته، تو راه مرا بسته
امّید رهایی نیست، وقتی همه دیواریم

(هی. غافل. ما سگیم و وظیفه ما پارس بی بند است.
به نیت بیدار مانی و بیدار سازی)

تو
لاشخور
سخنرانی جلاد جماران
را
قبل از دادن فتوای قتل عام اسرا
منتشر کن:
«ما انقلابی عمل نکرده ایم.
ما باید انقلابی عمل کنیم.
مگر شوروی اجازه میدهد که ما حزب جمهوری اسلامی در انجا دایر کنیم تا ما به حزب توده اجاره فعالیت بدهیم.
..»

منظور جلاد جماران از عمل انقلابی
ی کشتار بی رحمانه و بی شرماهنه هر مخالف بالقوه ای
هر مخالف احتمالی
بوده است.

و گرنه حزب توده با تمام وجود از کثافت جماران دفاع کرده بود.

تو حالا می خواهی ما را خر کنی؟

این لاطائلاتت را کتبی منتشر کن تا ما تحلیل کنیم و تو رسوا شوی

ادامه دارد.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر